
شرایط تغییر کرده است

سینمای کودک آنقدر در جغرافیای سینمای ایران بیمصداق شدهاست که تنها بهانه برای پرداختن به آن برگزاری جشنواره فیلم کودک و جدیترین فرد برای بازگوکردن ناگفتهها درباره آن دبیر جشنواره شده است. البته مضاف بر شأنیت دبیری جشنواره،احمد میرعلایی به دلیل تکیه بر کرسی مدریت بنیاد سینمایی فارابی بعنوان جدیترین حامی تولیدات کودک در سالهای اخیر و نیز حضور فعال در عرصه فیلمسازی در سینای ایران گزینهای ویژه برای گفتوشنود پیرامون سینمای کودک بود. حرفهای میرعلایی را درست در واپسین ساعات برگزاری جشنواره بیست و پنجم فیلم کودک و نوجوان در اصفهان میخوانید و احتمالاً تا این لحظه از نتایج داوری میان تولیدات اندک این گونه سینمایی هم مطلع شدهاید اما این حرفها تارخ مصرف ندارند؛ این یک گفتوگوی غیربولتنی با دبیر جشنواره بیست و پنجم فیلم درباره سینمای کودک و نوجوان است.
* شما که امروز بر کرسی دبیری جشنواره فیلم کودک تکیه زدهاید در مقطعی از سینماگرانی بودید که چندان ارتباطی با رأس سیاستگذاری جشنواره و حتی کلیت سینما نداشتد. قطعاً در آن مقاطع انتظاراتی از دبیران وقت و سیاستگذاران جشنواره داشتهاید؛ واقعیتی که امروز بعنوان حوزه اختیارات یک دبیر با آن مواجه هستید چقدر منطبق بر انتظارات و تصورات شما تا پیش از پذیرش مسئولیت در سینمای ایران است؟
همواره آنچه واقعیت است با آنچه ما انتظار داریم متفاوت است. در این مورد هم طبیعتاً دیدگاهها و انتظارات من نسبت به دبیری یک جشنواره کاملاً تغییر کردهاست. آن زمان انتظاراتی داشتم که امروز میبینم آن مدیران برای برآورده کردنشان با محدودیت مواجه بودهاند. محدودیتهایی که جز طبیعی کار است. البته در مورد دوره فعلی جشنواره فیلم کودک الحمدلله ما محدودیتهای دیدگاههایی و یا اختلافاتی که ناشی از ناهمخوانی نظرات ما با دیدگاههای معاونت سینمایی باشد اصلاً وجود نداشت. در عین حال آن تفاوتی که به آن اشاره کردید وجود دارد. به خصوص در حوزه عدم همکاری مسئولان دیگر نهادها که به واقع میتوانند در رشد و تعالی سینمای کودک مثمرثمر باشد. خود من در مواردی احساس میکردم اگر جشنوارهای در حوزه این تعاملات بینسازمانی کمفروغ ظاهر میشود این ناشی از کمکاری دبیر جشنواره است اما امروز متوجه شدهام که این در حوزه اختیارات یک دبیر نیست و این مدیران دیگر سازمانهای مرتبط هستند که باید وارد میدان شوند، فعالیتهای ما را رصد کنند و در راستای توسعه آن در میان مردم با ما همراه شوند. متأسفانه این اتفاق امروز رخ نمیدهد و فکر میکنم خود من اگر از خارج سیستم جشنواره میخواستم درباره آن قضاوت کنم دبیر را مقصر میدانستم در صورتی که واقعیت چیز دیگری است.
* از این عدم همراهیها درباره جشنواره بیست و پنجم مصداقی هم در ذهن دارید؟
بعنوان مثال در زمینه حضور سفیران سینمای کودک در سفارتخانههای کشورها خارجی آنقدر کمتوجهی شد و این حرکت آنقدر بازتاب اندکی داشت که برخی سینماگران از ما گلهمند شدند که چرا برای این حرکتها اطلاعرسانی مناسب صورت نگرفت. چرا این حرکت نباید بازتاب مناسب داشته باشد؟ حتی کشورهایی که نسبت به ما موضع داشتند هم وقتی با چنین حرکتی مواجه شدند بسیار استقبال کردند و به نوعی انگار کودکان ما این سفیران سیاستمدار را به زانو در آوردند.
