عاقبت عشق(1)

گر بر سرِ دارم، خبر از یار بیارید | |
بر كشتهی من، جانِ دگر بار بیارید | |
آرید اگر مژده از آن نرگس بیمار | |
بهر دل بیمار، پرستار بیارید | |
با آن كه گل باغ وفا، بوی نكردید | |
بر من خبر از آن گل بیخار بیارید | |
زآن فوج سپاهی كه مرا بود به همراه | |
یك یار، به غیر از در و دیوار بیارید | |
بیهوده مرا سنگ زنید از در و از بام | |
من عاشق جانباختهام، دار بیارید | |
خواهید اگر عاقبت عشق ببینید | |
فردا چو شود، روی به بازار بیارید |
علی انسانی
كوچه به كوچه[2]
روی تو را به چشم دل، از سرِ دار دیدهام | |
جانب مكّه پر زند، جان به لب رسیدهام | |
حُرمت جان شكستهام، در دل خون نشستهام | |
تا كه به دست بستهام، بار غمت كشیدهام | |
دیده به شعله دوختم، لحظهبهلحظه سوختم | |
هستی خود فروختم، عشق تو را خریدهام | |
تن به قضا سپردهام، منّت تیغ بُردهام | |
بلكه تو خندهای كنی، پای سر بریدهام | |
تا بزنم ز زخم تن، بوسه به خاك مقدمت | |
كوچهبهكوچه میرود، جسم به خون تپیدهام | |
از سر بام بر زمین، چون تن خود نیفكنم؟ | |
من كه ز خاك كوچهها، بوی تو را شنیدهام | |
هست امیدم از درت، بعد تو نزد خواهرت | |
شود كنیز دخترت، دختر داغدیدهام | |
از تو جدا نزیستم، پیش رویت گریستم | |
من سرِ دار نیستم، نزد تو رمیدهام |
میثم، غلامرضا سازگار
نایب خاص(3)
نایب خاص(3)
نایب خاص(3)
نایب خاص امام بیعدیل | |
مسلم، ن پور برومند عقیل | |
مسلم، ن بر شاه دین، نایبمناب | |
چون علی بهر رسول مستطاب | |
از رخش، انوار ایمان، منجلی | |
كز عقیلش عقل و غیرت از علی | |
آن سفیر بینظیر شاه عشق | |
اوّلینقربانی درگاه عشق | |
ز امر سلطان حجازی زی عراق | |
تاخت همچون همّت خود، فرد و طاق | |
او نبُد تنها كه من گفتم خطا | |
بود با وی عشق و ایمان و وفا | |
بود با او اندر این ره زادِ راه | |
زاد راهش بُد توكّل بر اله | |
زین توكّل بُد كه بر بام بلند | |
از سر زین، دشمنان را درفكند | |
در تزلزل، جسم و جان خاكیان | |
در تحیّر، دیدهی افلاكیان | |
چون درید از دشمنان دین، صفوف | |
خوانْد او را خصم، «سیفٌ مِن سیوف» | |
همچو شیری روبهان را بست راه | |
تا ز حیلت در رهش كندند چاه | |
هم رسن بر دست ن سرور زدند | |
هم بسی سنگش ز بام و در زدند | |
تا مگر ناگفته مانَد مطلبش | |
ظالمی شمشیر كین زد بر لبش |
آه! ازآ ن ساعت كه بر بام بلند | |
بود زیر تیغ كین ن ارجمند | |
رو به سوی مكّه از بالای بام | |
بر امام خویشتن گفتا سلام | |
كای حسین! ای نور چشم مصطفی! | |
حال من بنْگر، سوی كوفه میا | |
بود با محبوب خود در گفتوگو | |
كه جدا كردند سر از جسم او | |
بر زمین، ن نخل بستان مراد | |
از سر «دارالاماره» اوفتاد |
خوشدل تهرانی"
اوّلین قربانی[4]
ای سلامالله بر جان و تنت! | |
اشك و خونم، هر دو وقف دامنت | |
سر به زیر تیغ و چشمم سوی تو | |
نقد جانم رونمای روی تو | |
خوش بُوَد با اشك دامندامنم | |
عكس لبخند تو در زخم تنم |
كیستم من؟ اوّلین قربانیات | |
جان دو قربانیام، ارزانیات | |
دور كعبه یاد ما كن، یا حسین! | |
مسلمت را هم دعا كن، یا حسین! | |
اوّلین سرباز میدانت منم | |
ذبحِ پیش از عید قربانت منم | |
حجّ من در كوی تو، قربان شدن | |
حجّ تو در موج خون، عریان شدن | |
حجّ من، داغ دو طفل بی سر است | |
حجّ تو، داغ علیّ اكبر است | |
با وجود ن كه مدیون تواَند | |
كوفیان لبتشنهی خون تواَند | |
ای عزیز جان پیغمبر! میا | |
گر مییی با علیاكبر میا | |
تو چو خورشیدیّ و اصغر، ماه توست | |
چشم تیراندازها در راه توست | |
مست صهبای وصالم كن، حسین! | |
یوسف زهرا! حلالم كن، حسین! |
میثم، غلامرضا سازگار"
پی نوشت:
(1)دل سنگ آب شد، ص 299.
[2] نخل میثم، ج 2، ص 303.
3]. دههی عاشورا، ص 5 ـ 124 (23/ 18).
[4]. از صیام تا قیام، ج 2، ص 6 ـ 223 (28/ 12).
انتخاب شعر :جواد هاشمی
بخش ادبیات تبیان