تبیان، دستیار زندگی
در خواب دیدم خداوند متعال مى خواهد برساكنان تهران عذاب نازل فرماید در این هنگام حضرت سیدالشهداء علیه السلام عرضه داشت: خدایا آنان را به من ببخشاى زیرا آنان براى من عزادارى و گریه مى كنند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عزاداری سالار شهیدان

عزاداری

عذاب را از مردم تهران برداشت

یکی از صالحان نقل مى كند: در خواب دیدم بانوی دو عالم زهرای مرضیه علیهاالسلام را که پیراهنى از فرزندش بدست دارد و از ظلم امت شكایت مى كند.

در خواب دیدم خداوند متعال مى خواهد برساكنان تهران عذاب نازل فرماید در این هنگام حضرت سیدالشهداء علیه السلام عرضه داشت: خدایا آنان را به من ببخشاى زیرا آنان براى من عزادارى و گریه مى كنند.

روضه وداع بخوان

میرزا یحیى ابهری در عالم رؤیا علامه مجلسى (ره) را در صحن مطهر حضرت سیدالشهداء علیه السلام در طرف پائین پاى حضرت در اطاق روضة الصفّا نشسته و مشغول تدریس است سپس مشغول موعظه شد و چون خواست شروع در مصیبت كند.

یك وقت كسى آمد و گفت : حضرت صدیقه طاهره سلام اللّه علیها فرمودند:

«اذكر المصائب المشتملة على وداع ولدى الشهید» یعنى مصائب وداع فرزند شهیدم را بخوان.

مرحوم مجلسى نیز مصیبت وداع را ذكر كرد و عده زیادى جمع بودند و گریه شدیدى نمودند كه مثل آن روز در عمرم ندیده بودم .

سینه زدن حضرت بقیّة اللّه عج

علاّمه سید بحرالعلوم روز عاشورائى با عدّه اى از طلاب از كربلا به استقبال دسته سینه زنى طویرج مى روند، ناگهان طلاب مى بینند مرحوم سیّد بحرالعلوم با آن عظمت و مقام شامخ علمى عمامه و عبا و قبا و عصا را كنار انداخت و مثل سایر سینه زنها لخت شده و خود را میان عزاداران و سینه زنان انداخت و بسر و سینه مى زند.

حضرت باقر علیه السلام فرمود: هركس در مصائب اباعبداللّه الحسین علیه السلام از چشمهایش به اندازه بال مگسی اشك ریزد حق تعالى گناهان او را مى آمرزد، اگر چه به قدر كف دریا باشد

طلاّبى كه با معظم له به استقبال آمده بودند هرچه سعی مى كنند كه مانع از آن همه احساسات پاك و محبّت بشوند میّسر نمى گردد، بالاخره عدّه اى از طلاّب براى حفظ سیّد بحرالعلوم اطراف ایشان را میگیرند كه مبادا زیردست و پا بیافتد و ناراحت شود، تا اینكه بعد از اتمام برنامه سینه زنى بعض از خواص از آن عالم بزرگ مى پرسند چگونه شد كه شما بى اختیار وارد دسته سینه زنى شدید و آنگونه مشغول عزادارى گردیدید؟

فرمود: وقتى به دسته سینه زنى رسیدم دیدم حضرت بقیة اللّه روحى فداه با سروپاى برهنه میان سینه زنها به سر و سینه مى زنند و گریه مى كنند، من نتوانستم طاقت بیاورم لذا از خود بى خود شدم و درخدمت حضرتش مشغول سینه زدن گردیدم .

عزادارى مردگان

آیة اللّه محمد تقى آملى مى فرمود: حدود چهل سال از سنّ من می گذشت، روز عاشورایى به قم مشرّف شدم، در صحن حضرت معصومه علیهاالسلام عزادارى مفصّلى بود، روضه مى خواندند و منهم خیلى متأثرّ شدم و زیاد گریه كردم، سپس به قبرستان شیخان رفتم و زیارت اهل قبور خواندم:  السلام على اهل لااله الاّاللّه

در این هنگام دیدم تمام ارواح روى قبرهایشان نشسته اند و همگى مى گفتند علیكم السلام، آنگاه زمزمه هائى شنیدم مثل آنكه درباره امام حسین علیه السلام و عاشورا بود: اى حسین اى حسین اى حسین جان مثل اینکه آنها هم عزادارى مى نمودند.

عزاداری

اهانت به عزاداران

یکی ازخادمان عزای سیدالشهدا علیه السلام می گوید:

روز یازدهم محرم من در قسمت آخر آشپزخانه حسینیّه به نظافت مشغول بودم تازه خورشید میخواست سو بزند كه احساس ‍ كردم كسى درب حسینیّه را مى زند درب را باز كردم زنى به ظاهر اشرافى را دیدم كه چهره اى اشك آلود و پریشان التماس كنان كه اجازه دهید داخل حسینیّه شوم، گفتم چرا؟ گفت مرا راه دهید براى شما میگویم.  وقتى كه وارد شد انگشت خود را با آب دهان تر مى كرد و مى مالید بر روى چهار چوب درب حسینیّه و میخورد و مرتب مى گفت: آقاجان حسین جان غلط كردم نفهمیدم مرا ببخش. و با این كلمات در پیشگاه امام حسین علیه السلام عذر خواهى مى كرد و بعد، از كیف دستى خود دستمالى درآورد مقدارى از خاك درگاه را در آن ریخته آن را گره زده و در كیفش نهاد و بعد از من درخواست كرد كه اگر غذائى از دیروز باقى مانده به من بده، من گفتم چیزى از غذاى دیروز نمانده باید همان دیروز براى صرف غذا مى آمدید دیدم آن زن مقدارى به سر و صورت خود زد و اشك ریزان با صداى گره خورده گفت دیروز (روز عاشورا) از تهران براى دیدار فامیلم به یزد آمدم، من با ماشینی از این كوچه می گذشتم، ازدحام عزاداران، مانع از عبور ماشین ما شد. با عصبانیت گفتم براى چه این مشكل بوجود آمده؟ گفتند در حسینیّه نهار میدهند، من هم از روى نادانى و غرور گفتم: خاك برسرتان گُشنه گداها خجالت نمى كشید؟ بروید گم شوید چه شلوغى كرده اند؟!

