تبیان، دستیار زندگی
شهید حسن بختو دیوان حافظ را که همیشه همراهش بود برداشت و گفت یک فالی به حافظ بزنیم ببینیم شب عید چه در می آید. شهید بلورچی گفت تا قرآن هست، به حافظ تفأل نمی زنند. شهید بختو گفت...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تفأل یک شهید به حافظ


شهید حسن بختو دیوان حافظ را که همیشه همراهش بود برداشت و گفت " یک فالی به حافظ بزنیم ببینیم شب عید چه در می آید." شهید بلورچی گفت " تا قرآن هست، به حافظ تفأل نمی زنند." شهید بختو گفت...


تفأل یک شهید به حافظ

خواب دیدم ،جایی بود که بلورچی را دیدم و با او مصافحه کردم و چون من می دانستم شهید شده از فراق و شدّت تنهایی گریه کردم ولی نمی خواستم جلو بلورچی اشک بریزم ولی هر کاری می کردم نمی توانستم جلوی اشکهایم را بگیرم.

اردوگاه کرخه بود و چادر ارکان گروهان شهادت از گردان انصار و شب عید فطر.

شهید حسن بختو دیوان حافظ را که همیشه همراهش بود برداشت و گفت " یک فالی به حافظ بزنیم ببینیم شب عید چه در می آید."

شهید بلورچی گفت " تا قرآن هست، به حافظ تفأل نمی زنند."

شهید بختو گفت " فعلا بگذار با دیوان حافظ حال کنیم."

با اصرار ما دیوان حافظ را باز کرد، غزلی با مطلع زیر آمد:

شب وصل است و طی شد نامه هجر

سلام فیه حتی مطلع الفجر . . .

همه - حتی شهید بلورچی - متحیر و مات دیوان را دست به دست گرداندند. (به نقل از معراجیان)

با اصرار ما دیوان حافظ را باز کرد، غزلی با مطلع زیر آمد:

شب وصل است و طی شد نامه هجر / سلام فیه حتی مطلع الفجر . . .

همه - حتی شهید بلورچی - متحیر و مات دیوان را دست به دست گرداندند

نام :  مهران

نام خانوادگی :  بلورچی

نام پدر :  حسین

تاریخ تولد :  1345/02/15

دانشگاه :  صنعتی شریف

رشته تحصیلی :  مهندسی برق

مدرک تحصیلی :  کارشناسی

شهادت در عملیات :  کربلای 5

محل شهادت :  شلمچه

تاریخ شهادت :  1365/12/12

این شهید بزرگوار در بهار سال 1345 در تهران قدم به این جهان نهاد. نامش را مهران نهادند ،اما به مهر مقتدایشان، علی صدایش می زدند. مهران در خردسالی از نعمت پدر محروم شد ، اما چه بسیار مردان الهی بودند که حتی سایه مادر را نیز بر سر نداشتند، زیرا خداوند هر آنکه بخواهد انتخاب و به راه راست هدایت می کند. مادرش از ابتدا او را با خدا و رسول و اهل بیت (علیهم السلام) مأنوس ساخت و این آغاز راه پاکش بود. مهران با مشاهده طغیان ملت مسلمان ایران بر طاغوت و طاغوتیان با اینکه هنوز کودکی یازده ساله بیش نبود به این طوفان خروشان پیوست. او نیز مانند سایر جوانان این آب و خاک در اثنای انقلاب، با شخصیت الهی زمان خویش حضرت امام خمینی (ره) آشنا شد و به او خالصانه و نه عاقلانه بلکه متعبدانه دل بست چنان که بعد از عشق به دیدار حق، کلام امامش بود که بعد ها او را به جبهه حق علیه باطل کشانید. در همین دوران با کوشش و تلاش، تحصیل و طلب علم می کرد تا با ابزار دانش مدارج بالای انسانی را هر چه کامل تر بپیماید.

این شهید آسمانی به این علوم زمینی اکتفا نمی کرد و با پشتکار بسیار به کسب معارف حقه اسلام اهتمام می ورزید، در جلسات و مراسم مذهبی پیوسته و مدام حاضر می شد، از جمله جلسات حاج آقای حق شناس. همچنین به طور مستمر و در هر فرصتی به مطالعه کتب اسلامی ازجمله کتب شهید مطهری، شهید دستغیب، اصول کافی و غیره می پرداخت .مادرش می گوید:"بسیار علاقه داشت که علوم اسلامی را فرا بگیرد وبدین جهت مطالعه زیاد می کرد، شاید می دانست که فرصت بسیار کم است".

 سرانجام او پس از 5 سال حضور در جبهه و دانشگاه با اقتدای به مولایش حسین(ع)، کربلایش شلمچه، عاشورایش کربلای 5 شد وبه رزویش که لقای پروردگارش و دیدار سالار شهیدان بود، رسید

مهران به مسأله خود سازی و جهاد با نفس و کسب فضائل و دوری از رذائل اخلاقی توجه خاصی داشت به طوری که به گفته مادرش هیچگاه نماز شب و نماز اول وقتش ترک نشد و به طرز عجیبی از محفلی که در آن غیبت فرد مؤمنی می شد اجتناب می کرد.

مهران پس از پیروزی انقلاب به جبهه جهاد در عرصه سازندگی شتافت تا این راه بی پایان را هر چه بیشتر هموار سازد. او با صبر و استقامتی وصف ناپذیر در جهاد سازندگی در قسمت کشاورزی به مبارزه با فقر و بی عدالتی که نتیجه تلاش شیطان و حزب مغلوبش در زمان طاغوت بود مشغول بود تا اینکه با به راه افتادن بازی جدید شیطان بزرگ تاب تحمل فجایع، مظالم و شرارت های آن را نیاورد و در سال 61 در حالی که هنوز دانش آموز بود عزم جبهه جهاد کرد.

شهید بلورچی

مهران درسال 62 مدرک دیپلم خود را از دبیرستان مفید گرفت و در همان سال در رشته برق و الکترونیک دانشگاه صنعتی شریف قبول شد. ورودش به دانشگاه نه تنها او را از جبهه ها دور نکرد بلکه با دوستانی آشنا شد که او را هر چه بیشتر به اهدافش نزدیک می کردند تا همه با هم به سوی عالم علوی سفر کنند. پاکی چنان در او ظهورکرده بود که کم اعتقاد ترین آدم ها معترف به نور متبلور شده در وجودش بودند. سرانجام او پس از 5 سال حضور در جبهه و دانشگاه با اقتدای به مولایش حسین(ع)، کربلایش شلمچه، عاشورایش کربلای 5 شد وبه آرزویش که لقای پروردگارش و دیدار سالار شهیدان بود، رسید.

روحش شاد و یادش گرامی

فرآوری: رها آرامی

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع:سایت گلزار فاوا