تبیان، دستیار زندگی
سهراب در شعر نشانی از زبان رهگذری می‌گوید: ...کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است. اما بر اساس آموزه‌های قرآنی، خدا نمی‌خوابد. پس آیا این جمله کفرآلود است؟ در این مقاله روشن می‌شود که این جمله معنایی درست و سازگار با آموزه‌های دینی دارد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهره سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سپهری و خواب خدا!


سهراب در شعر نشانی از زبان رهگذری می‌گوید: "...کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است." اما بر اساس آموزه‌های قرآنی، خدا نمی‌خوابد. پس آیا این جمله کفرآلود است؟ در این مقاله روشن می‌شود که این جمله معنایی درست و سازگار با آموزه‌های دینی دارد.


سپهری و خواب خدا!

این که سهراب چه شخصیت محبوبی است و شعرش چه اندازه مقبول افتاده است، مثل یک تکه چمن روشن است. در قبول خاطر و لطف سخنش همین نشانه بس که کلمات قصار سهراب، امروز همنشین کلمات قصار سعدی و مولانا و حافظ شده است؛ "آب را گل نکنیم" یا "چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید" در کنار "این ره که تو می‌روی به ترکستان است" و "از قضا سرکنگبین صفرا فزود" و "که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها" بر زبان عارف و عامی جاری است.

سر جاذبه شعر سهراب چیست؟ بی‌شک علت‌های متعددی در کار هستند و پیداست که یکی از آنها، حضور عناصر دینی در شعر اوست؛ خدا می‌داند وقتی دینداران شعردوست، از سهراب می شنوند که او خدایی را "که در این نزدیکی است" باور داشت و وقتی که باد می‌رفت به سر وقت چنار، او به سر وقت خدا می‌رفت، چقدر به وجد می‌آیند؛ با این حال در شعر او جمله‌هایی به چشم می‌خورند که گاه، گردی بر خاطر دوستداران دیندار و متشرع او می‌نشانند و آن را مکدر می‌کنند.

مثلا آن جا که سهراب می‌گوید: دلش به اندازه یک ابر می‌گیرد، وقتی می‌بیند که حوری دختر بالغ همسایه، پای کمیاب‌ترین نارون روی زمین فقه می‌خواند.(1)  یا مثلا آنجا که می‌گوید: "...کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است."

اینجاست که چنین خوانندگانی بی‌درنگ، یادشان می‌آید که قرآن شریف فرموده است "لا تَأخُذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَومٌ"(2)  خدا را نه چرت فرا می‌گیرد و نه خواب. و این ناسازگاری باعث می‌شود که آنها از خود بپرسند: واقعا سهراب می‌خواهد بگوید: خدا می‌خوابد!؟ چنین حرفی از مسلمانی تازه کار هم بعید است تا چه رسد به کاشانی مسلمانی که به گفته خودش سنگ از پشت نمازش پیداست.

و اوضاع زمانی بدتر از این می‌شود که در مقاله‌ای، چنین سخنی را می‌بینند:

"یکی از ابزارهای برجسته‏تر«جسم‏پنداری»، هنجارگریزی‏ رنگ است. قاعده زبان معیار آن است که برای آن که واژه‏ای‏ مشخصه[+رنگ‏] داشته باشد، باید [+جسم‏] باشد. پس در واقع‏ با قایل شدن صفت «رنگ» برای موصوف‏هایی که‏[-جسم‏] هستند، «جسم‏پنداری» تحقق می‏یابد. مثال‏های زیر نمونه‏هایی‏ است از این حالت:

نرسیده به درخت/ کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است./ و در آن عشق، به اندازه پرهای صداقت آبی‏ است. (سپهری، ص 359)

«خواب خدا» مشخصه[+جسم‏] ندارد که بتواند مشخصه [+رنگ‏]بپذیرد. قرار گرفتن«سبز» در جایگاه صفت برای‏ «خواب خدا»، «جسم‏پنداری» است که از طریق هنجارگریزی‏ رنگ، تحقق یافته است." (3)

در اینجا قصد دارم به خواست خدا، "خواب خدا" بپردازم و با توجه دادن خواننده محترم به چند نکته، نشان دهم که چنین برداشتی، سطحی و در حقیقت سوء تفاهمی است.

واژه خواب به دو معنا به کار می‌رود؛1. خواب معمولی؛ مثلا در جمله "امروز خیلی خسته شده‌ام، بهتر است دیگر بروم بخوابم." و فعل آن می‌شود "خوابیدن". 2. رویا که فعل آن خواب‌دیدن است؛ مثلا در عبارت "تعبیر خواب".

در ابتدا بخش مورد نظر را با هم مرور کنیم تا برسیم به تفسیر صحیح آن.

رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن‌ها

بخشید

و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت:

"نرسیده به درخت،

کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است." (4)

اکنون به بررسی کاربرد واژه خواب در زبان فارسی می‌پردازیم؛ واژه خواب به دو معنا به کار می‌رود؛

1. خواب معمولی؛ مثلا در جمله "امروز خیلی خسته شده‌ام، بهتر است دیگر بروم بخوابم." و فعل آن می‌شود "خوابیدن".

2. رویا که فعل آن خواب‌دیدن است؛ مثلا در عبارت "تعبیر خواب".

خوشمزه آن که خواب در این معنا، خود دو کاربرد متفاوت دارد؛

الف) حقیقی؛ مثلا در این جمله؛ "دیشب خواب خوبی دیدم؛ خواب دیدم در قرعه‌کشی بانک برنده شده‌ام."

ب) مجازی؛ به معنای نقشه. مثلا در این جمله؛ "نمی‌دانم فلانی چه خوابی برای من دیده‌ است؟"

سپهری و خواب خدا!

بسیاری از آثاری که به شرح و توضیح اشعار سهراب پرداخته‌اند، وقتی به این جمله سهراب، رسیده‌اند، بی‌سر و صدا از کنار آن رد شده‌اند و بعضی نیز بی‌توجه به کاربردهای متنوع واژه خواب، تفسیری ارائه کرده‌اند که کمکی به حل مشکل نمی‌کند و پس از چنین تفسیرهایی، همچنان این جمله روی اعصاب مومنان راه می‌رود. برای مثال دکتر شمیسا این چنین می‌فرماید:

"راهی است که از خواب خدا هم مصفاتر و خوش‌تر است. ژرف‌ساخت آن، چنین است: خواب خدا سبز است. سبز نشانه معنویت و آرامش و حیات است. فراموش نکنیم که شاعر، نقاش است و رنگ‌ها برای او معنایی فراتر از حد متعارف دارند." (5)

حالا ببینیم معنای صحیح این جمله چیست؟ واژه خواب در تعبیر، "خواب خدا" به معنای "رویا" آن هم به معنای مجازی‌اش یعنی نقشه به کار رفته است.  با توجه به این نکته معنای مصراع این گونه می‌شود: کوچه باغی است که از نقشه خدا سبزتر است.

سوال: نقشه‌ای که خدا برای ما کشیده است و به عبارت دیگر؛ برنامه‌ای که خدا برای ما انسان‌ها در نظر گرفته، چیست؟ پاسخ پیداست؛ بهشت. فرستادن پیامبران و فرو فرستادن کتب آسمانی و تمهیدات و تجهیزات فراوان دیگر، همه برای عملی کردن این نقشه است.

پس معنای مصراع این می‌شود: کوچه باغی است که از بهشت هم سبزتر و خرم‌تر است؛ یعنی بهتر است. و هر کدام از ما بارها در زندگی روزمره این تعبیر عامیانه را گفته یا شنیده‌ایم که فلان جا انگار بهشت است یا حتی گاهی انگار را حذف می‌کنیم و می‌گوییم: "فلان جا بهشت است" و گاهی هم می‌گوییم: "فلان جا از بهشت هم بهتر است"؛ مثلا جناب حافظ می‌فرماید:

بده ساقی، می باقی که در جنّت نخواهی یافت

کنار آب رکناباد و گلگشت مصلّا را

اگر حضرت حافظ برای به روز شدن شعر خود از جناب سپهری می‌خواست که این بیت را بازگوید، بخشی از آن، چنین می‌شد: کنار آب رکناباد و گلگشت مصلا از خواب خدا سبزتر است.

نتیجه‌گیری

واژه "خواب" در تعبیر "خواب خدا" در شعر سهراب، به معنای خواب، آن چنان که ما انسان‌ها می‌خوابیم، نیست؛ بلکه به معنای "رویا" است آن هم به معنای مجازی آن؛ یعنی نقشه و برنامه. پس در اینجا سپهری از اغراقی شاعرانه و البته ریشه‌دار در فرهنگ عامیانه فارسی برای توصیف زیبایی و خرمی آن کوچه‌باغ رویایی استفاده کرده و آن را بهتر از بهشت دانسته است.

پی‌نوشت‌ها:

(1)    . هشت کتاب، سهراب سپهری، ص392، انتشارات طهوری، چاپ سوم، تهران، 1380.

(2)    سوره بقره، آیت 255.

(3)    سجودی، فرزان، مقاله درآمدی بر نشانه شناسی شعر، فصلنامه شعر، شماره، 26، (از صفحه 20 تا 29)، تابستان و پاییز1378

(4)    سپهری، سهراب، هشت کتاب، ص359، انتشارات طهوری، چاپ سوم، تهران، 1380.

(5)    شمیسا، سیروس، نگاهی به سهراب، ص268، انتشارات مروارید، تهران، چاپ هفتم، 1376.

محمد رضا آتشین صدف

بخش ادبیات تبیان