تبیان، دستیار زندگی
علل داخلی تشتّت افکار از علل خارجی آن شدیدتر است و لذا مبارزه با آن نیز سخت تر است. زیرا کسی که افکارش دستخوش امواج سهمگین اقیانوس زندگی شده و رشته ارتباطش از هم گسسته و مرغ افکارش از شاخه ای به شاخه ای می پرد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
افکار پریشان در نماز(2)

افکار پریشان در نماز(2)

عوامل داخلی تشتت حضور قلب

شهید ثانی برای مقابله با علل تشتت حضور قلب توصیه هایی دارد که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:

علل داخلی تشتّت افکار از علل خارجی آن شدیدتر است و لذا مبارزه با آن نیز سخت تر است. زیرا کسی که افکارش دستخوش امواج سهمگین اقیانوس زندگی شده و رشته ارتباطش از هم گسسته و مرغ افکارش از شاخه ای به شاخه ای می پرد، فرو بستن دیده او را سودی نمی بخشد و افکارش در یک نقطه تمرکز پیدا نمی کند، زیرا که آنچه در دل جای گرفته برای پراکندگی خاطر کافی است.

برای مبارزه با عوامل داخلی تشتّت افکار، مناسب ترین راه این است که نمازگزار خود را به فهم معنای مطالب نماز وادار کند، تا هر مطلبی که به زبان می راند معنای دقیق آن را بفهمد و روی آن تأمّل کند و اندیشه خود را با آن مشغول سازد تا افکار پراکنده در دلش جای نگیرد.

برای تقویت این معنی شایسته است که پیش از تکبیرة الاحرام، یاد آخرت کند و ایستادن در عرصه های محشر و موقِف حساب و کتاب را به یاد آورد و ناله و فریاد اکبر و هول و وحشت همگانی روز رستاخیز را با خود بازگو کند و دلش را از مطالب دنیوی و افکار پراکنده خالی گرداند

و در چنین حالی تکبیرة الإحرام گفته، وارد نماز شود و اجازه ندهد که چیزی وارد قلب شده، آن را مشغول سازد. این راه تحصیل آرامش دل و تسکین خاطر است.

اما اگر با این مُسکّن دلش آرام نشود، لازم است از یک داروی مؤثّرتری استفاده کند تا ریشه اضطراب ها را بخشکاند و آن این است که در مورد مسائلی که قلب او را مشغول می کنند نیک بیندیشد، پس از اندیشه کامل در خواهد یافت که:

همه آن چیزهایی که ذهن او را به خود متوجه می کند و او را از حضور قلب باز می دارد، کارهای به ظاهر مهمی است که برای او با اهمیت جلوه کرده است، ولی همه آن ها در ارتباط با جهان فانی و خواسته های نفسانی اوست.

آنگاه نفس خویش را بری این خواسته ها و دلبستگی ها سرزنش و توبیخ کند تا رشته این پیوندها گسسته شود و ریشه این رابطه ها کَنده گردد و بداند که هر چیزی که او را از نمازش باز می دارد و حضور قلب را از او باز می ستاند، ضدّ دین و از لشکریان ابلیس است که ابلیس دشمن بزرگ بنی آدم است و باید او را از کشور تن بیرون کرد و هرگز وسوسه های او را در دل راه نداد.

مردان خدا برای مبارزه با هجوم افکار پراکنده، خود را به پرداخت کفّاره غفلت از توجه قلبی مجبور می کردند. برخی از مردان خدا هنگامی که یک نماز با جماعت از آنها فوت می شد، آن شب را تا به صبح إحیا می کردند تا شاید فضیلت نماز جماعت را خداوند به آنها عنایت فرماید.

یکی از بزرگان، نماز مغرب را از اوّلین وقت خود به تأخیر انداخت تا دو ستاره در آسمان طالع شد، دو برده در راه خدا آزاد کرد تا کفاره تأخیر نماز از وقت فضیلتش باشد.

یکی از مؤمنان نماز صبحش قضا شد و برای کفّاره آن بنده ای را آزاد کرد. همه این ها برای مبارزه با نفس و بازداشتن نفس از غفلت است تا هرگز چنین فرصت های ارزنده را از دست ندهد و از پاداش های الهی که برای عبادت گزاران آماده شده غفلت نکند. این راه مبارزه با تهاجم افکار پراکنده است و این داروی قطعی برای ریشه کَن سازی علل و عوامل تشتّت افکار است.

داروهای مُسکّنی که قبلاً گفتیم برای کسانی مفید است که خواسته های نفسانی آن ها ضعیف باشد و مبارزه با آن بایشان آسان باشد. اما در مورد افرادی که خواسته های نفسانی آن ها قوی است، داروهای مُسکّن مؤثر نیست،

زیرا در آنجا کشش نیرومندی از دو طرف موجود است، از یک سو انسان آن ها را به سوی خود می کشد و از طرف دیگر آن ها انسان را به سوی خود می کشند، تا سرانجام آن ها پیروز می شوند و در اعماق دل انسان جای می گیرند و از آغاز تا فرجام نماز لحظه ای را برای انسان خالی نمی گذارند تا به یاد خدا و حضور قلب و توجه به خدا بیندیشد.

