تبیان، دستیار زندگی
در خانه آنقدر تواضع داشت كه به قول خودش: او به همسرش هرگز دستور نمى‏داد و هرگز موجب تحقیر همسرش نشد. بسیارى از اوقات خود غذا درست مى‏كرد و در كارهاى خانه به همسرش كمك مى‏كرد و خوش اخلاق بود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شرط بندگی

شرط بندگی

هر گاه مى‏دید شخصى یا اشخاصى قصد تحقیر او را دارند و یا در مجلسى چنین جوّى وجود دارد، خود را از ن شخص یا اشخاص یا ن مجلس دور مى‏كرد و با مناعت طبع خاصّى، عزّت خود را حفظ مى‏نمود و از رفتن به بعضى از مجالس خوددارى مى‏كرد و مى‏فرمود:  مى‏ترسم تحقیر شوم.

تواضع و ساده زیستى

یكى از خصال بزرگ و ارزشمند، پارسایى و دلبستگى به خدا، تواضع در برابر حق و تواضع در برابر بندگان خدا است. انسان پارسا به طور طبیعى، متواضع نیز خواهد بود، چرا كه عامل اصلى ترك تواضع، غرور و تكبر است و زهد و پارسایى موجب برطرف شدن غرور شده است و باعث تواضع و ساده زیستى خواهد شد. در این رابطه به شمه و نمونه های از پارسایی آیت الله میرزا حبیب الله اشتهاردی اشاره می كنیم:

زهد و قناعت

از ویژگى‏هاى بارز آیت الله میرزا حبیب الله اشتهاردى(ره) زهد و قناعت بود. ساده زیست و از زرق و برق دنیا دورى مى‏كرد. وقتى كه در قم از دنیا رفت، هنوز خانه‏اش استیجارى بود.

در خانه آنقدر تواضع داشت كه به قول خودش:   او به همسرش هرگز دستور نمى‏داد و هرگز موجب تحقیر همسرش نشد. بسیارى از اوقات خود غذا درست مى‏كرد و در كارهاى خانه به همسرش كمك مى‏كرد و خوش اخلاق بود.

یكى از شاگردانش مى‏گوید:

نشانه تواضع از رفتار و گفتار او، بسیار آشكار بود. وقتى وارد خانه او مى‏شدى، به احترام كوچكترین افراد به قامت بلند مى‏شد و با چهره‏اى شاداب از او استقبال مى‏كرد. هنگام عبور، بسیار متواضعانه راه مى‏رفت، و در سلام كردن پیش قدم مى‏شد. 

وى در ادامه مى‏گوید:

از تواضع او این كه در اولین ماه رمضانى كه براى وعظ و ارشاد به اشتهارد آمد، دعوت افراد را براى افطار مى‏پذیرفت، ولى در سال دوم دعوت هیچ كس را نپذیرفت، وقتى از علت پرسیدند، گفت:  بسیارى علاقه دارند مرا دعوت كنند، ولى چون فقیرند یا امكاناتشان كم است، نمى‏توانند دعوت كنند و شرمنده مى‏شوند یا به زحمت مى‏افتند. من براى این كه آن‏ها شرمنده نشوند و به زحمت نیفتند، دعوت هیچ كس را نمى‏پذیرم.

خانه و وضع خانه او بسیار ساده بود. روزى میهمانانى براى او وارد شدند، كوزه آبى زیبا و خوش رنگ در آنجا وجود داشت. بعضى از حاضران پرسیدند: این كوزه خوش رنگ را از كجا تهیه كرده‏اید؟ میرزا فرمود:  من هم نمى‏دانم، شاید از همسایه‏ها گرفته‏اند.  بعد معلوم شد آن را از همسایه‏ها عاریه گرفته‏اند.  و این نمونه دیگرى از زهد او بود، چرا كه وسائل خانه‏اش نیز عارى از تجمّلات و امور زینتى بود.

در سامرّا با این كه امام جماعت رسمى حرم عسكریین(ع) و از علماى سرشناس بود، در خانه خشتی و گلى مى‏زیست. كارهاى خانه را به ویژه در مورد میهمانان خود انجام مى‏داد و بسیار میهمان نواز بود. با همشهریانش كه از اشتهارد به زیارت وى مى‏آمدند، با تواضع مهرانگیز مهمان نوازى مى‏كرد. میرزا همواره با قناعت مى‏زیست و این خصلت سازنده را هرگز از خود دور نكرد.