* در چند سفارتخانه این برنامه اجرا شد؟
در 2 روز منتهی به روز کودک نزدیک 40 سفارتخانه میزبان سفیران جشنواره کودک بودند. سفیرانی که همان شعار اصلی جشنواره یعنی «شادی و نشاط برای کودکان، امید و تعالی برای نوجوانان، همدلی و مهربانی برای خانوادهها» را به سفرای کشورهای خارجی ابلاغ میکردند تا به گوش کودکان مقیم در دیگر کشورها برسانند. این موضوع به بهترین شکل اتفاق افتاد اما انعکاس رسانهای نداشت. در بخشهای دیگر هم چنین ناهماهنگیهایی بود، خیلی مدیران باید با ما همراه میشدند، حتی نامهنگاریهایی داشتیم و درخواست ارئه کردیم اما این مدیران غالباً سرگرم چیزهایی بودند که به نسبت سینمای کودک اصلاً حائز اهمیت نبودند.
* شاید این اهمیت ندادن از سوی مدیران دیگر هم از منظر شما باشد و اگر روزی به جای آنها همان مسئولیت را عهدهدار شوید ببینید آنها هم با محدودیتهایی برای همراهی مواجه بودهاند!؟
بله این هم ممکن است. این ایراد به سیستم وارد است. مثلاً در زمینه بودجه اگر ما بودجه بیشتری میداشتیم حقیقتاً دایره تأثیرگذاری برنامههایی که به آن اشاره کردیم گستردهتر میشد. مثلاً بجای ارسال 70 هزار بسته فرهنگی به مناطق محروم 700 هزار بسته ارسال میکردیم. این گنجایش وجود داشت و حتی تقاضا هم بسیار بالا بود. استقبال کودکان از این برنامهها بینظیر بوده. هزینه آنچنانی هم نداشته و کاملاً با در نظر گرفتن صرفهجویی اقتصادی این برنامهها اجرایی شدهاست. این حرکتها کاملاً در راستای منافع ملی است اما متأسفانه آنطور که باید هماهنگی از سوی دیگر سازمانها وجود ندارد. این تحلیل من بعنوان یک مدیر است که قطعاً با قضاوت یک سینماگر نسبت به جشنواره متفاوت است.
* با توجه به تمام این محدودیتها چقدر میتوان دبیر جشنواره فیلم کودک را متولی سینمای کودک دانست؟
دبیر یک جشنواره در حد و اندازه همان جشنواره میتواند متولی امر باشد. هر چند بطور مصداقی درباره جشنواره بیست و پنجم برنامهریزیها به گونهای بود که بسیار فراتر از حد و اندازه معمول یک جشنواره، سینمای کودک را مورد توجه قرار دهیم. البته پایمان را گلیممان دراز نکردیم بلکه مسئولیتهای جدیتری برای خود تعریف کردیم و سعی کردیم اتفاقات اساسیتری را رقم بزنیم. بیتریدید هم نسبت به این حجم از مسئولیتها پاسخگو هستیم و اصولاًً باید باشیم. درباره جشنواره فیلم کودک قطعاً شخص من باید پاسخگو باشم. رشدی اگر در روند حرکت سینمای کودک حاصل شد حاصل تلاش تمام همکاران من در جشنواره است و اگر خدای نکرده تأثیر منفیای داشته باشد شخص من بعنوان دبیر باید پاسخگو باشم. برهمین اساس هم سعیام بر این بوده که از تمامی سینماگران برای هر چه بهتر برگزار شدن جشنواره کمک بگیرم. شما ترکیب داوران جشنواره را هم اگر مرور کنید خواهید دید که سعی شد از طیفهای مختلف سینماگران در آن حضور داشته باشند و به تعبیری با نگاه ملی جشنواره را برگزار کنیم. تا به اینجا هم فکر میکنم یکی از دورههای پرشور جشنواره از این منظر را بداشته باشیم.
* یعنی فکر میکنید بنابر تصور برخی فیلمسازان امکان بازگشت به دوران طلایی سینمای کودک و احیای مجدد خاطرات آن دوران وجود دارد؟
من این تعبیر را از اساس قبول ندارم. ما اصلاً قصد بازگشت به عقب نداریم بلکه قصد حرکت به جلو برای کسب توفیقات تازه را داریم. اصلاً جذابیتهای سینما و فضای امروز با سالهای گذشته متفاوت است و بازگشت به استانداردهای آن دوره قطعاً پاسخگو نخواهد بود...
