تبیان، دستیار زندگی
در این خانه های به هم چسبیده، در این طبقات آپارتمان های بلند و کوتاه، ما همه با هم همسایه ایم و در این دنیا حقی به نام همسایگی وجود دارد؛ چه قدر به آن حق پایبندیم؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به این شهر نگاه کن
به این شهر نگاه کن

در این خانه های به هم چسبیده، در این طبقات آپارتمان های بلند و کوتاه، ما همه با هم همسایه ایم و در این دنیا حقی به نام همسایگی وجود دارد؛ چه قدر به آن حق پایبندیم؟

بعضی می گویند: «چاردیواری، اختیاری». اما این درست نیست وقتی صدای موسیقی یا دعوا و جر و بحث های دائمی ما به خانه های دیگر هم می رود. گرچه انسان ها را دیوارهای خانه ها از هم جدا می کند  و هر کس وارد محدوده خانه و زندگی خود می شود، اما زندگی اجتماعی، همشهریان را به صورت اعضای یک «خانواده» در می آورد، که با هم در ارتباط اند و نیازهای متقابل به یکدیگر دارند.

ما

وقتی آنها می خوابند تازه شب برای ما شروع می شود. نه این که بخواهیم لجبازی کنیم. ما اصولاً دیر می خواییم. مهمان هایمان دیر وقت می آیند شب نشینی. در شب نشینی هایمان زیاد می خندیم. شام دیر می خوریم. چون گوش مادربزرگم کمی سنگین است مجبوریم صدای تلویزیون را بالا ببریم تا او بشنود. البته ما اصلاً قصد همسایه آزاری نداریم، فقط مدل زندگی مان این است ما تازه به آپارتمان آمده ایم و...

آنها

صبح زود بیدار می شوند سر و صدایشان از نورگیر بالا می آید. نورگیر هم حیاط خلوت آنهاست و رفت و آمدشان آن جا زیاد است. همه اش صدای به هم خوردن ظروف می آید. گاهی با همدیگر بلند بلند حرف می زنند. از ساعت 7 صبح بیدارند و ما هم که شب ها دیر می خوابیم عادت داریم صبح ها بیشتر بخوابیم و... آنها قصد همسایه آزاری دارند یا نه، این فقط یک اختلاف رفتاری است؟ اما ما همدیگر را آزار می دهیم.

تاریخ

نقل می کنند که مردی خدمت پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) رسید و از آزار همسایه اش شکایت کرد. حضرت فرمود: برو و تحمل کن. بار دوم که به شکوه آمد و نالید، پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) باز هم دستور صبر و تحمل داد. آزار همسایه به اوج رسید و خارج از مرز تحمل. وقتی برای سومین بار، از همسایه شکایت کرد، رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)  راهنمایی و سفارش کرد: «روز جمعه، وقتی مردم به سوی نماز جمعه می روند، تو وسایل و اسباب و اثاث خویش را بیرون بریز و در رهگذر مردم قرار بده، تا همه آنان این صحنه را ببینند. وقتی علت را می پرسند، ماجرا را به آنان بگو.» آن مرد نیز چنان کرد. همسایه مردم آزار (که آبروی خود را در خطر دید) بی درنگ به سوی او شتافت و ملتمسانه از او خواست که وسایلش را به خانه برگرداند و قول داد که دیگر آن گونه رفتار نکند.

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع: دوچرخه

مطالب مرتبط:

این آخرین تصمیم تو نیست

پدر، مادر؛ من یک نوجوانم!

خودمان را تحویل بگیریم!

آداب سفر رفتن

چگونه نه گفتن را بیاموزیم

فرصت سرمایه گذاری‌های کوچک!

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.