تبیان، دستیار زندگی
فیروز زنوزی جلالی نویسنده کتاب‌ قاعده بازی است که در سال 1387برنده جایزه ادبی جلال آل احمد شد. وی مجموعه داستان‌های کوتاه زیادی نوشته است از جمله: حضور،مخلوق و سکان سمت میانه اروند. با او درباره عدم استقبال عامه مردم از مجموعه‌ داستان‌های کوتاه گف
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهره سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

داستان کوتاه یا رمان؟‌

گفتگوی اختصاصی تبیان با فیروز زنوزی جلالی


ناشران ترجیح می‌دهند رمان چاپ کنند تا داستان کوتاه.


داستان کوتاه یا رمان؟‌

فیروز زنوزی جلالی نویسنده کتاب‌" قاعده بازی" است که در سال 1387برنده جایزه ادبی جلال آل احمد شد. وی مجموعه داستان‌های کوتاه زیادی نوشته است از جمله: "حضور"،"مخلوق" و " سکان سمت میانه اروند". با او درباره عدم استقبال عامه مردم از مجموعه‌ داستان‌های کوتاه گفتگو کردیم که می‌خوانید.

چرا رمان به نسبت مجموعه داستان کوتاه از استقبال بهتری بر خوردار است؟‌

اگر قرار باش از لحاظ کیفیت داستان کوتاه را با رمان ارزش گذاری کنیم باید بگوییم داستان کوتاه یک سر و گردن  با ارزش تر و مهم تر از رمان است. اما از این دید که چرا مجموعه داستان‌ها از استقبال کمتری بر خوردار هستند، باید بگویم این یک ذائقه عامی است که در کشور ما جاری است. مسئله دیگر بر می‌گردد به ناشران، اصولا ناشران ما زیاد شایق نیستند مجموعه داستان کوتاه چاپ کنند به دلایل گوناگونی. مثلا این که مجموعه داستان، کوتاه خیلی که باشد حدود 130 صفحه کمتر یا بیشتراست و از این جهت ناشران ترجیح می‌دهند دنبال آثار پر گوشت‌تری بروند که به لحاظ چاپ و بازار و ویترین به قول معروف چرب و چیل‌تراند و بازخورد مالی بهتری دارند. به هر حال فروش داستان کوتاه یک پنجم فروش رمان هم نیست. اگر دقت کرده باشید کتاب‌ فروشی‌ها هم ترجیح می‌دهند در ویترین خود رمان بگذارند تا داستان کوتاه. مجموعه این معیار‌ها باعث می‌شود ناشران به طرف رمان بروند.

به هر حال قبول دارید که ناشران به خاطر تمایل مردم به رمان است جهت گیری‌های کاری خود را مشخص می‌کنند؟

خب جامعه ما متاسفانه سهل خوان و اسان پسند است. به قول آن ضرب المثلی که می‌گوید "هلو بیا برو تو گلو". آثاری که معمولا هم می‌توان گفت آثار زردی هستند بازار کارهای حجیم ما را پر کرده‌اند. بیشتر هم احساسی و عاشقانه  هستند و تنها برای پر کردن اوقات فراغت به کار می‌آیند. هنوز هم خیلی از آثار عاشقانه قبل از انقلاب دست به دست می‌شوند و مخاطب خودشان را دارند. مخاطبی که ذائقه‌اش زرد پسند و سهل خوانی است. خواننده امروزی ترجیح می‌دهد فکر نکند. هر اثری که او را هدایت به فکر کردن کند کنار می‌رود و ترجیح می‌دهد به سمت موضوعات روز و مسائل دم دستی و احساسی برود. مخاطب اغلب این نوشته‌ها هم البته زنان خانه‌دار و دختران دبیرستانی هستند.

