تبیان، دستیار زندگی
زبان تئاتر ما گنگ است و نمی‌تواند خیلی مسائل را صریح بگوید. به همین دلیل دنبال استعاره، نماد و فرم می‌رود تا بتواند پیام خود را به تماشاگر منتقل کند. جعفر والی نویسنده، بازیگر و کارگردان پیشکسوت تئاتر در نشستی که در حضور خبر...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نقد جعفر والی از هنر نمایش: زبان تئاتر ما گنگ است

زبان تئاتر ما گنگ است و نمی‌تواند خیلی مسائل را صریح بگوید. به همین دلیل دنبال استعاره، نماد و فرم می‌رود تا بتواند پیام خود را به تماشاگر منتقل کند.

جعفر والی نویسنده، بازیگر و کارگردان پیشکسوت تئاتر در نشستی که در حضور خبرنگاران و هنرمندان در کافه تیتر برگزار شد، گفت: "تئاتر ما آشفته بازاری است که انسان امروزی و شرایط زندگی او را در این تئاتر نمی بینیم. موضوعات جامعه امروز آنطور که باید در تئاتر ما مطرح نمی شود و برخی نمایش ها آنقدر انتزاعی و دور از ذهن است که تماشاگر نمی تواند با آن ارتباط برقرار کند."

نسلی با آرزوها و رویاها

این پیشکسوت تئاتر با اشاره به نسل گذشته هنرهای نمایشی گفت: "ما نسلی با تمام رویاها، آرزوها و سرگشتگی ها بودیم. من برای تئاتر زندگی گذاشتم و با عشق و علاقه کار می کردم و در عین حال پشیمان هم نیستم. پس از اینکه خرداد سال 32 از هنرستان هنرپیشگی فارغ التحصیل شدم، دو ماه بعد در 28 مرداد تمام تئاترها بسته شد. عده ای از شاگردان هنرستان هنرپیشگی دور هم جمع شدیم و شاهین سرکیسیان به ما پناه داد و مخفیانه تئاتر را شروع کردیم و گروه تئاتر ملی را تشکیل دادیم."

وی افزود: "ما در کنار هم به این نتیجه رسیدیم که نگاهی به تئاتر ملی داشته باشیم. عباس جوانمرد داستان های صادق هدایت از جمله "محلل" و "مرده خوردها" را تبدیل به نمایش کرد و وقتی این نمایش ها روی صحنه رفت و با استقبال رو به رو شد ما فهمیدیم نطفه تئاتر ملی را درست پایه گذاری کردیم. ما آنقدر روی تئاتر ملی تعصب داشتیم که اجازه نمی دادیم در تالار سنگلج نمایش های غیرایرانی اجرا شود که نتیجه آن این بود که نمایشنامه نویسانی چون اکبر رادی، غلامحسین ساعدی، بیضایی و ... به نگارش نمایشنامه های ایرانی روی آوردند."

ارتباط خوب با جوانان باعث افتخار

والی ارتباط خوب خود را با جوانان یکی از افتخارات خود عنوان کرد و گفت: "همیشه سعی کردم با نسل جوان زندگی کنم، ارتباط داشته باشم و حرفشان را بفهمم. این ارتباط موهبتی است که خدا نصیب من کرده و از این بابت خدا را شکر می کنم. در حال حاضر امکانات زیادی در اختیار جوانان است، هر چند به نظر کم می آید اما به نسبت دوران ما امکانات زیادی وجود دارد. کتاب ها و مجلاتی که درباره تئاتر منتشر می شوند، در دوران ما وجود نداشت. مشکل جوانان ما این است که ما در شهرهایی مثل نهاوند، اراک و ... دانشکده تئاتر داریم اما استاد نداریم. دانشجو برای به نمایش درآوردن کارش نیاز به عرصه دارد اما این عرصه برای او فراهم نیست و برای اینکه آن را بدست بیاورد، مدام با دیگران سر و کله می زند و در نوبت قرار می گیرد."

