تبیان، دستیار زندگی
از جبرئیل امین شنیدم كه گفت ، از ذات اقدس الهى شنیدم كه فرمود: ((لا اله الا الله )) دژ من است ، پس هر كس...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اصول حیات طیبه در كلام امام رضا (ع) / بخش سوم


در زیر لفافه زندگى اجتماعى كه انسان با رعایت نوامیس دینى به سر مى برد، واقعیتى است زنده و حیاتى است معنوى كه نعمتهاى اخروى و خوشبختى هاى همیشگى ، از آن سرچشمه گرفته و به عبارت دیگر مظاهر وى مى باشند. این حقیقت و واقعیت است كه به نام ((ولایت )) نامیده مى شود. ((نبوت )) واقعیتى است كه احكام دینى و نوامیس خدایى مربوط به زندگى را به دست آورده و به مردم مى رساند و ((ولایت )) واقعیتى است كه در نتیجه عمل به فرآورده هاى نبوت و نوامیس خدایى در انسان به وجود مى آید.


3 - داشتن اسوه و الگوى تمام عیار هدایت (قبول ولایت )

اصول حیات طیبه در کلام امام / بخش 3

هر مسلمان براى رسیدن به حیات طیبه ، نیازمند به الگو و رهبر است . در زمان رسول اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) الگو و پیشواى مسلمانان ، خود حضرت بوده است و پس از ایشان این منصب به اهل بیت ، و پس از اهل بیت به مرجع و رهبر دینى آگاه و شجاع رسیده است .

در ثبوت و تحقق صراط ولایت كه در وى انسان مراتب كمال باطنى خود را طى كرده و در موقف قرب الهى جایگزین مى شود، تردیدى نیست زیرا ظواهر دینى بدون یك واقعیت باطنى تصور ندارد و دستگاه آفرینش كه براى انسان ظواهر دینى (مقررات عملى و اخلاقى و اجتماعى ) را تهیه نموده و وى را به سوى او دعوت كرده است ، ضرورتا این واقعیت باطنى را كه نسبت به ظواهر دینى به منزله روح است ، آماده خواهد ساخت و دلیلى كه دلالت بر ثبوت و دوام نبوت (شرایع و احكام ) در عالم انسانى كرده و سازمان مقررات دینى را به پا نگه مى دارد، دلالت بر ثبوت و دوام و فعلیت سازمان ولایت مى كند، و چگونه متصور است كه مرتبه اى از مراتب توحید و یا حكمى از احكام دین امر (فرمان ) زنده اى بالفعل داشته باشد در حالى كه واقعیت باطنى كه در بر دارد، در وجود نباشد و یا رابطه عالم انسانى با آن مرتبه مقطوع بوده باشد. كسى كه حامل درجات قرب و امیر قافله اهل ولایت بوده و رابطه انسانیت را با این واقعیت حفظ مى كند، در لسان قرآن (22) ((امام )) نامیده مى شود.

((امام )) یعنى كسى كه از جانب حق سبحانه براى پیشروى صراط ولایت اختیار شده و زمام هدایت معنوى را در دست گرفته ، ولایت كه به قلوب بندگان مى تابد، اشعه و خطوط نورى هستند از كانون نورى كه پیش اوست ، و موهبتهاى متفرقه ، جویهایى هستند متصل به دریاى بیكرانى كه نزد وى مى باشد)).(23)

عن محمدبن الفضیل ، عن الرضا (علیه السلام ): قال :

قلت ((قل بفضل الله وبرحمته فلیفرحوا هو خیر مما یجمعون )).

قال : بولایة محمد وال محمد هو خیر مما یجمع هولاء من دنیاهم .(24)

محمد بن فضیل گوید: از امام رضا (علیه السلام ) معناى آیه زیر را پرسیدم :

((بگو اى پیامبر: این مردم به فضل پروردگار و به رحمت بى پایان او باید خشنود بشوند كه از آنچه گردآورى كرده اند، بهتر است )).(25)

حضرت فرمود: به ولایت محمد و آل محمد (باید شادمان باشند) كه آن بهتر است از دنیایى كه آنها جمع مى كنند.

در این روایت امام هشتم (علیه السلام )، فضل الهى را وجود بزرگوار پیامبر و نعمت نبوت و رحمت پروردگارى را جانشینان بزرگوار آن حضرت و نعمت ولایت معرفى فرموده است (چه در حقیقت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) سرآغاز اسلام و دیگر پیشوایان سبب بقا و ادامه حیات آن شده اند) و داشتن این دو سرمایه (سرمایه نبوت و سرمایه ولایت ) فوق همه سرمایه هاست زیرا هیچ سرمایه اى با این دو قابل مقایسه نیست .

عن ابى الحسن (علیه السلام ) فى قول الله عزوجل : ((ومن اضل ممن اتبع هویه بغیر هدى من الله ))(26)

قال : یعنى ((من اتخذ دینه راءیه بغیر امام من ائمة الهدى )).(27)

امام رضا (علیه السلام ) در تفسیر آیه زیر كه خداوند فرموده است :

((آیا گمراهتر از آن كس كه پیروى هواى نفس خویش كرده و هیچ هدایت الهى را نپذیرفته ، كسى پیدا مى شود))؟!

