تبیان، دستیار زندگی
پس از آنكه شهید ثانی وظیفه خویش را در زیارت اعتاب مقدسه عراق به انجام رسانید، به سوی بعلبك روی آورد، و ارادتمندانش در شهر به انتظار قدوم مبارك او بسر می بردند تا از سرچشمه فیاض معارف او عطش علمی خود را فرونشانده و از كمالات اخلاقی او بهره مند شوند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
سفر به بعلبک

سفر به بعلبک

بازگشت دائمی به وطن

پس از آنكه شهید ثانی وظیفه خویش را در زیارت اعتاب مقدسه عراق به انجام رسانید، به سوی بعلبك روی آورد، و ارادتمندانش در شهر به انتظار قدوم مبارك او بسر می بردند تا از سرچشمه فیاض معارف او عطش علمی خود را فرونشانده و از كمالات اخلاقی او بهره مند شوند.

شهید ثانی در نیمه صفر 953 ه ‍ ق به بعلبك رسید، و هنوز كاملا در آنجا استقرار نیافت كه مردم ، تك تك و دسته دسته به ملاقات او می آمدند. و وی چنین فرصت مساعد و مناسبی را از دست نداد، لذا سرگرم تدریس و افتاء - بر طبق مذاهب اهل سنت و مذهب شیعه - گردید.

در حقیقت شهید ثانی در این شهر، تدریس جامعی را آغاز كرد، به این معنی - كه چون نسبت به مذاهب پنجگانه جعفری ، حنفی ، شافعی ، مالكی و حنبلی ، از لحاظ علمی ، كاملا محیط و مسلط بود - بر اساس تمام این مذاهب ، تدریس می نمود. و در واقع فقه و عقاید تطبیقی را تدریس می كرد. و چنانكه سلف صالح او، یعنی شیخ طوسی (قدس سره ) برای نخستین بار كتابی تحت عنوان ((مسائل الخلاف )) در زمینه فقه و حقوق تطبیقی اسلام تاءلیف كرده بود، شهید ثانی نیز برای اولین بار، تدریس فقه تطبیقی را در شهر بعلبك بنیاد كرد. توده مردم نیز مطابق مذهب خود، پاسخ استفتاآت خویش را از محضر او دریافت می كردند.

بدیهی است وقتی شخصیتی مانند شهید ثانی - كه خود مهیای تدریس و افاضه در منطقه ای ساخته بود - باید آنجا مركز مهمی برای نشر علوم و تربیت علماء و افاضل باشد. آری بعلبك نیز بدینسان یكی از مراكز مهم علمی به شمار می رفت كه علماء و دانشمندان از نواحی مختلف بلاد اسلامی - از دور و نزدیك - بدانسو آهنگ می نمودند، و ورود و اقامت شهید ثانی در این شهر، باعث رونق فزونتری از لحاظ تحرك علمی در آنجا گردید.

ابن العودی در این باره می نویسد:

((در این ایام ، من در خدمت شهید ثانی بسر می بردم - و شهید ثانی در این زمان ، مرجع عامه مردم به شمار می رفت - و تا وقتی كه در آنجا مقیم بود مقصد و مقصود همگان بود. فراموش نمی كنم كه من او را در قله رفیعی از موقعیت علمی و اجتماعی و به صورت مرجع و پناهگاه مردم ، احساس می كردم كه به هر فرقه - مطابق مذهب آنها - فتوی می داد، و كتب مذاهب مختلف اسلامی را تدریس می نمود، علاوه بر آنكه در مسجد اعظم بعلبك نیز تدریس می كرد. همه مردم شهر، مطیع و منقاد او بوده و او - در برابر قلوبی كه سرشار از محبت و حسن اقبال و اعتقاد بود - به عنوان مراد آنها به شمار می رفت ، و بازار علم در این دیار بر وفق مراد بوده و رو به رونق گذاشت ، فضلاء از دورترین نقاط به وی مراجعه می كردند... و بالاخره ایام اقامت شهید ثانی در بعلبك همچون روزهای عید و شادی مردم آندیار تلقی می شد.

بازگشت دائمی به موطن اصلی

شهید ثانی تا سال (955 ه ‍ ق )، در بعلبك ماند و بدون انقطاع و نستوهانه به انجام وظائف سرگرم بود؛ لكن اشتیاق به موطن و دیدار خویشاوندان و دوستان - كه از پنجسال قبل ، آنها را ترك گفته بود - او را بر آن داشت كه به شهر خود بازگشته و در آنجا مقیم گردد. لكن از لابلای نوشته های ابن العودی چنین استنباط می شود كه انگیزه مراجعت او عبارت از احساس فشار شدید و مراقبت جاسوسان و بدخواهانی بود كه او را در تنگنای روحی می آزرد.

ابن العودی می گوید:

((این تاریخ - یعنی تاریخ مراجعت شهید به ((جبع ))، پایان نقطه فرصت امنیت و سلامت او از حوادث ناگوار بوده ... كه آن بزرگوار، مرا از آن آگاه ساخت ، و در منزل من ، واقع در ((جزین )) در حال اختفاء از دشمنان و بدخواهان بسر می برد)).

علت این فشار شدید، اقبال و توجه فزون از حد مردم به شهید ثانی بوده است كه همزمان با اقامتش در بعلبك از آن برخوردار بود، و حسودان و بدخواهان نمی توانستند اینهمه حیثیت و احترام و شهرت را در شهید ثانی تحمل كنند. پاره ای از مورخین را عقیده بر آن است كه ((معروف شامی )) یعنی همان قاضی كه قبلا از او یاد كردیم در این مراقبت و فشار روحی و ایجاد مزاحمت برای این شخصیت بزرگوار نقش داشت ، و او همان كسی است كه سرانجام در قتل شهید ثانی سعایت كرد.


منبع: سایت كنگره بین المللی شهیدین

تهیه و تنظیم: فریادرس گروه حوزه علیمه