* البته نسبت به برخی فرمولهای جواب پس داده گویی هنوز امیدواریهایی در میان سینماگران وجود دارد. مانند بهرهگیری از جذابیت کاراکترهای تلویزیونی برای کشاندن کودکان به سینما؛ ورود فتیلهایها به سینما و یا نگارش فیلمنامهای بر اساس شخصیت عروسکی «پنگول» را میتوان در همین راستا دانست.
بخشی از این روند کاملاً طبیعی است. شما در تمام سینماهای دنیا چنین رویکردی را شاهد هستید که جذابیتهای مرسوم در جامعه را به شکل بهینه برای جذب مخاطب بیشتر مورد بهرهبرداری قرار میدهند. هدف ما فیلم ساختن برای مخاطب است و توجه به جذابیتی که مخاطب را به سینما میکشاند امری کاملاً طبیعی است. استفاده از جذابیت کارکترهای تلویزیونی هم حکم همین بهینهسازی را دارد. مضاف بر اینکه این روند غالب در میان فیلمسازان نیست. در همین جشنواره بیست و پنجم فیلم کارگردانانی مانند جواد هاشمی، علی شاهحاتمی، ابراهیم فروزش، علی قویتن و... در فضایی متفاوت ساخته بودند. در مجموع نمیتوان از اساس تکرار یک فرمول جواب داده را مردود دانست اما هنرمند کسی است که بتواند با ایجاد تغییر و خلاقیت از همان فرمولهای قبلی شکل روایت تازهای خلق کند.
* سوالم را از منظر دیگری طرح میکنم؛ به نظر شما توفیق فیلمی مانند «کلاه قرمزی و پسرخاله» را میتوان دستآوردی برای سینمای کودک در ایران دانست؟
این یک حرکت هوشمندانه از سینمای ایران بودهاست. چند تن از اعضای خانواده سینما به خوبی این پتانسیل را دریافتند و با هوشمندی آن را به سینما منتقل کردند. سینما از اساس فضایی متفاوت از تلویزیون دارد چرا که مخاطب سینما را انتخاب میکند اما در تماشای یک برنامه تلویزیونی گویی انتخاب میشود. اصول حرفهای حاکم بر سینما هم متفاوت از اصول حاکم بر تلویزیون است؛ حال اگر ما هوشمندانه از این ظرفیت بهرهبرداری کنیم البته به شرطی که به اساس سینما لطمه وارد نشود قطعاً اتفاقی مبارک است.
* جناب میرعلایی بعنوان یک سینماگر قائل به دورانی طلایی برای سینمای ایران هستید؟
سینمای کودک در تمام این سالها فرازونشیب داشته و در سالهای اخیر هم باید بپذیریم که فرود داشته است و نمیتوان این نکته را نادیده گرفت...
* بهطور مصداقی چه سالهایی را دوران اوج این سینما میدانید؟
اگر بخواهیم سینما را به دورههای مختلف تقسیمبندی کنیم و براساس فیلمهای هر دوره کارنامه مدیران آن مقطع را ارزیابی کنیم به عقیده من این یک دیدگاه غلط است. متوجه دلیل این پرسش از طرف شما هستم...
* البته من بحث سیاستگذاری را مطرح نکردم! صرفاً علاقمندم بطور مصداقی استاندارد سینمای کودک از نگاه شما را بدانم...
اگر هدف مصداق است که بهترین استاندارد برای سینمای کودک همان فیلمهایی است که بچهها خانوادهها را مجبور میکردند برای تماشای آنها به سالنهای سینما بروند و حتی ساعتها در صف بلیط میایستادند. این بهترین ملاک برای توفیق سینمای کودک است. اما نباید این نکته را نادیده گرفت که همین امروز اگر آن فیلمها مجدداً ساخته و اکران شوند با استقبال مواجه نخواهند شد چراکه استانداردها متفاوت از قبل شدهاست. پس کاهش اقبال به تولیدات سینمای کودک تماماً به این ربط ندارد که مسئولان و یا سینماگران کمکاری کردهاند؛ شرایط هم تغییر کردهاست.

* در مورد متغیر «شرایط» که جدلی نیست و غالباً هم آن را میپذیرند، از دیگر عوامل هم بگویید.