مى فرماید:

((منظور آیه قرآن كسى است كه راءى شخصى خود را ملاك بندگى دیانت قرار مى دهد، بدون اینكه از رهبرى امام بر حق رهیاب شده باشد)).

الگوپذیرى

قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ):

(الیه یصعد الكلم الطیب )(28)

قول لا اله الا الله محمد رسول الله على ولى الله وخلیفته محمد رسول الله حقا وخلفاءه وخلفاء الله (والعمل الصالح یرفعه (29))

علمه فى قلبه بان هذا صحیح كما قلته بلسانى .(30)

امام رضا (علیه السلام ) در مورد تبیین حیات طیبه در تفسیر آیه شریفه (سخنان پاكیزه به سوى خدا صعود مى كند)

فرمود: مراد از سخنان پاكیزه ، سخن ((لا اله الا الله ))، ((محمد رسول الله ))، ((على ولى الله )) است و اینكه حضرت على (علیه السلام ) جانشین و خلیفه به حق پیامبر است و جانشینان آن حضرت خلیفه هاى خداوند هستند، و مراد از (عمل شایسته را خدا بالا مى برد).

علم او در دلش مى باشد یعنى نیت اوست به اینكه این مرام درست است چنان كه آن را به زبان گفته ام .

لما وافى ابوالحسن الرضا (علیه السلام ) نیسابور فاراد ان یرحل منها الى الماءمون اجتمع الیه اصحاب الحدیث فقالوا: یابن رسول الله ترحل عنا ولا تحدثنا بحدیث نستفیده منك وكان قد قعد فى العماریة فاطلع راءسه وقال سمعت ابى موسى بن جعفر یقول سمعت ابى جعفربن محمد یقول سمعت ابى محمدبن على یقول سمعت ابى على بن الحسین یقول سمعت ابى الحسین بن على یقول سمعت ابى امیرالمؤ منین على بن ابیطالب یقول سمعت رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) یقول سمعت جبرئیل یقول سمعت الله عزوجل یقول : ((لا اله الا الله )) حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى ، فلما مرت الراحلة نادى بشروطها وانا من شروطها.(31 )

حضرت امام رضا (علیه السلام ) در مسیر مسافرت مرو وارد نیشابور شد و قصد رفتن به نزد مامون داشت ، اصحاب حدیث خدمت او گرد آمدند، عرض كردند: اى پسر پیامبر! از شهر ما مى روى و حدیثى براى ما روایت نمى كنى كه از آن بهره مند شویم ؟

حضرت (علیه السلام ) كه در عمارى نشسته بود، سر خود را از محمل بیرون كرد، فرمود:

از پدرم موسى بن جعفر (علیه السلام ) شنیدم كه فرمود: از پدرم حضرت صادق (علیه السلام ) شنیدم و همچنین از آباء گرامى خود یكایك نام برد تا به حضرت على (علیه السلام ) رسید كه فرمود: از حضرت رسول اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) شنیدم كه فرمود: از جبرئیل امین شنیدم كه گفت ، از ذات اقدس الهى شنیدم كه فرمود: ((لا اله الا الله )) دژ من است ، پس هر كس به دژ من وارد شود، از عذاب من ایمن خواهد بود، وقتى مركب به راه افتاد، حضرت على بن موسى الرضا (علیه السلام ) ندا داد كه كلمه توحید با مقررات و شروطش قلعه الهى است و من از شرایط آن هستم .

فرمایش امام هشتم (علیه السلام ) در روایت مذكور، نشانه ارتباط ولایت است با اصل توحید. گویى هر دو با هم آمیخته و هماهنگ است و این ویژگى بزرگ جهان بینى اسلامى است كه توحید آن حاكمیت است و حاكمیت آن ، توحید.

لزوم نیاز به اولوالامر (زمامدار)

به نقل از فضل بن شاذان نیشابورى (32) در جواب این سؤ ال كه چرا ((اولوالامر: زمامدار)) (به عنوان یك ضرورت ) قرار داده شده و مردم به اطاعت آنان ماءمور شده اند؟

امام رضا (علیه السلام ) پاسخ فرمود:

منها انا لا نجد فرقة من الفرق ولا ملة من الملل بقوا وعاشوا الا بقیم ورئیس ولما بدلهم منه فى امر الدین والدنیا فلم یجر فى حكمة الحكیم ان یترك الخلق مما یعلم انه لا بدله منه ولا قوام لهم الا به فیقاتلون به عدوهم ویقسمون فیئهم ویقیم لهم جمعهم وجماعتهم ویمنع ظالمهم عن مظلومهم .(33)

((ما هیچ فرقه اى از فرقه ها و ملتى از ملتها را نمى یابیم كه بتوانند باقى بمانند و زندگى كنند، مگر به وسیله رئیس و زمامدارى كه كار دین و دنیاى مردم را سامان دهد. با توجه به این اصل مسلم جایز نیست در حكمت حكیم كه خلق را بدون سرپرست ترك گوید، با آنكه مى داند این امر براى آنان ضرورى است و بدون رئیس نمى توانند برپا باشند، با دشمنان مقاتله كنند، بیت المال را بین خویشتن تقسیم نمایند، جمع و جماعتشان را برپا دارد و مانع ستم ظالمشان به مظلومشان گردد.

