تبیان، دستیار زندگی
محسن وزیری مقدم از هنرمندان نامی ایرانی است متن حاضر شرحی بر زندگینامه وی است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

محسن وزیری مقدم در یک قاب


محسن وزیری مقدم از هنرمندان نامی ایرانی است متن حاضر شرحی بر زندگینامه وی است.

محسن وزیری مقدم
تولد: مرداد 1303 تهران

اصل ونسب محسن وزیری‌مقدم از ثروتمندان و بزرگان تفرش بودند كه در دوران قاجار به دربار راه یافتند. پدربزرگ و پدر او نیز ارتشی و از افسران زمان قاجار و پهلوی بودند. بنابراین ایام كودكی و نوجوانی وی در محیطی مرفه سپری می‌‌شود. به واسطه‌ی شغل پدر كه نظامی بود, از سن چهارسالگی به اتفاق خانواده تهران را ترك و در شهرهای بهبهان, اهواز, مریوان و رضائیه زندگی می‌كند. خیلی زود و قبل از رفتن به مدرسه خواندن و نوشتن را فرامی‌گیرد و وقتی هم كه وارد مدرسه می‌شود, از شاگردان ممتاز می‌شود. حافظه‌ی بسیار قوی و حضور ذهنی عالی داشت.

در كلاس سوم دبستان، معلم سرود او متوجه توانایی دیگری در وی می‌شود؛ او گوشی بسیار حساس داشت. امتیازی بزرگ كه به عقیده‌ی معلمش می‌توانست او را موسیقیدان قابلی كند. این موضوع را به اطلاع پدرش می‌رساند. ولی پدر, ذهنیتی كه از موسیقی و نوازندگی دارد مطربی است و این را برای خانواده و اصل و نسب خود حقیر می‌شمارد و كاملاً مخالفت می‌كند.

دوران دبستان و سال‌های اول دبیرستان بی‌هیچ اتفاق خاصی سپری می‌شود. محسن هم مانند صدها كودك مثل خودش، بی‌آن‌كه فضای مناسبی برای بروز استعدادهایش داشته باشد, روزگار را سپری می‌كند. وقتی محسن پانزده سال داشت به رضاییه منتقل وبه اتفاق خانواده در آن‌جا ساكن می‌شوند. در آن‌جا پدر به دختر جوانی دل می‌بندد و مادرش را طلاق می‌دهد تا با آن دختر ازدواج كند. هوسی كه بنیان خانواده‌ی او را از هم می‌پاشد و این آغاز سرگشتگی - سرگشتگی‌های بی‌پایان او - می‌شود. زن بابای جوان با بی‌مهری عجیبی آن‌ها را از خود می‌راند و این بی‌مهری را هم رفته‌رفته به پدر منتقل می‌كند و سرانجام پدرش از او می‌خواهد كه به تهران برود. اما به كجا؟ آغار تعطیلات تابستانی است و او تازه كلاس دهم را به پایان رسانده است.

در تهران پیش مادربزرگ مادری‌اش می‌رود. پیرزن بسیار محترم و اصیلی كه با مقرری اندكی روزگار خود را سپری می‌كرد. به پیشنهاد یكی از فامیل‌ها به‌ناچار در هنرستان كشاورزی كرج كه به صورت شبانه‌روزی و با هزینه‌ی دولت اداره می‌شد, ثبت نام می‌كند. دوسال دوره‌ی هنرستان را با تنگ‌دستی سپری می‌كند.

در هنرستان شرایطی فراهم می‌شود تا با نقاشی و موسیقی به شكل بهتری آشنا شود. «پروفسور آلمانی كه رییس جنگل‌بانی بود در هنرستان و در دفتر كارش, كلاس نقاشی دایر كرد و روش طراحی و نقاشی از گیاهان را آموخت. من به گیاه‌شناسی و جانورشناسی بسیار علاقه‌مند شده بودم.

در كلاس سوم دبستان، معلم سرود او متوجه توانایی دیگری در وی می‌شود؛ او گوشی بسیار حساس داشت. امتیازی بزرگ كه به عقیده‌ی معلمش می‌توانست او را موسیقیدان قابلی كند.

این آقا كه متوجه علاقه‌ی من شده بود از من خواست تا به كلاس او بروم. "

سالهای هنرستان بهرسختی اما به هر طریقی كه بود سپری ‌شد. درسش تمام شد و مستاصل به خانه‌ی پدر كه به تهران آمده بود می‌رود.اما این‌بار برای همیشه از خانه‌ی پدری رانده می‌شود. درمانده پیش مادرش كه نزد یكی از فامیل‌هایش زندگی می‌كرد, می‌رود. خوشبختانه آن‌جا با آغوش باز پذیرفته می‌شود. كاری هم برای او فراهم می‌كنند و موفق می‌شود اندكی پول پس‌انداز كند.

