
هدف جهاد، رشد اقتصاد یا رفع فقر
هدف ما از جهاد اقتصادی باید رفع فقر و کاهش نابرابری در کشور باشد، تا عدالت را برقرار و الگوی مناسبی برای سایر اقتصادهای جهان ارائه دهیم. زیرا دیدگاه اسلام و اندیشه اقتصادى اسلام در مورد جهانیشدن اقتصاد مثبت است اما آنچه در این مکتب مهم است ارزش دادن به عدالت است تا رشد اقتصادی.

جهانیشدن اقتصاد
اقتصاد نوین جهانى، با وجود آنكه بر مقوله یكپارچگى اقتصادى پاى مىفشارد، جایگاه عدالت را در اقتصاد، بسان اقتصاد اسلامی مهم نمیانگارد. از لوازم عدالت، برخورد برابر با هم قطار و نابرابرعمل كردن با نابرابرهاست؛ در همان حال كه صادرات كشورهاى صنعتى افزایش مىیابد، صادرات كشورهاى در حال توسعه نیز باید افزایش یابد، بلكه باید با نرخ بالاتر از كشورهاى صنعتى افزایش یابد تا به افزایش سهم این كشورها در تجارت جهانى و كاهش شكاف بین كشورهاى فقیر و غنى انجامد. با وجود این، تا زمانى كه همه موانع از سر راه صادرات كشورهاى در حال توسعه به كشورهاى صنعتى برچیده نشده باشد، سهم آنها در صادرات جهانى افزایش مناسب نخواهد یافت.
گسترش صادرات كشورهاى در حال توسعه، بدون دستیابى به توسعه شتابان به گونهاى كه توانایى آنها را براى تولید، جهت صادرات با قیمتهاى رقابتى ارتقا دهد، امكانپذیر نیست. با كمال تأسف، این توسعه شتابان در حال شكلگیرى نیست. در این صورت، حاصل آزادسازى چیزى جز افزایش واردات كشورهاى در حال توسعه و نابودكردن ظرفیت تولیدى از پیش ایجاد كرده آنان نیست.
حقایق رشد اقتصادی در جهان
اگر رشد اقتصادی ابزاری ضروری برای كاهش فقر باشد، وضعیت رشد در دهههای اخیر چگونه بوده است؟ آیا رشد در كشورهای در حال توسعه تحقق یافته و همه آنها از نرخ رشد مثبت برخوردار بودهاند، یا اینكه خیر؛ برخی از كشورها و مناطق جهان نه تنها رشد نداشتهاند بلكه تنزل هم کردهاند؟
برای درك بهتر روند رشد اقتصادی به آمارهای گزارش توسعه جهانی در دهه 1990 مراجعه میکنیم و ملاحظه میشود که کشورهای کمدرآمد و فقیر دنیا در دهه 1990 از رشد سرانه 4/0 برخوردار بودند که تداوم فقرشان را نشان میدهد. کشورهای با درآمد متوسط و پردرآمد هم در این دهه نرخ رشد بالایی ندارند. بنابراین، از طریق رشد اقتصادی خیلی قادر به مبارزه با فقر نیستند. البته، از این نکته هم نباید غفلت کرد که کشورهای پردرآمد به علت حجم بالای درآمد سرانه، باوجود نرخ رشد4 تا 5 درصدی نیز برای اشتغالزایی و مبارزه با فقر رشد مناسبی دارند.
نابرابری در جهان
بهطور معمول، مسئله نابرابری در چهار قلمرو بررسی میشود. این چهار قلمرو به ترتیب عبارتاند از:
1. نابرابری در قلمرو ملی؛
2. نابرابری در قلمرو بین گروههای قومی، نژادی و منطقهای؛
3. نابرابری درون خانوار بین جنس زن و مرد و بین دختر و پسر؛
4. نابرابری بین ملل.
اما آنچه در این قسمت بدان توجه میشود، مسئله نابرابری بینالمللی است. جمعیت جهان به پنج بیستک تقسیم شده که ثروتمندترین بیستک 83% درآمد دنیا را به خود اختصاص میدهد، در حالی که بیستک فقیر فقط 4/1% درآمد دنیا را دارد. در دهه 1960 میلادی، درآمد بیستک ثروتمند سی برابر بیستک فقیر دنیا بود، اما امروزه این نسبت هشتاد برابر شده است.