امام هشتم (علیه السلام ) در این حدیث به یك ضرورت اجتماعى اشاره كرده و مطلبى را ایراد فرموده است كه عقل و فطرت هر انسانى آنرا درك مى كند و احتیاج به استدلال ندارد و مختص به زمان خاصى نیست بلكه در همه زمانها همه جوامع بشرى احتیاج به زمامدار داشته و دارند كه باید امر زمامدار نافذ باشد و مردم از او و همه شاخه هاى حكومت او اطاعت كنند تا نظام اجتماع قوام و دوام یابد و این وجوب اطاعت ، یك حكم تعبدى مولوى نیست بلكه یك حكم عقلى ارشادى است و آیه قرآن نیز كه امر به اطاعت ((اولوالامر)) كرده ، همین حكم عقل فطرى را تاءیید نموده است نه اینك یك حكم تعبدى نظیر وجوب نماز و طواف باشد.

حقیقت سعادت در دنیا

عن ابى الحسن على بن موسى الرضا (علیه السلام ) عن ابیه ، عن ابائه عن امیرالمؤ منین (علیه السلام ): انه قال ((الدنیا كلها جهل الا مواضع العلم ، والعلم كله حجة الا ما عمل به ، والعمل كله ریاء الا ماكان مخلصا، والاخلاص على خطر حتى ینظر العبد بما یختم له )).(34)

امام رضا (علیه السلام ) از پدرانش از حضرت على (علیه السلام ) نقل كرده اند كه فرمود: دنیا تمامش جهل است مگر مواضع علم و دانش ، و تمام علم و دانش ، حجت است مگر آن علمى كه بدان عمل شود و تمام عمل ، ریا است مگر آنچه به خلوص نیت و پاكى ضمیر، واقع شده باشد، و اخلاص در عمل را خطرى بزرگ تهدید مى كند.

حقیقت نجات در آخرت

قال الحسین بن خالد: فقلت للرضا (علیه السلام ): یابن رسول الله :

فما معنى قول الله عزوجل ((ولا یشفعون الا لمن ارتضى )).

قال : لا یشفعون الا لمن ارتضى دینه .(35)

((حسین بن خالد)) مى گوید: به حضرت رضا (علیه السلام ) عرض ‍ كردم :

معنى كلام خداوند در قرآن چیست ؟ در آن آیه اى كه مى فرماید: ((مقربان درگاه حق تنها از كسانى شفاعت مى كنند كه خداوند از آنان خشنود باشد.))(36)

حضرت در پاسخ فرمود: مقربان درگاه الهى ، شفاعت نمى كنند مگر از كسى كه خداوند از دین او راضى باشد (تقرب یافتگان به درگاه حضرت حق ، فقط از دارندگان حیات طیبه شفاعت مى كنند).


منابع :

22- رجوع شود به تفسیر المیزان ، ذیل آیه 124، سوره بقره

23- ولاء ولایتها، ص 82 - 80، به نقل از نشریه سالانه مكتب تشیع ، شماره 2.

24- اصول كافى ، كتاب الحجة ، باب نكته ها و برگزیده هایى از قرآن درباره ولایت ، حدیث 55 - تفسیر نورالثقلین ، جلد 2، ص 307.

25- سوره یونس ، آیه 57.

26- سوره قصص ، آیه 50.

27- تفسیر نورالثقلین ، جلد 4، ص 132.

28- سوره فاطر، آیه 10.

29- سوره فاطر، آیه 10.

30- مرآت العقول ، جلد 8، ص 102.

31- عیون اخبار الرضا، جلد 2، ص 135 - ثواب الاعمال ، ص 21.

32- فضل بن شاذان ، امام على نقى و امام حسن عسكرى (علیه سلام ) را درك كرده است . نجاشى در فهرست مى گوید: او از فقها و متكلمین اصحاب ما بوده و گفته اند: 180 كتاب تاءلیف كرده است . آنگاه نجاشى چهل و هشت كتاب از كتابهاى او را نام برده است كه از جمله آنها: ((كتاب الرد على الفلاسفه )) و ((كتاب الرد على الحسن البصرى )) و ((كتاب القائم )) و ((كتاب الملاحم )) است .

33- بحارالانوار، جلد 6، ص 60.

34- اقوال الائمه ، جلد 12، ص 338، به نقل از عیون اخبار الرضا (علیه سلام )، سفینة البحار، جلد 1، ص 401، ماده ((خطر))

35- بحارالانوار، جلد 3، ص 299.

36- سوره انبیاء، آیه 28.

بخش حریم رضوی