یکی از دوستانش به او توصیه می‌كند كه در دانشكده‌ی هنرهای زیبا برای رشته نقاشی ثبت نام ‌كند. به هر تقدیر وزیری در سال 1322 در دانشكده‌ی هنرهای زیبا دانشگاه تهران پذیرفته می‌شود و فصل تازه‌ای در زندگی پر تب و تاب او آغاز می شود.

سال 1322 مصادف با اوج فعالیت احزاب كمونیست از جمله حزب توده در ایران است و حكومت شوروی (سابق) از طریق این احزاب و عوامل خود فعالیت فرهنگی وسیعی در ایران به راه می‌اندازد. وفور كتاب‌های نقاشی از آثار نقاشان رئالیست روسی در این سال‌ها گوشه‌ای از آن فعالیت‌ها است و تأثیر آن‌ها را به راحتی می‌توان در تمایل نقاشان جوان و حتی آموزش حاكم بر دانشكده‌ی هنرهای زیبا به شیوه ی نقاشان روسی شاهد بود. نوع قلم‌زنی دانشجویان، انتخاب مضامین اجتماعی و كلاً برخورد شبه امپرسیونیستی حاكم بر آثار، گوشه‌هایی از این تأثیرات می تواند باشد.

به هر جهت وزیری در این شرایط پا به دانشكده هنرهای زیبا كه مكان آن كماكان زیرزمین دانشكده فنی است، می گذارد. علی‌محمد حیدریان و خانم امین‌فر اساتید دانشكده هستند و با هنرمندانی نظیر منوچهر شیبانی، منصوره حسینی و سودابه گنجی هم‌كلاس می‌شود. ضمن این‌كه هنوز كسی از دانشكده فارغ‌التحصیل نشده است و افرادی نظیر حمیدی، كاظمی، جوادی‌پور، ضیاءپور و... هنوز در دانشكده حضور دارند. بنابراین او در این‌جا با نقاشی از منظر دیگری آشنا می شود. خیلی زود عالم نقاشی برای او وسیع‌تر می‌شود، و كتابخانه مكان مهمی می‌‌شود تا روح وی را تشنه‌تر كند. او كه صرفاً برای گرفتن مدرك لیسانس وارد دانشكده شده، حالا گویی گمشده‌ای را یافته است. برای تأمین مخارج خود به كارهایی نظیر نظارت بر آشپزخانه، تقسیم غذا، طراحی دكور در یكی از تماشاخانه‌های تهران، مدل دانشجویان و... مشغول می‌شود و با پول اندكی كه از این راه به دست می‌آورد، روزگار می‌گذراند. ولی این پول هرگز كفاف مخارج او را نمی‌داد.

محسن وزیری‌مقدم با همه‌ی فراز و فرودهایی كه در دوره‌ی دانشجویی با آن مواجه می‌شود. بالاخره در سال 1327 پروژه‌ی دیپلم خود را تحویل می دهد و با نمره‌ی عالی فارغ‌التحصیل می‌شود. موضوع كار عملی او «ملاقات شیخ صنعان و دختر ترسا» است.

بعد از پایان درس و تحویل خوابگاه، اگرچه به علت بیكاری و فقدان درآمد، مدتی را در سرگشتگی می‌گذراند ولی به تدریج اوضاع بهتر می‌شود.

محسن وزیری مقدم

او برای كسب درآمد كارهای مختلفی انجام می‌دهد: مدتی را به كار تصویرسازی كتاب مشغول می‌شود، (تصویرسازی برای داستان‌های كودكان اثر صبحی مهتدی) كه این برای او درآمد كمی داشت. بنابراین به «وزارت فرهنگ و هنر» (سابق) و پیش «پهبُد» كه در آن زمان وزیر بود می‌رود، تا جایی برای استخدام در آن وزارت‌خانه پیدا كند. بدین ترتیب شش ماهی به عنوان دبیر هنرستان تجسمی دختران و پسران مشغول خدمت می‌شود، كه آن كار را نیز ناتمام رها می‌كند. بعد از آن رو به كارهای تبلیغاتی می‌آورد.

این كار رفته‌رفته درآمد بیشتری برای او دارد. به همین ترتیب سه یا چهار سالی نیز در بخش امور فرهنگی «سازمان اصل چهار ترومن» به كار طراحی گرافیك می‌پردازد. (این سازمان در جهت اجرای برنامه كمك‌های اولیه‌ی فنی ایالات متحده آمریكا به كشورهای توسعه نیافته، به تازگی در ایران تأسیس شده بود.)

تقریباً بعد از فارغ‌التحصیلی این تمایل را داشت كه برای ادامه‌ی تحصیل به خارج كشور برود و بالاخره در مرداد ماه 1334 برای ادامه تحصیل راهی ایتالیا می‌شود.

در فاصله‌ی سال‌های 1327 تا 1334 او به طور پیگیری نقاشی را ادامه داده بود. بیشترین موضوعاتی كه نقاشی كرده بود، منظره و پرتره و به روش‌های امپرسیونیستی، پست امپرسیونیستی و كوبیستی بوده است. مجموعه‌ای از این آثار را ابتدا در سال 1331 در «انجمن فرهنگی ایران و آمریكا» به نمایش می‌گذارد.

