تبیان، دستیار زندگی
اعتقادات تحریف شده سلفی و وهابی را ابن تیمیه چهار قرن پیش از محمد ابن عبدالوهاب در سوریه مطرح کرد که به دلیل اینکه دمشق آن روز معدن علم و آگاهی بود و علمای برجسته ای در آن می زیستند ، این تلاش و حرکت ناکام ماند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : حامد حسینی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روش تبلیغی وهابیت

وهابیت

هر فرقه و مکتبی در فرآیند جذب آئینی از روش های مختلفی بهره می گیرد. مثلا برخی از مکاتب نوظهور و آئینهای کاذب برای جلب توجه افراد ساده لوح ،نادانی و سادگی آنها را نشانه رفته و با مغالطه زیرکانه  و التقاط صحیح و غلط داده ها،بزرگ نمایی و تحقیر و تضعیف سنتهای الهی، آنان را می فریبند. نمونه های این گروهها و مکاتب در تاریخ بسیار است و فرقه وهابیت یکی از این مکاتب می باشد.


ردپای انحراف

اعتقادات تحریف شده سلفی و وهابی را ابن تیمیه چهار قرن پیش از محمد ابن عبدالوهاب در سوریه مطرح کرد که به دلیل اینکه دمشق آن روز معدن علم و آگاهی بود و علمای برجسته ای در آن می زیستند ، این تلاش و حرکت ناکام ماند. اما محمد ابن عبدالوهاب با مردمی طرف بود که کمترین بهره ای از علوم دینی نداشتند و حتی برخی از مو ضو عات اولیه دین را نمی دانستند. بی سوادی و عوام زدگی آنان فرصتی را فراهم کرد که محمد ابن عبدالوهاب در کمال آرامش عقاید خویش را به منصه ظهور بگذارد و کسی نباشد تا مغالطه ها و  توهمات وی را در بوته نقد گذارد.

محمد ابن عبدالوهاب آن طوری که برخی از نویسندگان بزرگ نوشتند،در ابتدای امر، حرص شدیدی به مطالعه اخبار و مدعیان نبوت مانند: مسیلمه کذاب ، سجاح ، اسود عنسی و طلیحه اسدی و مانند آنها داشت. وی به خیال دعوی پیغمبری بود ولی قدرت اظهار آن را نداشت

روش  تبلیغی محمد ابن عبدالوهاب

ابن بشر در کتاب خویش شرایط محیطی و مردمی درعیه ( آنجا که محمد بن عبد الوهاب ساکن شد ) را اینگونه به تصویر می کشد:

«هنگامی که شیخ محمد ، درعیه را محل اقامت خود قرار داد ، اهل آن شهر در نهایت نادانی بودند و در انجام وظائف دینی کوتاهی می کردند . شیخ در مرحله اول معنی کلمه (لا اله الا الله) را به آنها تفهیم کرد که هم نفی است و هم اثبات... سپس آنها را به نشانه هایی که دلالت بر وجود خدا می کند ، از قبیل خورشید و ماه و ستارگان و شب و روز دلالت نمود ، همچنین از ارکان اسلام و نام و نسب و کیفیت بعثت و هجرت آن حضرت و این که نخستین دعوت پیامبر کلمه (لا اله الا الله) بود و نیز موضوع بعثت و قیام را برای مردم بیان کرد و درباره منع استغاثه و توسل به مخلوق ، هر که باشد به شدت مبالغه نمود»1

ابن بشر در ادامه می نویسد:

«اما روش شیخ محمد در مورد غنائم جنگی، این بود که آن را هر طور که مایل بود، به مصرف می رسانید و گاهی تمامی غنائمی را که در جنگ به دست آورده بود و مقدار آن هم خیلی زیاد بود ، تنها به دو یا سه نفر می داد ، غنائم هر چه بود در اختیار شیخ قرار داشت و امیر نجد هم فقط با اجازه او می توانست سهمی ببرد ، علاوه بر این ، امیر نجد هر سپاهی را که تجهیز می کرد و هر صلاحدید و نظری را که ابراز می داشت ، با اجازه و دستور شیخ بود»2

جمیل صدقی زهاوی ، علامه و شاعر بزرگ عراق در کتاب (الفجر الصادق) می نویسد:

« محمد ابن عبدالوهاب آن طوری که برخی از نویسندگان بزرگ نوشتند،در ابتدای امر، حرص شدیدی به مطالعه اخبار و مدعیان نبوت مانند: مسیلمه کذاب ، سجاح ، اسود عنسی و طلیحه اسدی و مانند آنها داشت. وی به خیال دعوی پیغمبری بود ولی قدرت اظهار آن را نداشت. از یاران خود ، آنان که مردم شهر او بودند را انصار و کسانی که از خارج می آمدند مهاجرین می نامید. به هر کس که دعوت او را می پذیرفت ،اگر حج واجب  را به جا آورده بود ، دستور می داد دوباره به جا آورد ، زیرا به زعم عبد الوهاب حج اولی را که شخص به جا آورده بود در زمانی به جا آورده بود که هنوز مشرک بوده و مسلمان نشده.

به هر کس که می خواست به آئین وی داخل شود می گفت:شهادت بده که تو و پدر و مادرت قبل از این کافر بودید و نام جمعی از علمای گذشت را بر می شمرد و می گفت: شهادت بده که همه آنها کافر بودند،اگر شهادت می داد پذیرفته می شد و اگر شهادت نمی داد فرمان قتل او را صادر می کرد.

