چرا آب دماغ بز را دوست داریم
حتما با دیدن این تیتیر کلی حالتون بد شده و چند تا بد و بیراه هم به تبیان گفتید که این تیترهای تهوع آور چیست که می زنید؟اما این جمله چندش آور وصف حال خیلی از ما است که عاشق آب دماغ بز هستیم...
در حد پرستش و برای داشتن ذره ای از آن از از ما گاه حتی جنایت هم سر میزند شما یک نگاه به دنیای اطرافمان بیندازید خون ها برایش ریخته می شود دولت ها و ملت می خواهند تمام آن را خودشان داشته باشند و جالبتر اینکه این چیز چندش آور را هر کس بیشتر داشته باشد عزیزتر و با شرافت تر است .
باز هم اعتراض دارید می دانم اما این حرف من نیست سخن والای امیر المؤمنین علی علیه السلام است که می فرماید:« دنیاى شما نزد من خوارتر است از عطسه (آب بینى) بز ماده.»
بله برای ایشان چنین است نه برای من و شما اما وقتی ما دم از عاشقی مولایمان می زنیم و خود را پیرو ایشان می دانیم این دنیا باید به همین میزان برای ما هم چندش آور و بی ارزش باشد .
چرا اینقدر دنیا را دوست داریم؟
«دنیا، دنیا نامیده شد چون که پستتر از هر چیزى است.[1] دنیا انسان را خوار مىکند”.[2]«براى نزدیک شدن به حق و رفعت به سوى درجات معنوى… اگر دست از اموال و فرزندان بکشید سزاوار است”.[3] «از لغزش جوانمردان درگذرید؛ زیرا جوانمردى نمىلغزد جز آن که دست خدا او را بلند مرتبه مىسازد”.[4]بنابراین، چون گرایش به سوى امور معنوى و آخرت، حرکت به سمت فطرت الهی و گرایش به دنیا و مظاهر مادى، حرکت بر اساس طبیعت مادى و ابتدایى انسان است، و انسان اُنس بیشترى با ظواهر و عالم ماده دارد و مشغول به آن است:«از زندگى دنیا، ظاهرى را مىشناسند و حال آن که از آخرت غافلند.»[5] و نیز هرآن چه که منافع و ثمرات آن زودرس و نقد باشد، مراد و مطلوب انسانها است:”کلّا بل تحبون العاجلة، و تذرون الآخرة”؛ یعنى ولى نه، (شما دنیاى) زودگذر را دوست دارید و آخرت را وا مىگذارید.[6] که بر همین اساس، امیرمؤمنان على(علیه السلام) مىفرماید:”آثروا عاجلاً و آخّروا آجلاً”،[7]]اهل ضلال[ دنیا و زودگذرها را مقدم نموده و آخرت و زماندارها را مؤخر کردند. در نتیجه، گرایش انسان به مادیات و دنیا، آسان تر به نظر مىرسد.
ارزش دنیا در نظر امیر امؤمنین علیه السلام
در نهج البلاغه به همین شیوه از دنیا مذمت شده و بى ارزشى و بى اعتبارى آن ضمن مثل هاى جالبى تبیین گردیده است، فرموده:
مثل الدنیا کمثل الحیه لین مسها، و السم النافع فى جوفها، یهوى الیها الغر الجاهل و یحذرها ذو اللب العاقل
(نهج البلاغه، حکمت 114) ؛ مثل دنیا همچون مار است، پوست آن نرم و درونش زهر مرگبار است، فریفته نادان به آن عشق مىورزد (به آن مىگراید) و خردمند دانا از آن برحذر مىباشد (از آن دورى گزیند)
و نیز فرموده: ...
«دنیاکم هذه ازهد عندى من عفطه عنز» (نهج البلاغه، خطبه 3، ص 270) ؛ دنیاى شما نزد من خوارتر است از عطسه (آب بینى) بز ماده.
و نیز فرموده:
«والله لدنیاکم هذه اهون فى عینى من عراق خنزیر فى ید مجذوم»
(نهج البلاغه ، حکمت 234 ) ؛ به خدا سوگند این دنیاى شما در چشم من خوارتر (و بى ارزشتر) از استخوان بى گوشت خوکى است که در دست بیمارى جذامى باشد.و نیز فرموده: ...
«و ان دنیاکم عندى لاهون من ورقه فى فم جواده تغضمها ...» ( نهج البلاغه ، خطبه 224 ) ؛ ... و همانا این دنیاى شما نزد من خوارتر و پستتر است از برگى که در دهان ملخى باشد که آن را مىجود ... .
* و نیز فرموده: الاحر یدع هذه اللماظه لاهلها ... : (نهج البلاغه، حکمت 454) ؛ آیا آزاد مردى نیست که این خرده طعام باقى مانده در میان دندان (دنیاى پست) را براى اهلش واگذارد؟ (از آن اجتناب و دورى کند).
* و نیز فرموده:
اهل الدنیا کرکب یسار بهم و هم نیام ( نهج البلاغه، حکمت 64) ؛ اهل دنیا مانند کاروانى هستند که ایشان را مىبرند در حالى که آنان خوابند (و آگاه نیستند که ناگهان راه طى شده به جایگاه ابدى مىرسند).
* و نیز فرموده:
«فانها الدنیا عند ذوى العقول کفى الظل بینا تراه شابغا حتى قلص و زائدا حتى نقص» ( نهج البلاغه ، خطبه 63) ؛ دنیا در نظر خردمندان مانند برگشتن سایه است که تا آن را گسترش یافته ببینى، کوتاه مىگردد و از بین مىرود و تا آن را زیاد ببینى کاهش یابد (دنیا همچون سایه زودگذر است و براى اهلش باقى نمىماند).
پی نوشت ها :
[1]. رى شهرى، محمد، منتخب میزان الحکمه، حسینى، سید حمید، روایت شماره 2171، امام(علیه السلام).
[2]. همان مصدر، روایت شماره 2192، امام(علیه السلام).
[3]. نهج البلاغه، خطبه 52
[4]. نهج البلاغه، حکمت 20
[5]. روم، 7
[6]. قیامت، 20 و 21سهولت گرایش به دنیا نسبت به آخرت
[7]. نهج البلاغه، خطبه 144
فرآوری : محمدی
بخش نهج البلاغه تبیان
منابع : اسلام پدیا
سایت فطرت