نبود تماشاگر برای تئاتر فاجعه است

وی نبود تماشاگر را برای تئاتر فاجعه آمیز خواند و گفت: "بعضی نمایش ها را که می بینم تعداد تماشاگران از تعداد بازیگران آن کمتر است، در حالی که 50 درصد تئاتر تماشاگراست. برخی تماشاگر را از تئاتر حذف می کنند و این به نظر من یک توطئه علیه تئاتر است، چون این حالت به آنان آزادی عمل می دهد تا هر کاری می خواهند، روی صحنه انجام دهند و به تماشاگر اهمیت نمی دهند. در نمایش هایی که ما در تالار سنگلج روی صحنه می بردیم، تعداد تماشاگران به حدی بود که بازیگران را هیجان زده می کرد و آنان تمرکز خود را از دست می دادند."

وی ادامه داد: "اشکال عمده تئاتر ما این است که دولتی است. پس از انقلاب من به همراه چند نفر دیگر 18 ماه مسئول تئاتر کشور شدیم و یکی از افتخارات ما این بود که هیچ نمایشی در آن دوران سانسور نشد. پس از آن دوران، زمانی که رکن الدین خسروی نمایشی را روی صحنه برد، وقتی می خواست از نمایشش عکس بگیرد، مانع او شدند و او حتی نتوانست از نمایشی که خود کارگردانی کرده بود، عکسی داشته باشد."

نمایشهای مثلا مدرن ما بی معنی است

وی با انتقاد از برخی نمایش هایی که به شیوه مدرن اجرا می شوند، گفت: "تئاتر مجموعه ای از رنگ، موسیقی، حرکت و ... است. اگر غربی ها تئاتر مدرن روی صحنه می برند، مدرنیته ریشه در فرهنگ آنان دارد، اما بعضی از ما فکر می کنیم نمایش هایی که روی صحنه می بریم مدرن است، در حالی که این نمایش ها در واقع بی معنی است و افرادی که نمایش ایرانی اجرا می کنند، موفقتر از کسانی هستند که ادا درمی آورند. در کانادا نمایش "آرش" را دیدم که به شکل مدرن اجرا شد. در این نمایش جای تماشاگران و بازیگران عوض شده بود و آرش برای رسیدن به قله کوه از جایگاه تماشاگران بالا می رفت. وقتی تیر را رها کرد تیر به پشت صحنه و در حقیقت پشت تماشاگران پرتاب شد و از نظر هم پنهان شد که در آن حالت می توانستی تمامی داستان را به خوبی لمس کنی. هیچ فرمی به این نمایش تحمیل نشده بود و همه چیز در خدمت نمایش بود. در حالی که هیچوقت در ایران اجرای اینچنینی از آرش ندیدم."

والی با اشاره به فعالیت های خود در 10 سالی که در کانادا به سر می برد، تصریح کرد: "با گروهی از مهاجرانی که از کشورهای مختلف به کانادا آمده بودند گروه تئاتری تشکیل دادیم و 10 نمایشنامه از 10 ملیت مختلف نوشتیم که همه تماشاگرانی که این نمایش را می دیدند با آن ارتباط برقرار کردند. وقتی این نمایش روی صحنه رفت، مطبوعات و رسانه های کانادا به سراغ ما آمدند و دولت به ما 53 هزار دلار بودجه داد و این شروع خوبی برای گروه ما بود و این گروه تثبیت شد."

نقادان مرا احمق میخواندند

وی در پاسخ به پرسشی درباره وضعیت نقد تئاتر در ایران گفت: "هیچوقت از منتقدان چیزی یاد نگرفتم. آنها یا در نوشته ها خودشان را مطرح می کردند یا من را احمق می خواندند که کارگردانی بلد نیستم یا بی جهت از من تعریف می کردند. نقد در مملکت ما یا تعریف و تمجید یا دست به یقه شدن بود. اعضا گروه قبل از اینکه مطرح شوند با هم صمیمی بودند اما همینکه اسم و رسمی پیدا کردند، به دنبال کسب اعتبار اجتماعی بودند و 180 درجه تغییر موضع می دادند. حتی بعضی اوقات مزاحم کار کارگردان هم می شدند."

لینک :

دوازده بازیگر برتر تئاتر معرفی شدند

گفت و گو با جمشید مشایخی

تصویر معجزه در عصر حاضر

ای عاشق شوریده، آهسته قدم بگذار

آلبوم تصاویر مراسم جشن بازیگر- تئاتر شهر