ندای الغدیر
تا طنین افکند در گیتی ندای الغدیر | |
گشت بانگ حق طنین افکن ز نای الغدیر | |
شور حق افتاد در اقطار عالم، آشکار | |
حق بلند آوازه شد باز از ندای الغدیر | |
نور باران گشت آفاق هدایت در جهان | |
پهنهی خاور درخشید از ضیای الغدیر | |
چارده صد سال علم و دین و تاریخ و هنر | |
جلوهگر شد، نو به نو، در لابهلای الغدیر | |
چون کتاب آسمانی در جهان پرتو فکند | |
از فیوضات نجف، امّ القرای الغدیر | |
تا که شد این سیل دانش، جاری از بحر نجف | |
نیل تا آمویه گشتند آشنای الغدیر | |
مصر و پاکستان و کشورهای اسلامی تمام | |
در پی آل علی، زیر لوای الغدیر | |
چون غریو قهرمانان تشیّع در قرون | |
کوهها لرزاند بانگ رعدسای الغدیر | |
در نبرد حق و باطل باز در دور زمان | |
پهنهی صفّین پدید آمد به پای الغدیر | |
شام عاشورا، سحرگاه شهادت، صبح خون | |
نقش بینی، گونهگون، در جایجای الغدیر | |
هر طرف شور شعار «یا لثارات الحسین» | |
جمع «توّابین» فکندند از برای الغدیر | |
مدرس «صادق» ببین و مجلس بحث «رضا» | |
باز بر پا در رواق جانفزای الغدیر | |
حاکم عادل پس از پیغمبر خاتم، علی است | |
این بود آن حق بر حق، ادّعای الغدیر | |
دین ختم انبیا وآن گه پیمبر بی وصی؟ | |
باشد این بهتان، خدا داند، خدای الغدیر | |
دولت حق دیگر از جولان باطل وارهید | |
تا برآمد رایت گیتیگشای الغدیر | |
قرنها تألیف و اسناد و روایات فِرَق | |
رسته می یابی به هر دعوی، گوایِ الغدیر | |
روح قبله، نصّ قرآن، متن سنّت، اصل دین | |
در جهان گسترد ز آوای رسای الغدیر | |
آن همه دیرینکدورتها مصفّا می شود | |
در میان اهل قبله از صفای الغدیر | |
ماند از «احمد» دو قرآن: «صامت» و «ناطق»، بلی | |
اینت ربّانیشعار دیرپای الغدیر | |
افتخار دین اسلام است، امروز این کتاب | |
رونق علم است یکسر محتوای الغدیر | |
بین «شهیدان فضیلت» را همه خونین غریو | |
پشت در پشت ایستاده در قفای الغدیر | |
شاعرانِ روزگاران نک به گوش لحظهها | |
نام حق را می سرایند از نوای الغدیر | |
می برد این کاروان را عاقبت با لطف حق | |
سوی راه راست آهنگ درای الغدیر | |
گو به «صوفی»، گر ولاجویی و گویی «یا علی» | |
رو بخوان درس ولائی از ولای الغدیر | |
جان تاریک از فروغ «نهج» حق رخشنده ساز | |
خاک باطن زر بکن با کیمیای الغدیر | |
ای مسلمانان عالم! این همه هجر و نفاق | |
درد ما ملت بود، وینک دوای الغدیر | |
سوی هم آیید و دست هم فشارید و بُوید | |
با گروه راستینان پابهپای الغدیر | |
مرحبا بر همّت مردی که از آثار او | |
ماند جاویدان کتاب پربهای الغدیر | |
بارالها! ای به دوران یاور اعلای حق! | |
روزافزون کن به گیتی، اعتلای الغدیر | |
ای «حکیمی»! چون همه اوراق آن «سطرالولا»ست | |
نقش شد در سینهی ما، سطرهای الغدیر |
محمدرضا حکیمی
انتخاب اشعار: جواد هاشمی