شما می‌گویید حجم بیشتر رمان‌هایی که در بازار است شامل رمان‌های عامه پسند می‌شود؟‌

دقیقا. البته شما انگشت شمار آثار خوبی هم می‌توانید در میان‌ آنها پیدا کنید که وزن و ارزش دارند اما آن چیزی که مسلم است این که کفه ترازو به نفع رمان‌های زرد، ژورنالیستی و احساسی است.  بر عکس آثاری که جدی‌تر و سخت‌تر هستند و نیاز به فکر کردن دارند، طرفدارهای کمتری دارد. این آثار اغلب در هزار تا دو هزار نسخه چاپ می‌شوند. و همین تعداد هم به فروش نمی‌رسد و ناشران پیش از تمام شدن نوبت اول چاپ انها را خمیر می‌کنند.

داشتن آرم جایزه چقدر کمک می‌کند به استقبال مردم از مجموعه داستان‌های کوتاه؟

به هر حال نفس خود جایزه به استقبال مردمی کمک می‌کند. خیلی‌ها جذب می‌شوند که ببینند این کتاب چه بوده که جایزه گرفته‌است. جوایزی مثل گام اول،  فصل و جوایز دولتی و خصوصی در بالا تر بردن تیراژ کتاب‌ها مفید واقع شده‌اند اما این استقبال یک استقبال نسبی است و تنها باعث شده است کتاب‌ها نهایت به چاپ دوم برسند و نه در حد بیشتر از این.

مخاطب ایرانی فکر می‌کند داستان کوتاه در یک سطح نازلی نسبت به رمان است. به نظر من نوشتن یک داستان کوتاه خوب به مراتب دشوار تر از نوشتن یک رمان است.

از ناشری شنیدم که می‌گفت: اگر کتابی آرم جایزه داشته باشد بیشتر روی دست ما می‌ماند چون مخاطب از همان آرم هم می‌گرخد و پیش خود فکر می‌کند حتما آن کتاب کتاب دشواری است.

دقیقا شما به نکته‌ای اشاره کردید که می‌خواستم به آن برسم. به هر حال آثاری که جایزه می‌گیرند باید متفاوت از آثاری باشند که در بازار عمومی وجود دارد. مخاطب کتاب‌هایی خاص و برنده‌ جایزه  در یک آمار عجیب و حیرت‌ انگیز بیشتر از هزار نفر نیست؟.

این آمار را شما بر چه اساسی می‌گویید؟‌

بر اساس تیراژ کتاب‌ها. تقریبا تمام ناشران مجموعه داستان‌ها را در تیراژ هزار تا دو هزار نسخه چاپ می‌کنند. این چه معنی می‌دهد؟‌ مسلما معنایش این است که مخاطب احتمالی این کتاب باید هزار نفر باشد غیر از این است؟‌ جالب است بدانید اوائل انقلاب تیراژ کتاب‌ها در یازده هزار نسخه بود و همه هم به طور عجیبی فروش می‌رفت. الان بعد از سه دهه از لحاظ تیراژ کتاب پس رفت کرده‌ایم. شما کمتر اثری را می‌بینید که در دو هزار نسخه چاپ شودو کمتر اثری توفیق پیدا می‌کند به چاپ دوم برسد. پس ما دو هزار مخاطب جدی داریم و باقی سهل خوان هستند.

فیروز زنوزی جلالی

شما فکر می‌کنید جایگاه اصلی داستان‌ کوتاه باید در مجله‌های ادبی باشد و نه در کتاب؟‌

داستان کوتاه خوراک نشریات ادبی است. از اسم آن هم پیداست که می‌تواند در نشریات ادبی جای بگیرد و منتشر شود. وقتی نویسنده‌ای نگاه می‌کند می‌بیند داستان کوتاه‌هایش به حجمی رسید آنها را جمع و در یک کتاب منتشر می‌کند.

به هر حال این طور که شما می‌گویید برا ی مخاطب تفاوتی نمی‌کند مجموعه داستان در یک حجم بزرگ ارائه می‌شود یا در یک حجم کوتاه مشکل در داستان کوتاه بودن آن است.