با سفر به ایتالیا برگ تازه‌ای در اندیشه و هنر او آغاز می‌شود. وزیری در اوایل پاییز همان سال در آكادمی هنر زیبای رم نام‌نویسی می‌كند. بدون این‌كه سوابق قبلی او در ایران در نظر گرفته شود، از كلاس اول شروع می‌كند. استاد او فرانكو جنتلینی F. Gentilini كه نقاشی طبیعت‌پرداز بود، می‌باشد. روال آموزش تقریباً مثل ایران، منتها با روشی آزادتر جریان داشت. به زودی پولی كه از ایران با خود برده بود تمام می‌شود، ولی با كمك استادش برای ترم دوم، بورس شش ماهه‌ای از طرف انستیتو خاورمیانه نصیبش می‌شود. سال دوم نیز با معرفی دانشكده هنرهای زیبای رم، به عنوان شاگرد ممتاز، به وزارت فرهنگ و هنر ایران معرفی می‌شود، و به صورت رسمی بورسیه دولت ایتالیا می‌شود، كه از این طریق پول خوبی دریافت، و با خیال آسوده‌تری تجربه‌های خود را دنبال می كند.

از سال دوم تغییراتی در روش كارش به وجود می‌آورد. بدین طریق كه او با استفاده از سنت‌های تصویری ایران در زمان ساسانیان، تیموریان و قاجار، نقاشی‌های تازه‌ی خود را می‌كشید. او در این تجربه‌های تازه تا حدی متأثر از «ماتیس» است، و از سوی استادش جنتلینی بسیار مورد تشویق قرار می‌گیرد و با حمایت او نمایشگاهی انفرادی در یكی از گالری‌های رم برگزار می‌كند. (1335) در پس این تجربه او به ساده‌سازی و هندسی كردن نقشمایه‌های كهن و با توجه به آثار «پل كلی» می‌پردازد كه باز هم مورد تشویق قرار می‌گیرد.

با همین آثار نیز در اولین بی‌ینال تهران (1337) شركت می‌كند. در همین ایام است كه با دختری ایتالیایی آشنا می‌شود كه این آشنایی بعد از مدتی به ازدواج آن‌ها منتهی می‌شود.

محسن وزیری مقدم

وزیری به‌تدریج در سال 1337 به نوعی نقاشی آبستره‌ی تك‌فام با استفاده از ریتم خطوط و با حركات سریع دست می‌پردازد كه تداعی‌گر فضای كیهانی بود. با یكی از همین آثار در مسابقه‌ی بین‌المللی نقاشی شهر راونا شركت می‌كند و موفق به كسب دیپلم افتخار و جایزه‌ی نخست‌وزیر ایتالیا می‌شود.

سال 1338 درسش را در آكادمی رم به پایان می‌رساند. پایان‌نامه‌ی او درباره موندریان و تأثیر او در هنر قرن بیستم و چگونگی روش كار او از طبیعت‌گرایی تا آبستره است. بورس او در این زمان قطع می‌گردد ولی در این مدت موفق شده تا ماشینی خریداری كند و با آن سفرهای زیادی به شهرهای مختلف ایتالیا، آلمان، هلند و دیدن موزه‌های آن‌ها داشته باشد. «در این سال اتفاق تازه‌ای در كار من روی داد. به اتفاق چند تن از دوستانم برای تفریح و شنا به كنار دریاچه آلبانو Albano كه ساحل آن پوشیده از ماسه‌های سیاه است، رفته بودیم. من برای این‌كه دوستانم را بخندانم، تنم را با استفاده از این شن‌ها سیاه كرده بودم. یك‌دفعه متوجه نكته‌ای شدم. تضاد رنگی خطوط ماسه‌های سیاه و پوست روشن بدن، ایده‌های تازه‌ای در من بیدار كرد.

كیسه‌ای از آن ماسه‌ها را پر كرده به خانه بردم. آن‌ها را كف اتاق ریختم و با حركت انگشتانم شروع به بازی روی آن‌ها كردم. مدت‌ها تلاش كردم تا بالاخره اسلوب تثبیت كار را یافتم بدین ترتیب تعداد زیادی كار با این روش انجام دادم. از پروفسور توتی شالویا دعوت كردم كارهای مرا ببیند. بعد از دیدن كارها به من گفت: تو كاری كردی كه كسی تا به حال انجام نداده و این تو را در مقام یك هنرمند قرار می دهد. او مرا پیش پروفسور جولیو كارلو‌آرگان كه هنرشناس برجسته‌ای بود فرستاد. ایشان هم كارهای مرا تأیید كردند و به من پیشنهاد دادند تا از آن‌ها نمایشگاهی بگذارم و او هم درباره آن‌ها نقد بنویسد.

و این آغاز زندگی وی به عنوان یک هنرمند بود.

فراوری:س.رمضان ماهی

بخش هنری تبیان


منبع: حسن موریزی نژاد/ مجله تندیس