محمد بن عبدالوهاب

وی همه امت اسلام را از ششصد سال قبل کافر می شمرد و با تقوا ترین مردم اگر از او پیروی نمی کرد ، او را کافر نامیده و خون و مالش را مباح می دانست . فاسق ترین مردم اگر از او پیروی می کرد ، وی را مومن می نامید. پیوسته در پایین آوردن مقام پیامبر کوشا بود ، کلمات و عبارات زشت و زننده درباره آن حضرت بکار می برد و به بعضی از کارهای آن حضرت ایراد می گرفت. جرات و جسارت برخی از پیروانش در این باره بیش از او بود. مثلا یکی از پیروانش در حضور او گفت: (ان عصای هذه خیر من محمد،لانی انتفع بها و محمد قد مات فلم یبق فیه نفع و هو یرضی بکلامه)3 عصای من از پیامبر(ص) بهتر است،زیرا من از آن استفاده می کنم و محمد(ص) از دنیا رفت و نفعی از او باقی نمانده (معاذ الله) و او به این سخن راضی بود در حالیکه این سخن در مذاهب اربعه کفر است.

وی که از فرستادن صلوات بر پیامبر خوشش نمی آمد ، ذکر صلوات در شبهای جمعه  را بر مناره ها نهی نمودو بسیاری از کتابهای مربوط به صلوات بر پیامبر را از جمله کتاب دلائل الامامه( تالیف محمد سلیمان جزولی ) را سوزانید.  هر کس به آن حضرت صلوات می فرستاد مجازات می شد.نقل شده مردی نابینا و دیندار که موذن بود ، به حرف او گوش نداده و بر پیامبر صلوات فرستاده بود ، و به همین جرم آن پیرمرد را به قتل رساند. وی مدعی بود که این رفتارها برای حفظ توحید است .وی تعداد زیادی از کتب فقه و حدیث و تفسیر را که مخالف اباطیلش بود ، به آتش کشید ، و به هر یک از پیروانش اجازه داد تا قرآن را هر طور که می خواهند به میل خود تفسیر کنند.

وی در تکفیر مردم به آیاتی تمسک می نمود که درباره مشرکین نازل شده است و آنها را حمل بر مسلمانان و موحدین می کرد. و این در حالیست که بخاری در صحیح خود از ابن عبد الله ابن عمر سخنی را در وصف خوارج روایت کرده که آنها آیاتی را که درباره کفار نازل شده ،درباره مومنین قرار می دهند و در روایت دیگر از ابن عمر نقل شده که رسول خدا فرمود: «اخوف ما اخاف رجل متاول للقرآن یضعه غیر موضعه» وحشتناک ترین چیزیکه بر امتم می ترسم اینست که مردی قرآن را تاویل کند و آن را در غیر موضعش قرار دهد»4

اعتقادات تحریف شده سلفی و وهابی را ابن تیمیه چهار قرن پیش از محمد ابن عبدالوهاب در سوریه مطرح کرد که به دلیل اینکه دمشق آن روز معدن علم و آگاهی بود و علمای برجسته ای در آن می زیستند ، این تلاش و حرکت ناکام ماند

نگارنده کتاب (الفجر الصادق) معتقد است که یکی دیگر از شگردهای محمد ابن عبد الوهاب برای اغوای افکار عمومی تفسیر غلط آیات و حمل مفاهیم آیات به مصادیق دروغین و نادرست است. چنانکه وی آیات متشابه را به جای آیات محکم ، آیات صفات خدای متعال را بر معنای ظاهری و سطحی ،و آیات  عذاب راجع به کفار بر مومنین حمل می کرده است ،نگارنده این مساله را این گونه شرح می دهد:

« این دو روایت درباره محمد ابن عبدالوهاب و فرزندان وی صادق است .از اقوال و افعال او معلوم می شود : وی مدعیست که آنچه را آورده دین جدید است و لذا از دین پیامبر (ص) تنها ظاهر قرآن را قبول می کند تا اینکه مردم به حقیقت امر پی نبرند. چرا که او و پیروانش قرآن را طبق آرای خود تفسیر می کنند ،نه آن گونه که پیامبر و اصحاب صالح او و ائمه سلف تفسیر کرده اند»5

چکیده

می توان گفت که محمد ابن عبد الوهاب از دو بازوی اغوا و وحشت برای توسعه آئین خود بهره می جست و با دگرگون معنا نمودن قرآن ، تحقیر پیامبر خدا به بهانه توحید ، تفسیر نادرست از وحدانیت خدای متعال ، قتل و کشتار و نابودی منابع اسلامی ، توسعه در عنوان شرک و از بین بردن سنتها و جایگزینی بدعتها سعی در ترویج آئین و عقاید باطل خویش داشت ، البته خفقان موجود و دلهره و وحشت فراگیری که وی ایجاد کرده بود مانع از این بود که وی در بوته نقد قرار گیرد ، ولی با این همه برخی از مردم که از هوشیاری و ذکاوت بهره ای داشتند به برخی از رفتارهای افراطی وی ایراد وارد کرده و علامت های سئوال بیشماری را پیرامون او و اعتقاداتش مطرح نمودند که در قسمت بعد بدان خواهیم پرداخت .

پی نوشت ها:

1- عنوان المجد ج1 ص14

2- همان ص15

3- تاریخ الجزیرة العربیه ص333

4- الفجر الصادق ص 17 و 18

5- همان ص 19

سید حامد حسینی

بخش اعتقادات تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.