من مفصل عرض کردم که این مشکل در ذائقه مخاطب ماست. مخاطب ایرانی فکر می‌کند داستان کوتاه در سطح نازلی نسبت به رمان است. به نظر من نوشتن یک داستان کوتاه خوب به مراتب دشوار تر از نوشتن یک رمان است. به هر حال داستان کوتاه در نشریات و لابه لای روزنامه‌ها جای می‌گیرد و زمانی که بخواهد به طور مستقل در یک کتاب عرضه شود جامعه روی خوشی به آن نشان نمی‌دهد.

سوال این است که چرا در طی این سال‌ها مخاطب ما این همه افت سطح پیدا کرده است و نویسندگان نتوانسته‌اند او را همراه خود به سطح بالاتری بکشانند؟  

این موضوع اصلا مسئله‌ای نیست که بشود در یک دیالوگ و مصاحبه به آن اشاره کرد. کتاب هنوز در سبد یک خانواده ایرانی نیست و این خودش یک مسئله مهمی است ریشه عمیقی در اقتصاد دارد. من همیشه گفته‌ام تصور کنید در لیستی که خانم خانه به همسرش می‌دهد که خرید روزانه‌اش را بخرد فلان کتاب و بهمان رمان هم باشد، به نظر جوک می‌آید. ما هنوز به‌ان مرحله ای نرسیده‌ایم که بخواهیم کتاب را به نیاز‌های ضروری خود اضافه کنیم. اگر هم کتابی بخریم بیشتر از روی شکم سیری است. این مشکل ریشه‌ایست و باید از جوانب مختلف به آن نگاه کرد و البته بار اقتصادی آن نقش جدی‌تری بازی می‌کند. تا زمانی که فرد درگیر خوراک و پوشاک و اب و برق و تشکیلات زندگی‌اش  است و تازه به آنها هم نمی‌رسد؛ چطور می‌تواند به فکر کتاب خریدن باشد، آن هم کتاب‌هایی که هر روز گران‌تر هم می‌شوند.

نقش تلویزیون و سینما در این مورد چطور می‌بیند؟

ما مردمی شفاهی و شنیداری هستیم و البته ناگفته نماند که خود تلویزیون هم به مسائل دم دستی و زرد می‌پردازد. سریال‌ها اغلب بی‌رمق و سطحی‌ هستند. کافی است چشمت را ببندی و تنها به آنها گوش بدهی چیزی را از دست نمی‌دهی. اغلب آنها بی هیچ هزینه‌ای ساخته می‌شوند در یک خانه یا در یک خیابان و بیشتر نمایش رادیویی هستند که به نام سریال به خورد مردم می‌دهند. همین شبکه ها که تعداشان هم کم نیست باعث می‌شوند دیگر به این فکر نیفتید که گوشه‌ای بنشینید و کتاب بخوانید. اگر ذره‌ای مخاطب احساس کند وادار به اندیشه ورزی شده است پس می‌زند. د راین جا ما کتاب نمی‌خوانیم که به اندیشه مشغول شویم کتاب می‌خوانیم که از اندیشه کردن دور شویم و همه چیز یادمان برود. این‌ها دو تعریف جداگانه است.  ‌

فکر می‌کنید کتاب‌های پی دی اف و فضای اینترنت بتواند آرام آرام مخاطب جدی داستان کوتاه پرورش بدهد؟‌

این مسئله شدنی است اما در دراز مدت اتفاق می‌افتد. درسطح هفتاد میلیونی جامعه ما چند درصد به سراغ اینترنت می‌روند؟‌ چند درصد اینترنت برایشان یک فضای ضروری است؟‌ خیلی‌ها هنوز این عرصه را نمی‌شناسند. البته شروع خوبی است اما حالا حالا ها زمان نیاز داریم که به آن سطح حرفه‌ای اش برسیم.

فاطمه شفیعی

بخش ادبیات تبیان