آزادگی و بیداری نیما

نیما، هم چون كوه های سر به آسمان ساییده البرز، آزاد بود. خصلت كوهستانی اش باعث آن بود كه پشت خویش را در مقابل زورگویان و ستم پیشگان و نامردان روزگار، خم نكند. با نداری ها بسازد و همواره بلند طبع و آزاد اندیش باشد:
نیما گـُنه شه دسّـِه بار اِیشم ***راه روز شــــومه نامـــــــرد كار اِیشم
تیسا نون خورمه روزگار اِیشم ***سـَرجـِر زمی، سـَر جُور خدا ره اِیشم
ترجمه: نیما می گوید بار(ثمر) دستم را می نگرم/ میان راه كار نامرد را می نگرم /نان خالی می خورم و روزگار را می نگرم/ سر پایین زمین سر بالا خدار ار می نگرم (روجا)
روزگار نیما، روزگاری بود كه اربابان بر روستاها حاكم بوده و دست رنج زحمت كشان روستایی را می خوردند. مردم نیز یارای مقابله با آن را نداشتند و اربابان بر جان و مال و ناموس مردم مستولی بودند. نیما، این روابط نادرست را به چالش می كشد و از مردم خویش می خواهد كه از خواب غفلت بیدار شوند:
ناقوس خونده، دنگ دنگ ویشار بَواشین***دینگ دینگ شه اسب سو سوار بَواشین
فـــــــكر نیهـُون و كار رو بار بَواشــــــین***دینگ و دینگ چیسه زبون و خوار بَواشین
ترجمه : ناقوس می خواند: دنگ دنگ بیدار شوید/ دینگ دینگ بر اسب خود سوار شوید/ فكر نهان و كار و بار شوید/ دینگ و دینگ برای چه زبون و خوار شوید.
و در جای دیگر می گوید:
بی پر و بال چی مرغ زارزارمه***چنگل زَمه دو دوك كشــــمه و چی كارمه
منه دكاشت خان وَرنه؛ شِه نارمِه***انَی من كارمـِه، هارش چی بیعارمه!؟
ترجمه: بی پر و بال چه مرغ زار زار هستم /چنگل(*) می زنم شیار می كنم چه (چی) می كارم/ كاشته ی مرا ارباب می برد و خودم ندارم/ این همه (باز ) می كارم بنگر چه بیعارم (روجا)
* چنگل: وسیله چند شاخه آهنی با دسته چوبی كه برای خرد كردن كلوخ گل مورد استفاده برزگران قرار می گیرد.
انجمن شمال/ جهت مطالعه ی کامل بحث اینجا کلیک کنید.
باشگاه کاربران تبیان / انجمن های تخصصی