شب در عالم خواب دیدم كه هوا بیرحمانه گرم است و من از شدت تشنگى گلویم مى سوزد و چشمهایم فضا را تیره مى بیند و مى خواهم از جوار همین حسینیّه بگذرم در عالم رؤیا دیدم درب حسینیه باز است و سید بزرگوارى در كنار چهار چوب در ایستاده و هر كسى كه عازم حسینیّه است از این آقا اجازه نامه اى می گیرد و داخل مى شود و همچنین روبروى آن آقا بانوئى مجلله به همین كیفیت نوشته اى به زنان میدهد تا وارد شوند من پیش رفتم به آن خانم گفتم نوشته اى هم به من بدهید تا وارد شوم ایشان با حالى متأثر فرمود شما به مهمانهاى ما اهانت كرده اى چطور انتظار دست خط ما را دارى؟

من از شدت شرمندگى و عطش از خواب بیدار شدم و تا صبح خواب به چشمم راه نیافت و با خود فكر می كردم كه در چه محلى به عزاداران جسارت كردم تا اینكه ماجراى روز گذشه در نظرم آمد، حالا اگر غذائى وجود دارد به من بدهید.

گفتم : هیچ غذائى وجود ندارد. دیدم رفت تكه هاى نان كه آلوده بود بدست گرفت و شست و خورد و در و دیوار حسینیّه را با حالتی كه مرا سخت منقلب کرد مى بوسید و با گریه می گفت: اى خاندان عصمت و طهارت و اى عزیز زهرا مرا ببخش .

یکی از صالحان نقل مى كند: در خواب دیدم بانوی دو عالم زهرای مرضیه علیهاالسلام را که پیراهنى از فرزندش بدست دارد و از ظلم امت شكایت مى كند.در خواب دیدم خداوند متعال مى خواهد برساكنان تهران عذاب نازل فرماید در این هنگام حضرت سیدالشهداء علیه السلام عرضه داشت: خدایا آنان را به من ببخشاى زیرا آنان براى من عزادارى و گریه مى كنند

انكار ثواب گریه

علامه مجلسى (ره) علیه از بعضى از اهل وثوق نقل می کند که یکی از بزرگان فرمود: روز عاشورایی در حرم مولایم على بن موسى الرضا علیه السلام مردى از دوستان ما، كتاب مقتل امام حسین علیه السلام را شروع كرد به خواندن تا به این روایت رسید كه حضرت باقر علیه السلام فرمود: هركس در مصائب اباعبداللّه الحسین علیه السلام از چشمهایش باندازه بال مگسی اشك ریزد حق تعالى گناهان او را مى آمرزد، اگر چه به قدر كف دریا باشد. در آن مجلس مرد جاهلى كه مدعى علم بود گفت گمان نكنم این حدیث صحیح باشد، چطور مى شود كه گریه كردن اینقدر ثواب داشته باشد؟ ما با او به بحث پرداختیم ولى او دست از ضلالت خود برنداشت. فردای آن روز دیدم او با اضطراب آمد و از ما معذرت خواست. علت را سؤ ال كردیم گفت وقتى از شما جدا شدم، شب درعالم خواب دیدم قیامت برپاشده و دیوانهاى عمل را گشوده اند و آتش جهنم را افروخته اند و قصرهاى بهشت را بجلوه در آورده اند، در آن وقت تشنگى شدیدى بر من غالب شد چون نظر كردم بطرف راست خود دیدم حوض كوثر است و برلب حوض دومرد و یك زن مجلله ایستاده اند كه نور جمال ایشان صحراى محشر را روشن كرده و لباس هاى سیاه پوشیده اند و میگریند، از مردى كه نزدیكم بود، پرسیدم اینها كیستند كه كنار حوض كوثر ایستاده اند؟ گفت : رسول اكرم و امیرالمؤ منین علیهماالسلام و آن زن مجلله فاطمه زهرا سلام اللّه علیها است. گفتم چرا لباسهاى مشكى و سیاه پوشیده اند و میگریند؟ گفت مگر نمى دانى كه امروز روز عاشوراست؟ من جلو رفتم وقتى نزدیك حضرت زهرا سلام اللّه علیها شدم، گفتم اى دختر رسول خدا تشنه ام، آن حضرت از روى غضب به من نظر كرد و فرمود: تو آنكس نیستى كه فضیلت گریه كردن بر مصیبت فرزند مظلوم من حسین را انكار كردى؟ از وحشت از خواب بیدار شدم و از گفته خود پشیمان شدم.

فرآوری: امین

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منبع : كرامات الحسینیه، على میر خلف زاده، ج1و2.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.