یک نمونه آن فردی است که تصمیم گرفت نمازی با توجه قلبی بخواند و به چیزی نیندیشد. از این رو به نماز پرداخت، چون افکارش را یک جا متمرکز ساخت، صدای پرندگان خاطرش را مشوّش کرد، چوبی به دست گرفت و آن ها را پراکنده ساخت، تا افکارش ر ا متمرکز نمود، باز صدای پرندگان بلند شد و رشته افکارش ر ا بگسست.

چندین بار به سوی نماز و حضور قلب بازگشت و پرندگان نیز به آوازخوانی بازگشتند و او به پراکنده ساختن آن ها همّت گماشت و سرانجام به مقصود خود نایل نشد. ظریفی گفت: اگر می خواهی از فتنه مرغان رهایی یابی باید درخت را از ریشه و بن برکنی.

آری! تا ریشه شهوات از دل کنده نشود، افکار شیطانی و تمایلات نفسانی از دل بیرون نمی رود و همان طوری که پرندگان از درخت دل نمی کنند و مگس ها از پلیدی ها جدا نمی شوند، این افکار نیز از دل بیرون نمی رود. که مگس را هر چه برانی برگردد و به همین سبب در زبان عربی " ذباب " نامیده می شود که: "کُلّما ذُبَّ آبَ" (هر قدر رانده شود بازگردد.)

دل انسانی نیز همواره مورد تهاجم این افکار است و هر قدر آن ها را براند، حریص تر می شوند و با تلاش بیشتر باز می گردند و هجوم می آورند و بسیار به ندرت اتفاق می افتد که قلب انسانی از هجوم این افکار بازدارنده از توجه قلبی خالی باشد.

سبب همه این تشتّت افکار و تهاجم اوهام یک چیز می باشد و آن "حبّ دنیا" است که در حدیث آمده است: "حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ كُلِّ خَطِیئَة" (بحار الأنوار، ج‏ 51 : 258) آری محبت دنیا سر سلسله همه گناهان است، هر پلیدی از آن ناشی می شود و هر نقصی از آن پدید می آید.

کسی که دلش را بر محبت دنیا وادارد و به هر مال و منال روی آورد و دنیا را برای دنیا بخوهد (نه به عنوان توشه آخرت) هرگز نباید طمع درک لذّت مناجات را داشته باشد که هر کس برای حطام دنیا فرحناک باشد، برای مناجات پروردگار احساس فرح نخواهد کرد.

هر کس به هر چیزی علاقه و محبت داشته باشد، همه همّت خود را در راه آن صرف می کند، کسی که دنیا را نور دیده و روشنایی دل خود می داند، به ناگزیر همه همّ و غم خود را در این راه صرف می کند.

چنین افرادی نیز نباید تلاش برای مبارزه با تشتّت افکار را ترک کنند، بلکه باید کوشش کنند که دلشان متوجه خدا و یاد خدا شود و به قدر امکان از تهاجم این افکار پراکنده در امان بمانند.

اما کسی که دنیا به او روی می آورد، ولی او خود را در برابر دنیا نمی بازد، بلکه آنچه از جاه و ثروت به دست می آورد در راه آخرت و تحصیل رضای الهی صرف می کند و دنیا را وسیله آخرت قرار می دهد، باکی برای او نیست،

زیرا چنین دنیایی خود در مسیر آخرت است و وسیله تقرّب به پروردگار، چنان که رسول اکرم (صلّی علیه و آله و سلّم) می فرماید:

"نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى تَقْوَى اللَّهِ الْغِنَى" (مال و ثروت چه کمک خوبی برای تقوا و پرهیزگاری است؛ من لا یحضره الفقیه، ج ‏3 : 156.)

آری! ثروت و جاه و مقام می تواند بهترین یار و یاور انسان در کسب تقوا و پرهیزگاری باشد. جز این که این جا محلّ لغزش انسان ها و فریب خوردن آنان و محل پیاده شدن نقشه های شیطان مکّار است و ارده بسیار قوی می خواهد که در این جا مقاومت کند و تسلیم خواسته های نفس نشود و دنیا را به عنوان پشتوانه آخرت و وسیله تقرّب به خداوند قرار دهد.

کسی که از نعمت های الهی برخوردار است باید زود خود را بیازماید تا ناخودآگاه در مسیر دنیاپرستی قرار نگیرد و دنیا در نزد او به عنوان هدف جلوه نکند، چنان که افراد بسیاری دنیا را وسیله قرار داده اند و از دنیا برای آخرت استفاده کرده اند، ولی در مدت طولانی کم کم به سوی آن جذب گردیده و "وسیله" تبدیل به "هدف" شده است.

این درد و این همان درمان. البته این شیوه درمان برای افرادی که در برابر خواسته های نفس مغلوب باشند بسیار سخت و ناگوار است و لذا آن ها از این درمان چشم می پوشند و درد در آن ها به حالت مزمن و صعب العلاج درمی آید.


منبع: سایت دارالارشاد

تهیه و تنظیم: فریادرس گروه حوزه علمیه