دیگر متغیرها قطعاً هنرمندان و مسئولان هستند که به عقیده من با زمان پیش نرفتهاند. مثلاً سینماگری میگوید آقا چرا از ما حمایت نمیکنید که فیلم کودک بسازیم، من میگویم هر سینماگری یک فیلمنامه خوب کودک در دست داشته باشد اصلاً نیازی به کمک ما ندارد، چراکه بخش خصوصی رهایش نمیکند! فیلمی که مشخص باشد پس از ساخت با استقبال مواجه میشود و کودکان برای تماشای آن صف میبندند را بخش خصوصی روی سر میگذارد. چرا ما باید مدام با حمایت از فیلمسازان فیلمهای کودکی بسازیم که در آرشیوها خاک بخورند و دیده هم نشوند. دوره نگرانی بابت جشنوارهها هم دیگر سرآمده است و سفارش فیلم برای پر کردن جداول اکران یک جشنواره چندان منطقی نیست؛ تعداد فیلمسازان ما بسیار زیاد شدهاست...
* اینقدرها هم البته شرایط لااقل در حوزه سینمای کودک ایدهآل نیست. دو سال پیش برای رسیدن برخی فیلمهای سفارشی فارابی به جشنواره چنان شرایطی پیش آمد که مثلاً فیلم «خوابهای دنبالهدار» (پوران درخشنده) بدون صداگذاری نهایی و موسیقی اکران شد و یا فیلم «نخودی» (جلال فاطمی) با تروکاژهای ناقص روی پرده رفت. اینها نشاندهنده تلاش فارابی برای بالابردن کمیت آثار حاضر در جشنواره بود.
اینها درست اما حرف من ناظر به واقعیت دیگری است. فیلمی مانند «نخودی» زمانی به سرانجام میرسد که دیگر جذابیتهای لازم برای جذب مخاطب را ندارد. چنین فیلمی خیلی پیش از این باید ساخته میشد. هنرمند و مسئول دقیقاً باید چنین شناختی داشته باشند و به دنبال کارشناسی باشند. تا زمانی که هر دو درگیر قهر و آشتیهای مرسوم این روزها هستند حاصلی به دست نمیآید. ما باید برای کشف جذابیتهای تازه کار کارشناسی دقیق انجام دهیم. اینجاست که ما گمکرده داریم؛ شرایط تغییر کرده و ما تغییر نکردهایم. از شما سوال میکنم کدام فیلمسازی امروز فیلمنامه خوبی در دست دارد که برای ساختش با مانع مواجه باشد؟ هم من بعنوان مدیر تغییر نکردهام و هم فیلمساز.
* براساس آماری که خود شما ارائه کردید امسال بیش از 400 فیلمنامه به فارابی ارائه شده که از آن میزان 25 درصد مرتبط با کودک و نوجوان بودهاست. یعنی از میان این همه فیلمنامه حتی یک فیلمنامه خوب هم وجود نداشتهاست؟
کلاً در طول یک سال گذشته چیزی در حدود 70 فیلمنامه کودک به فارابی رسیده که از میان همه آنها 5-6 فیلمنامه خوب بیشتر وجود ندارد...
* بالاخره 5-6 فیلمنامه که هست؛ همانها چرا به خروجی قابل دفاع نمیانجامد؟
الان همانها در پروسه تولید هستند. ما امروز برای جشنوار سال آینده هم فیلم در دست ساخت داریم. همین امروز چندین فیلم کودک کلید خوره که از لحاظ کمی تعداد را بالا بردیم تا درصد آثار قابل دفاع از میان آنها بیشتر شود. الحمدلله در جشنواره همین دوره هم خواهید دید که فیلمهای موفقی اکران خواهد شد که با مخاطب میتواند ارتباط برقرار کند. این حاصل همین پروسه است اگر اینگونه نبود ما چطور میتوانستیم امسال 15 فیلم کودک در بخش اصلی جشنواره داشته باشیم...؟
* البته درباره اینکه چند تا از فیلمهای جشنواره امسال دغدغه کودک و نوجوان داشتند هم تردیدهایی وجود دارد؛ مثلاً فیلم «مصائب چارلی» اساساً با دغدغه سینما مقابل دوربین رفته و یا در فیلم «از پاریس تا پاریس» دغدغه دفاع مقدس در اولویت کارگردان بودهاست. جشنواره کودک باید محل رقابت فیلمهایی باشد که دغدغه کودک داشته باشند.
در جشنوارههای موضوعی دنیا تمام فیلمها فیلمهایی هستند که دغدغه موضوع محوری جشنواره را دارند. در جشنواره کودک هم درصدی از آثار همین وضعیت را دارند. در فیلم «پاریس تا پاریس» درست است که موضوع محوری دفاع مقدس است اما با رویکرد توجه به یک کودک این داستان روایت میشود و یا فیلم «مصائب چارلی» از زاویه نگاه یک کودک داستان را روایت میکند...