همینطور وضعیت ضریب جینی،از 504/0 به 663/0 افزایش یافته که بدتر شدن نابرابری در سطح جهان را نشان میدهد
ضریب جینی آمارشناسی به نام "جینی" با استفاده از منحنی لورنز نوعی ضریب نابرابری از لحاظ عددی به دست آورده است. او شاخصی بهدست آورده که به خاطر نامش به "ضریب جینی" یا نسبت تمرکز جینی معروف شده است. ملاحظه میشود که رقم بزرگتر ضریب جینی به معنای نابرابری بیشتر است. ضریب جینی یك اندازهگیری عددی، از مجموع نابرابری درآمدی است كه بین صفر(در حالت برابری كامل) و یك (در حالت نابرابری كامل) تغییر میكند. هر چه ارزشاین ضریب بیشتر باشد، میزان نابرابری در توزیع درآمدها بیشتر است، و هر چه ارزشاین ضریب كمتر باشد، توزیع درآمدها عادلانهتر است. ضریب جینی براى كشورهایی كه توزیع درآمد بسیار نابرابری دارند، عموماً بین پنج تا هفت دهم است. در حالی كه در كشورهای با توزیع درآمد نسبتاً عادلانه، این ضریب بین2/0 تا35/0است.
بنابراین، این نوع از جهانیشدن، نه تنها موجب رشداقتصادی پایدار نمیشود، بلكه نابرابری بینالمللی را افزایش میدهد و فقر را نیز ریشهكن نمیكند
حقایق فقر در جهان
فقركه همواره قرین بشر بوده، از حقایق مزمنی است كه قرنها جزء سرنوشت و تقدیر انسانی به شمار آمده و در هر عصری به نحوی با آن دست و پنجهنرم كردهاند. اما بهجز برهههایی از دوران باشكوه صدر اسلام و تمدن اسلامیكه بنا به نقل، فقیری وجود نداشته تا از بیتالمال زكات دریافت كند، بشر همواره در مبارزه با این پدیده شوم مشكل داشته و حتی صنعتیشدن و رشداقتصادی بلندمدت نیز نتوانسته ریشه فقر را بركند. البته رشد اقتصادی و انقلاب صنعتی و آگاهی فقرا از پیشرفتهای مادی سبب شده كه آنها در حال حاضر فقر خویش را كشف كنند و بهدنبال رفع آن از هر طریق ممكن باشند. مهاجرت به شهرها و كشورهای ثروتمند یكی ازپیآمدهای این كشف است. بهطور كلی از اوایل قرن نوزدهم میلادی، تفاوت میان نحوه زندگی مردم مناطق مختلف جهان شناخته شد و بروز نابرابریها و بیعدالتیها و عواقب آن، اندیشمندان و نظریهپردازان را به ارائه فرضیاتی پیرامون علل و عوامل مؤثر در پیدایش فقر واداشت.این تلاشها بهویژه پس از جنگ جهانی دوم و كشف فقر فزاینده كشورهای جهان سوم اوج گرفت. راهبردهای رشد اقتصادی، رشد اقتصادی همراه با توزیع، و راهبرد نیازهای اساسی و...، به منظور بهبود شرایط زندگی مردم این كشورها طراحی شدند، اما متأسفانه آثار توزیعیاین راهبردها آنچنان كه باید سرریز نشد و به حاشیه قرارگرفتن كثیری از مردم و گسترش پدیده "فقر انبوه" انجامید.
بهجز دوران باشكوه صدر اسلام و تمدن اسلامیكه بنا به نقل، فقیری وجود نداشته تا از بیتالمال زكات دریافت كند، بشر همواره با این پدیده شوم مشكل داشته و حتی صنعتیشدن و رشداقتصادی بلندمدت نیز نتوانسته ریشه فقر را بركند.

گزارش سازمان ملل به خوبی روشن میكند كه در عصر جهانیسازی اراده سیاسی لازم برای ایجاد عدالت اقتصادی علیرغم همه شعارهای"اهداف هزاره توسعه" وجود ندارد. در سال 2000میلادی اعضای سازمان ملل بر سر اهداف هزاره توسعه به توافق رسیدند. هدف از این برنامه، کاهش پنجاه درصدی فقر در جهان تا سال 2015 اعلام شد. حل مشکلاتی نظیرگرسنگی، بیماری، بیسوادی، صدمه به محیطزیست و گسترش ویروس اچ.آی.وی و ایدز از جمله معیارهای سنجش تحقق این هدف بود. برنامه توسعه سازمان ملل میگوید این اهداف قابل تحقق است، اما تنها درصورتی که کشورهای فقیر اصلاحات همهجانبه را پیگیریکنند و کشورهای ثروتمند نیز با بهبود شرایط تجاری و افزایش کمک به کشورهای فقیر به این اصلاحات واکنش نشان دهند. اما واقعیت این است كه نظام سرمایهداری دغدغة فقرزدایی ندارد. به گفته سازمان ملل شمار افرادی که روزگار خود را در شرایط نکبتبار زاغهنشینها سپری میکنند، تقریباً به یک میلیارد نفر، یعنی یک ششم جمعیت جهان رسیده است. سازمانملل معتقد است که بدون اعمال تغییراتبنیادی، شمار اینافراد طیسی سال آینده دوبرابر خواهدشد. این سازمان میگوید تا سال 2050، ممکناست 5/3 میلیاردنفر از جمعیت ششمیلیاردی شهرنشین زمین در زاغهها زندگی کنند.
امروزه برای تفكیك فقرا از غیرفقرا از شاخصهای رفاه اقتصادی خاصی به نام خطوط فقر مطلق و نسبی استفاده میكنند.
خط فقر با تعیین مجموعه مصرفی مکفی برای نیازهای اساسی مصرفی و آنگاه با تخمین هزینههای این نیازهای اساسی بهدست میآید، یعنی خط فقر به مثابه حداقل استاندارد مورد نیاز برای فرد جهت تأمین نیازهای اساسی غذایی و غیر غذایی اش تحلیل میشود. هرگاه مصرف خانوار را حساب كرده باشیم، نیازمند ارزیابی مبلغی هستیم كه خانوار را "در فقر" قرار میدهد، یا خانوار را به مثابه "فقیر" تعریف میكند. آستانهای كه ما برای این مبلغ بهكار میگیریم، خط فقر است. خط فقر سطح مصرف(یا درآمد) مورد نیاز برای خانوار برای گریز از فقر را تعریف میكند.
بنابراین، این نوع از جهانیشدن، نه تنها موجب رشداقتصادی پایدار نمیشود، بلكه نابرابری بینالمللی را افزایش میدهد و فقر را نیز ریشهكن نمیكند.
فقر نسبی:
گاهی به تمركز بر فقیرترین جزء (یعنی بیست، یا چهل درصد) جمعیت علاقهمندیم؛ اینها فقرای نسبی هستند. وقتی بدین صورت تعریف میكنیم، روشن است كه "فقرا همیشه با ما هستند". اغلب سودمند است كه چنین شاخصی داشته باشیم تا برنامههایی كه برای كمك به فقرا آماده میشوند، هدفگیری كنیم. همانطور كه كشورها وضعیت بهتری پیدا میكنند، معمولاً خط فقر بالاتری انتخاب میكنند. بهطور مثال، اتحادیه اروپا بهطور نوعی فقرا را به مثابه كسانی كه درآمد سرانهشان زیر پنجاه درصد میانه است، تعریف میكند. هنگامیكه درآمد میانه افزایش مییابد، خط فقر نیز بالا میرود.
بهجز دوران باشكوه صدر اسلام و تمدن اسلامیكه بنا به نقل، فقیری وجود نداشته تا از بیتالمال زكات دریافت كند، بشر همواره با این پدیده شوم مشكل داشته و حتی صنعتیشدن و رشداقتصادی بلندمدت نیز نتوانسته ریشه فقر را بركند
فقر مطلق:
راوالیون و دیگران سال (1991میلادی) اولینبار فقر مطلق را تعریف كردند. آنان "درك فقر" را در فقیرترین كشورها، جایگزین خط فقر 31 دلار در ماه نمودند. پس از آن تعریف مذكور به 42/30 دلار تغییر یافت و بعد از آن به یك دلار در روز تبدیل گشت. بعد، خط فقر یك دلار در روز توسط بانك جهانی، به عنوان تعریف "رسمی" فقر مطلق اتخاذ و پذیرفته شد. خط فقر دیگری كه در ادبیات مطرح گشت، ارقام اولیه را به دو دلار در روز افزایش داد.
بنابراین، این نوع از جهانیشدن، نه تنها موجب رشداقتصادی پایدار نمیشود، بلكه نابرابری بینالمللی را افزایش میدهد و فقر را نیز ریشهكن نمیكند.
بنابراین هدف ما از جهاد اقتصادی باید رفع فقر و کاهش نابرابری در کشور باشد، تا عدالت را برقرار و الگوی مناسبی برای سایر اقتصادهای جهان ارائه دهیم
زینب سادات لواسانی بخش اقتصاد تبیان