«مثل» در آثار عطار
دکتر حسن ذوالفقاری به بررسی «تمثیل و مثل در آثار عطار» پرداخته و تمثیلهای معروف آثار عطار و شیوههای او در تمثیلپردازی را ارزیابی کرده است.
عطار شاعری داستانپرداز است. در شش اثر او، 1885 داستان وجود دارد. از این نظر او در میان شعرا نفر اول است. تنها در «تذکرة الاولیاء» 2864 جملهی صوفیانه آمده است. «الهی نامه» 282 داستان دارد و «اسرارنامه» 94 داستان و «مصیبتنامه» 347 داستان. «منطق الطیر» نیز یک داستان بلند است که 174 داستان میانی دارد. بعدها سنت داستانپردازی عطار به مولانا رسید. مولانا بسیاری از داستانهای عطار را با تغییراتی در آثار خود آورده است.
اما تمثیلپردازی عطار با مولانا متفاوت است. تمثیلهای عطار کامل است و در پایان هر داستان، نتیجهگیری را میآورد. اما مولانا در خلال داستان حرفهای دیگری میزند و تعلیق ایجاد میکند و خواننده را منتظر میگذارد و سپس به داستان بازمیگردد. از سوی دیگر، عطار در داستانهایش، تنوع شخصیت دارد و نزدیک به 500 شخصیت، از گدا گرفته تا سلطان، میآورد. او خواسته است با نشان دادن کار و کُنش این شخصیتها، افراد انسانی را معرفی کند. از این رو، عطار را باید یک جامعهشناس و مردمشناس دانست.
«مثل» در آثار عطار و دیوان شاعران فارسی
شاعران یکی از مایههای شعرشان را از ضربالمثلها میگیرند. اگر دیوان شاعران فارسیگو را بکاویم، میبینیم که برخی از آنها بارها از ضربالمثلها استفاده کردهاند. در صدر آنها سعدی قرار دارد. به همین دلیل است که او را شاعری مردمی میدانند. در ردههای بعدی مولانا و نظامی و صائب قرار میگیرند. شعر آنها، به دلیل جنبههای حکمی که دارد، شکل مثل یافته یا «مثلواره» است، یعنی توان مثلشدگی را دارد. چون مثل باید پشتوانهی اندرزی داشته باشد.
یکی از مواردی که در ضربالمثل وجود دارد، ایجاز است. کوتاهترین کلام، مثل است. این ایجاز و اختصار به درد شعر میخورد. چون شاعر باید در کوتاهترین کلمات، زیباترین مفاهیم را برساند. از موارد دیگر، استواری و صلابت است. کاربردهای مثل چون متفاوت است، معانی هم توسعه مییابد. ضمن آنکه معنا در درون خودش هم انباشته شده است. باز میتوان از جامعالاطراف بودن مثل نام بُرد، و نیز تطابق مثل و شعر. چهل درصد ضربالمثلها، آهنگین و موزوناند. بگذریم از اینکه بعضی از مثلها تکمصراعهایی هستند که وزن عروضی دارند. آنهایی هم که وزن هجایی دارند، از آهنگی در درون خود برخوردارند. چرا که ویژگی مثل، آهنگ است.
سهولت حفظ کردن شعر و مثل نیز این دو را به هم نزدیک میکند و باعث میشود که شاعران از مثل استفاده کنند تا شعر خود را جاودانه سازند. در واقع آن شعرهایی در ذهن ما جای میگیرد که درون مایهی مثلی دارند. اگر شاعری از مثل در شعرش استفاده کند، آن را «ارسال مثل» میگویند که امتیازی برای شعر به حساب میآید. اگر از دو مثل در یک بیت استفاده کند، آن را «ارسال مثلین» مینامند. البته این نوع از مثل را در آثار عطار نمییابیم.
400 مثل در آثار عطار وجود دارد
در آثار عطار نزدیک به چهارصد مثل هست. یک بخش از این مثلها آنهایی است که در زبان مردم جاری است و عطار آنها را در قالب شعر خود آورده است. مانند: «نباید گرگ را دریدن آموخت»، یا «ندارد گربه شرم از دیگ سر باز»، و «کدخدای خانهی مردم مشو» و نیز: «بانگ دهل شنیدن از دور خوش است» که هنوز هم به کار میرود. اینکه شاعری از مثلها در شعر خود استفاده میکند، خدمتی است که او به حفظ مثلهای زبان میکند. اگر آنها چنین نمیکردند، بیگمان آن مثلها از میان میرفتند و فراموش میشدند. به هر حال گنجینهی امثال ما بسیار غنی است. تاکنون صد هزار مثل گردآوری شده، اما شمار آنها بیشتر از اینهاست.
