طنز های آخر هفته -- (2)
روشهای نوین همسر آزاری
1 -- از اونجایی که خانومها به سالروز تولد حساس هستند در روز تولد همسرتان سعی کنید برخلاف میل او شمع به تعداد سالهای تولدش یا حتی چندتا بیشتر تهیه کنید.
2 -- قبل از رفتن به ماموریت سیمهای تلفن را دستکاری کنید تا ارتباط تلفن قطع شود تا علاوه بر آزار، چند صد هزار تومانی صرفه جویی اقتصادی به دنبال داشته باشد.
3 -- عکسهای قبل از ازدواج خودتان را با حسرت نگاه کرده و با صدای بلند بگویید چه اشتباهی کردم ، چی بودم و چی شدم.
4 -- در هنگام سرو شام در حالی که زیر لب با خود زمزمه میکنید، گاهی هم از رستوران نزدیک منزل تعریف و تمجید کرده و با حسرت به غذای همسرتان خیره شوید.
5 -- در مناسبتهای مختلف که لباس هدیه میدهید سعی کنید رنگی را انتخاب کنید که همسرتان از آن رنگ متنفر است و در زمان اهدا بگویید حتی یک دیوانه هم این رنگ را میپسندد.
هشدار: تمام توصیه های بالا خطرناک است حتما'' قبل از انجام از میزان ظرفیت همسرتان مطلع شوید در غیر اینصورت امکان شکستگی سر و دست یا محرومیت از امکانات رفاهی وجود دارد .
جوکهای ملل
سرباز به سلمانى رفته بود. از آرایشگر پرسید: «آیا لطیفه خوبى بلد هستید تا من بتوانم امروز در پادگان براى دیگران تعریف كنم؟»
آرایشگر گفت: «شاید این سئوال خنده دار برایتان جالب باشد. سئوال این است: او پدرم نیست، مادرم هم نیست، برادرم نیز نیست و حتى خواهر من هم نیست، ولى از گوشت و خون من است. او چه كسى است؟»
سرباز گفت: «نمى دانم! خودتان جواب را بگویید».
آرایشگر گفت: «این شخص، خود من هستم.»
سرباز با خوشحالى گفت: «خیلى قشنگ بود.» آن شب در پادگان این سئوال را از دوستانش پرسید.
یكى از سربازها فوراً گفت: «این، خود شما هستید!»
سرباز گفت: «اشتباه گفتید! این شخص، آرایشگر من است!»
***
در قهوه خانه اى جنجال بالا گرفته بود. ناگهان در قهوه خانه باز شد و مردى به بیرون پرتاب شد. او از جایش بلند شد و دوباره به داخل قهوه خانه رفت. پس از چند لحظه دوباره همان مرد به بیرون پرتاب شد و این عمل چندین بار دیگر تكرار شد. مردى كه شاهد ماجرا بود جلو رفت و از مرد پرسید: «چه اصرارى دارید داخل جایى شوید كه كسى از شما خوشش نمى آید؟!»
مرد جواب داد: «آخه من صاحب كافه هستم!»
***
در تایلند یك مرد آلمانى با سگش وارد رستوران شد و پس از سفارش غذا، با اشاره به پیشخدمت فهماند كه سگش گرسنه است. بعد از سرو غذا، وقتى مشترى آلمانى صورت حساب را خواست، مشاهده كرد كه مبلغى پول كنار آن است. وقتى علت را پرسید، مدیر رستوران كه به سختى انگلیسى صحبت مى كرد، به او گفت: «ما فقط قسمت كمى از گوشت سگ را براى غذایتان استفاده كردیم و این پول باقى مانده گوشت آن است كه براى ما گذاشتید.»
***
رئیس شركت به یكى از كارمندانش اضافه حقوق داد و از او خواست تا از افشاى آن نزد سایر كاركنان خوددارى كند.
كارمند گفت: «به شرطى كه شما هم این راز را به خانواده ام نگویید.»
رفتار با کودکان -- کودکان چگونه بخوابند؟
شبها برنامه اى با عنوان «شب بخیر كوچولو» از رادیو پخش مى شود كه مى توانید اجازه بدهید كودكتان به آن گوش بدهد و بخوابد. اما چون رادیو هم رسانه اى مانند تلویزیون است، نباید آنها را با هم تنها بگذارید. كودك فضول است و مى تواند با چرخاندن موج یاب رادیو، به ایستگاه هاى بیگانه دسترسى پیدا كرده و از دست برود.
پس بهتر است خودتان براى كودكتان قصه تعریف كنید. اینجورى اگر بچه در طول روز كار بدى انجام داده، مى توانید آن را در قصه مطرح كنید تا از چیزى كه مى شنود، عبرت بگیرد:
«یكى بود... یكى نبود... یك پسربچه زشت و احمقى بود كه یك روز ظهر وقتى مامانش خواب بود، رفت و موهاى خواهر كوچكش را كشید و خواهرش هم دو ساعت تمام وَنگ زد و اعصاب مامان را داغون كرد. وقتى شب شد، یك فرشته به اتاق پسر پررو آمد، او را تا مى خورد كتك زد و از سقف اتاق آویزان كرد تا براى سایر پسرهاى بى ادب و دیوانه، درس عبرت باشد...»
اگر مى خواهید اینطورى داستان تعریف كنید، همان بهتر است كه كودكتان تا صبح با موج یاب رادیو بازى كند.
لینک: