مباهله در کلام امام رضا(ع)
درتاریخ 23 ساله بعثت پیامبر اکرم و نبی معظّم،روزهای بسیار مهم و سرنوشت سازی وجود دارد که هریک از رخدادهای آن به تنهایی برای اثبات حقانیت اسلام، نزد دوست و دشمن کافی است. یکی از این رویدادهای مهم و ممتاز«روز مباهله»است که در آن توحید، نبوّت و امامت در کامل ترین چهره ها جلوه کرده و حقیقت ناب و نورانی خود را نشان داد.
در كلام امام علىبن موسى الرضا(ع) آمده است چون حضرت رضا(ع) در مجلس مأمون عباسى حاضر شد مأمون از او سؤالاتى كرد و حضرت یكایك پاسخ مىداد. تا سخن بدینجا رسید كه مأمون پرسید:
آیا خداوند در جایى از قرآن «اصطفاء» را تفسیر كرده است؟
آن حضرت در پاسخ فرمود: خداوند اصطفاء عترت را در دوازده موضع از كتاب خویش بیان فرموده است.
سپس آن حضرت در بیان سومین موضع فرمودند: «در واقعه مباهله كه آیه شریفه «فمن حاجك فیه من بعد» نازل شد، پیامبر خدا(ص)، على(ع) و حسن(ع) و حسین(ع) و فاطمه(س) را احضار كرد و جان آنها را قرین جان خود قرار داد. پس آیا مىدانید معناى «وانفسنا و انفسكم» چیست؟
علماى مجلس گفتند مراد از آن نفس پیامبر خدا است.
آن حضرت فرمود به غلط افتادید. خداوند در «انفسنا» نفس على(ع) را قصد كرده است و دال بر این امر سخن پیغمبر(ص) خداست كه فرمود:
«لتنتهین بنو ولیعه او لأبعثن الیهم رجلا كنفسى یعنى علىبن ابىطالب»
و این خصوصیتى است كه پیش از این و پس از این هیچكس بدان نخواهد رسید زیرا آن حضرت نفس على را همانند نفس خود قرار داد.
در روایت دیگرى آمده است كه مأمون روزى به امام رضا(ع) گفت:
بزرگترین فضیلتى را كه براى امیرالمؤمنین(ع) است و قرآن بر آن دلالت دارد براى من بگو.
حضرت فرمود: فضیلت او در مباهله است كه در آیه شریفه «فمن حاجك فیه من بعد ماجاءك» اشاره شده است.
آنگاه رسولخدا(ص)، حسن(ع) و حسین(ع) را فراخواند پس آنها دو پسر او بودند و فاطمه(س) را خواند پس او در موضع «نساءه» است و امیرالمؤمنین(ع) را خواند پس به حكم خداوند عزوجل او نفس رسولخدا(ص) است و چون هیچكس از مردمان بالاتر و برتر از رسولخدا نیست پس به حكم الهى باید هیچكس برتر و بالاتر از نفس رسولخدا(ص) نباشد.
مأمون گفت مگر نه این است كه خداوند «ابناء» را به لفظ جمع آورده و رسولخدا (ص) تنها دو پسرش را فراخواند و «نساء» را به لفظ جمع آورد، در حالى كه رسولخدا(ص) فقط دخترش را آورد پس چرا جایز نباشد كه آن حضرت از نفس خودش دعوت بكند نه از دیگرى بنابراین فضلى را كه براى امیرالمؤمنین(ع) مىگویى ثابت نیست.
امام هشتم(ع) در پاسخ فرمود: آنچه گفتى صحیح نیست زیرا داعى باید غیر از خودش را دعوت كند، چنان كه آمر باید به غیر خودش دستور بدهد و صحیح نیست كه رسولخدا(ص) در حقیقت خودش را دعوت كند چنان كه نمىتواند به حقیقت آمر به نفس خود باشد و هرگاه ثابت شود كه رسولخدا(ص) در مباهله هیچكس جز امیرالمؤمنین(ع) را نخوانده است، ثابت مىشود كه او نفس رسولخدا(ص) است كه خداوند در كتابش به او نظر داشته و در قرآنش بدو حكم كرده است.
همچنین از جمله مناظرات آن حضرت با مأمون آوردهاند كه
مأمون به آن حضرت گفت چه دلیلى بر خلافت جد شما علىبن ابىطالبا(ع) ست؟
حضرت فرمود: «انفسنا» پس مأمون گفت: «لولا نسائنا» پس حضرت فرمود: «لولا ابنائنا» آنگاه مأمون ساكت شد.
از آنجا كه گفتهاند: «الفضل ماشهدت به الاعداء» مىتوان حدیث سعد را دلیلى قاطع و دندانشكن بر منكرین حضور اهلبیت(ع) در صحنه مباهله دانست چرا كه منابع متعدد شیعه و سنى نقل كردهاند كه «معاویةبن ابىسفیان» به «سعد» گفت: چه چیز جلودار تو است كه «ابوتراب» را دشنام نمىگویى؟ «سعد» گفت: هرگاه به یاد سه چیزى كه رسولخدا(ص) در حق او گفت، مىافتم هرگز اجازه دشنامگویى به او را بهخود نمىدهم.
اگر یكى از آنها براى من بود از شتران سرخ مو برایم دوستداشتنىتر بود. [اول آن كه] چون در یكى از جنگها رسولخدا(ص)، على(ع) را به جاى خویش در شهر باقى گذاشت على(ع) گفت: آیا مرا همراه زنان و كودكان در شهر مىگذارى؟ پس رسولخدا(ص) به او گفت: آیا راضى نمىشوى كه نسبت به من منزلتى چون منزلت هارون نسبت به موسى داشته باشى جز آن كه بعد از من نبوتى نیست.
[دوم آن كه] از رسولخدا(ص) شنیدم كه در روز جنگ خیبر فرمود: هر آینه پرچم را به دست مردى مىدهم كه خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند. پس آن حضرت فرمود:« على(ع) را نزد من بخوانید على(ع) را آوردند در حالى كه چشم درد داشت پس رسولخدا(ص) از آب دهان خود به چشم او كشید و خوب شد و آنگاه پرچم را به او سپرد و
[سوم آن كه] چون این آیه «فقل تعالوا ندع ابناءنا...» نازل شد رسولخدا(ع) على(ع) و فاطمه(س) و حسن(ع) و حسین(ع) را فراخواند و فرمود: «اللهم هولاء اهلى» و در روایتى دیگر از سعد نقل شده است كه رسولخدا فرمود «ان هولاء اهل بیتى».
منبع: خبرگزاری قرآنی ایران
بخش حریم رضوی