بخشی از شعرهای عطار، مثل شده است و دیگران به کار بردهاند. پس عطار مثلساز هم هست. مآخذ او هم زبان مردم است. در واقع امثال، ابزار گفتار مردم است. به سخن دیگر، ضربالمثل همان کاری را میکند که استدلالهای فلسفی انجام میدهند. ما وقتی میخواهیم چیزی را بپذیریم یا رد کنیم، دلیل میخواهیم. آن دلیل، گاهی یک ضربالمثل کوتاه است. عطار گاهی مآخذ ضربالمثلهایش را بیان میکند، مانند این بیت: «نکو گفت آن حکیم نکتهپرداز/ نکویی کن و در آب انداز». این مثل اولین بار در «قابوس نامه» آمده است.
برخی دیگر از ضربالمثلهایی که عطار بهکار برده است، چنین است: آب هرگز پایدار نیست؛ آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت؛ از باد کله مینتوان داشت؛ گره کن به مهربانی باز؛ چه باشد کور را جز چشم بینا؛ درازی شب از رنجور پرسند؛ رخش باید تا تن رستم کشد؛ کی دو تیغ آید در یک نیام؛ مور چون در پشت گیرد کوه قاف. ما هنوز از برخی از این مثلها استفاده میکنیم. بعضی هم متروک شده است؛ چون فرهنگی که پشت این مثل هاست، از میان رفته است. این را هم باید گفت که برخی از تک بیتهای عطار بسیار بهکار رفته، اما هنوز مثل نشده است. مثل: میرنج همیشه و مرنج کس را.

شاعران اندیشمند برای بیان اندیشه «تمثیل» میآورند
تمثیل یک نوع تشبیه گسترده و باز است. نوعی از داستانپردازی هم محسوب میشود که نماد در آن به کار رفته است. آنچه در تمثیل مهم است، فکر مرکزی است. با این حساب، همه نمیتوانند تمثیلپرداز باشند. تنها شاعرانی که اندیشمند هستند، برای بیان اندیشههای خود به تمثیل رو میآورند تا آن را حسی کنند. پس تمثیل ابزاری برای بیان اندیشه است. تمثیلها به اسلوب معادله شباهت دارند. اسلوب معادله، تک بیتهای است در سبک هندی که مصراع دوم را تکمیل میکند. مانند این بیت «وضع زمانه قابل دیدن دوباره نیست/ رو پس نکرد هر که در این خاکدان گذشت». که مصراع دوم تکمیلی برای مصراع اول است. از سوی دیگر تمثیل این فایده را دارد که موضوع را برای ما عینیت میبخشد و تجسم میدهد. به خاطر همین است که اغلب شاعران عارف از تمثیل استفاده میکنند.
عطار هم از تمثیل استفاده میکند. مانند این نمونهها: «هر کمان بس که کشانندش بیشتر/ تیر او بیشک رود در پیشتر»، یا «زلیخا گفتن و یوسف شنیدن/ شنیدن کی بود مانند دیدن». تمثیلهای عطار بیشتر شخصی است. او میخواهد درون افراد را نشان بدهد. مثلا در «منطقالطیر» مرغان زیادی را به صحنه میآورد و یکی یکی آنها را در قالب تمثیل معرفی میکند. آنگاه شخصیتهای انسانی را در قالب آنها جای میدهد. هدف او هم حسی کردن تمثیلها و بیان مسایل عرفانی است.
برخی از تمثیلهای عطار مآخذ قرآنی دارد و برخی نیز برگرفته از آثار صوفیانه است. چون عطار به طور وسیع از آثار عرفانی و صوفیانه استفاده کرده است. این نکته را هم باید اشاره کرد که عطار شخصیتهای داستانیاش را چنان ویژگیهای کاریزمایی میدهد که آنها تبدیل به «تیپ» میشوند. ضمن آنکه اغلب داستانهای او طنزآمیز هم هست. به قدری طنزهای او گزنده و زیبا و به جا است که میتوان عطار را در طنزپردازی در کنار عبید زاکانی قرار داد.
بخش ادبیات تبیان
منبع: شهر کتاب