ساده زیستى از وقار و شخصیتش نمى‏كاست، بلكه بیانگر روح زهد و پارسایى وى بود، در عین حال بسیار باوقار و متین بود. در مسایل برخوردى واقع بینانه و جدى داشت، حتى در امور جزئى، از مسامحه و سطحى نگرى پرهیز مى‏كرد.

صبور و شاكر

آیت الله میرزا حبیب الله اشتهاردی انسانى صبور ، در برابر رنج‏ها و حوادث تلخ، صبر و استقامتی در سطح عالى داشت، مشكلات را در پرتو صبر و حوصله و مقاومت، با تدبیر حل مى‏كرد. یكى از پسرانش به نام آقا مجتبى در نوجوانى بر اثر تصادف با ماشین در شهر سامرّا، در آستانه مرگ قرار گرفت، او را در حالى كه در حال جان دادن بود، به خانه آوردند. آیت الله میرزا حبیب الله اشتهاردى(ره) در برابر این حادثه جانسوز صبر عجیبى نشان داد و در حالى كه همه حاضران با جیغ و فریاد گریه مى‏كردند، مثل كوه استوار، صبر و مقاومت كرده و حاضران را به آرامش دعوت مى‏نمود، حتى در این باره مورد اعتراض بعضى از حاضران قرار گرفت، ولى با آرامش مى‏گفت:  تقدیرات الهى است، باید صبر كرد.  سرانجام پسر نوجوانش از دنیا رفت و او با كمال بردبارى با آیه استرجاع (انّا للّه و انّا الیه راجعون) خاطر خود را تسلّى داد.

او در كنار صبر، به مقام عالى رضا به رضاى خدا و شكر رسیده بود؛ به تعبیر یكى از علماى ربّانى:

او دائم الشّكر بود، در روزهاى آخر عمر وقتى به خدمتش رفتم، پاها و سرش به شدّت درد مى‏كرد. پرسیدم: حالت چطور است؟ با چهره‏اى راضى و شاكر گفت:  الحمدللّه

او تسلیم امر و تقدیرات الهى بود و به این درجه رسیده بود. آن چنان شاكر و سپاسگزار درگاه حق بود، كه از اداى شكر الهى اظهار ناتوانى مى‏كرد، او درد و بیمارى را كه از سوى خدا آمده، نعمت مى‏دانست و در برابر این نعمت شكر مى‏كرد.

عزّت نفس و مناعت طبع

از حالات ممتاز ایشان این كه از خصلت عزّت نفس و مناعت طبع در سطح عالى برخوردار بود. همان گونه كه از تحقیر مؤمن، متنفّر بود، در مورد خود نیز هرگز حاضر نمى‏شد زیرا بار ذلّت برود و عزّت اسلامى خود را خدشه دار سازد. هر گاه مى‏دید شخصى یا اشخاصى قصد تحقیر او را دارند و یا در مجلسى چنین جوّى وجود دارد، خود را از آن شخص یا اشخاص یا آن مجلس دور مى‏كرد و با مناعت طبع خاصّى، عزّت خود را حفظ مى‏نمود و از رفتن به بعضى از مجالس خوددارى مى‏كرد و مى‏فرمود:  مى‏ترسم تحقیر شوم.  آیت الله میرزا حبیب الله اشتهاردی در پرتو قناعت و پارسایى، مرعوب افراد ثروتمند، یا نامناسب نمى‏شد، و قداست شؤون روحانیت را در استقلال و آزاد اندیشى و توكّل و انقطاع الى الله مى‏دانست و مى‏گفت:  اِلهى هَبْ لى كَمالَ الْاِنْقِطاعِ اِلَیْك ؛  خدایا! كمال دلبستگى به تو و بریدن از خلق را به من عنایت فرما.

به گفته یكى از بستگانش:  همین مناعت طبع باعث شد از سامرّا به قم هجرت كند و تصمیم بگیرد در حوزه علمیه قم بماند.

تهیه و فرآوری: علی فریادرس - گروه حوزه علمیه


منابع:

كتاب ستارگان حرم

طبقات اعلام الشیعه