تبیان، دستیار زندگی
در غدیر خم، نبی خشت از سر خُم برگرفت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اوج معنی
اوج معنی

در غدیر خم، نبی خشت از سر خُم برگرفت

خشت از خمّ ولای ساقی کوثر گرفت

از خم خَمر خلافت در غدیر خم، بلی

ساقی کوثر ز دست مصطفی، ساغر گرفت

گوش گردون گشت کر از های و هوی می کشان

کز میِ حبّ علی، امروز مستی در گرفت

یک طرف شوری به پا سلمان کند عمّاروار

یک طرف میخانه را مقداد چون بوذر گرفت

دوستان را گاهِ شادی شد به رغم دشمنان

خواجگیّ خواجه‌ی قنبر ز دل غم برگرفت

خواست تا بر جام، سنگ اندازد آن مشؤوم خصم

سنگ‌بارانش خدا از طارم اخضر گرفت

سنگ بر پیمانه افکندن ز بَد مستی چه سود؟

سنگ بر سر زن که جای مصطفی، حیدر گرفت

آری، آری، مرتضی بر مسند احمد نشست

آری، آری، «هل اتی» از «انّما» افسر گرفت

تا به پایان آورد امر رسالت را رسول

دامن همّت پی ابلاغ «بلّغ» برگرفت

ساخت منبر از جهاز اشتران شاه حجاز

صاحب منبر مکان بر عرشه‌ی منبر گرفت

تا «یدالله فوق ایدیهم» عیان گردد به خلق

دست پیش آورد و دست حیدر صفدر گرفت
آسمان «یا لیتنی کنت تراب» از دل سرود
بوتراب آن دم که جا بر دست پیغمبر گرفت

گفت «هر کس را منم مولا، علی مولای اوست»

حیدرش سرور بود، آن کاو مرا سرور گرفت

جانشین و قاضی دین و وصی من، علی است

این بگفت و بازوی آن شاه گردون فر گرفت

بین امواج مخالف، کشتی دین خدای

از تلاطم ایمنی با لنگر حیدر گرفت

بُد همای طبع من بشکسته پر از سنگ غم

باز از عشق علی، زی اوج معنی، پر گرفت

«خوشدل» از فیض مدیح شاه مردان، مرتضی

حالی از تیغ زبان، مُلک سخن، یکسر گرفت

خوشدل تهرانی

انتخاب اشعار: جواد هاشمی

بخش ادبیات تبیان