اتفاقاً این بحثها بر سر فیلم «جدایی نادر...» برای حضور در جشنواره بیست و پنجم وجود داشت اما هیأت انتخاب آن را نپذیرفتند. واقعاً تلاش ما این بوده که رویکردی جدی به سینمای کودک داشته باشیم و اینطور نباشد که هر فیلمی که کودکی از میان آن عبور کرده باشد را بعنوان فیلم کودک انتخاب کنیم.
* با این دیدگاه که فیلمی مانند «جدایی نادر از سیمین» هم بواسطه حضور یک نوجوان میتوانست در جشنواره کودک حضور داشته باشد!
نخیر چون در آن فیلم رویکرد کارگردان بحث تأثیرگذاری روی کودک نیست...
* بالاخره نوجوان در فیلم نقشی محوری دارد..
درست اما این میزان محوریت نسبت به فیلمی مانند «مصائب چارلی» خیلی کم رنگ است. اتفاقاً این بحثها بر سر فیلم «جدایی نادر...» برای حضور در جشنواره بیست و پنجم وجود داشت اما هیأت انتخاب آن را نپذیرفتند. واقعاً تلاش ما این بوده که رویکردی جدی به سینمای کودک داشته باشیم و اینطور نباشد که هر فیلمی که کودکی از میان آن عبور کرده باشد را بعنوان فیلم کودک انتخاب کنیم. ما به دنبال فیلم تأثیرگذار بودهایم و با این رویکرد اتفاقاً فیلمی مانند «جدایی نادر...» امکان حضور داشت اما موضوعش برای مخاطبان کودک قابل درک نبود و در حوصله یک مخاطب کودک نمیگنجید...
«مصائب چارلی» امکان برقراری ارتباط با مخاطبان کودک را داشت؟
نه، آن فیلم هم در حوصله یک کودک نیست. اما این فیلم میتواند از منظر دیگری به تنوع بخشی جشنواره کمک کند که از آن جمله زبان کردی فیلم، فضای متفاوت فیلم به نسبت فیلمهای شهری و... بودهاست. بالاخره ما برای الوان کردن ویترین جشنواره به این موارد هم باید توجه کنیم. «مصائب چارلی» هم فیلمی صددرصد مرتبط با کودک و نوجوان نیست. اما اگر میخواستیم تمام فیلمهای اینچنین را وارد فهرست کنیم اعتبار جشنواره خدشهدار میشد. در حال حاضر شاید شما به 10درصد فیلمها بتوانید ایراد بگیرد، اما اگر تمام فیلمهای اینچنینی پذیرفته میشد به 60 درصد آثار ایراد میگرفتید! از این منظر من هم میپذیرم که برخی از آثار تا حدودی با فضای کودک و نوجوان فاصله دارند.
* بعنوان آخرین سوال، از آنجا که این گفتوگو پس از اختتامیه جشنواره بیست و پنجم فیلم کودک منتشر میشود بفرمائید در آن روز بارزترین ویژگی جشنواره که در ذهن مخاطبان و سینماگران ثبت شدهاست چیست؟
فکر میکنم مهمترین اتفاق در جشنواره بیست و پنجم اهزار پرچم حضرت امیرالمومنین(ع) در افتتاحیه جشنواره باشد که اتفاقی بینظیر در ایران محسوب میشود. این پرچم قرار است بالاتر از پرچم جمهوری اسلامی به اهتزار درآید و سرکار خانم فریبا کوثری به نمایندگی از سینمای ایران حمل این پرچم را برعهده خواهند داشت. فکر میکنم این اتفاق جذابترین رویداد باشد که بواسطه نام امیرالمومنین(ع) همه ما را بیشتر و بیشتر به هم نزدیک کند. اهدافی که در شعار جشنواره امسال ذکر شدهاست به تمامی در شخصیت امیرالمومنین(ع) متجلی است و اگر به این مهم متوسل شویم بیتردید همه با هم مهربانتر خواهیم شد و در گرانبهای دوستی و رفاقتی که در سینمای ایران در حال گم شدن است و گرد و غبار بر آن نشسته است غبارزدایی شده و باردیگر جلوهگر خواهد شد.
محمد صابری بخش سینما و تلویزیون تبیان