تبیان، دستیار زندگی

من چگونه خویش را صدا کنم؟

قیصر تمام اشعار معاصر و نو را بخوبی مطالعه کرده و نکات قوت وضعف آنرا شناسای نموده ،لذا شیوه شعرش در شعر نو بسیار در خور تحسین است و مورد پسند دوستداران شعر نو است ، شعرش بیشتر به طبقه روشنفکر جامعه با گرایش مذهبی نزدیک است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مینا بای
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

 

دکتر قیصر امین پور

هشتم آبان ماه ؛ سالگرد پرواز جاودان قیصر از سلسله شاعران معاصر پارسی گو می باشد.

قیصر امین پور  شاعری که نگاه فلسفی به زمانه دارد و از سرد وگرم  روزگار و بالا و پایین شدن ، زمانه بسیار آموخته ،  سرایش اشعارش کاملا  آگاهانه و از روی تفکر و عقلانیت و خرد  است و  با چاشنی احساس شعر می سراید می داند، چه می گوید، می داند که شعرش در ، دل تاریخ ماندگار خواهد شد متوجه نقش کلمات در شعر هست که چه می گوید و می داند که سخن  قدر و قیمتی دارد و بایست قدر مقام و منزلت سخن را بداند، و با بیهوده گویی وگزاف گویی سرمایه عمر خویش  وشعرش را تلف نکند.

او طوری شعر می گوید، که حق مطلب را ادا نماید و در عقیده و مرام استوار است، خداشناس است  و خدا را در شعر ش بارها به شیوه خاص خود به تصویر کشیده، خدای قیصر خدای رحمان وبخشنده  خدای مهر و عشق ومحبت است و تصویری که در کوکانه از او داشته ،نیست .او  اهل سازش و تزلزل در عقیده اش نیست،  شاید می داند عمر مجالی نیست، نگاه قیصر به محیط اطرافش همانند همه شاعران بسیار دقیق است،  و با اشیا ء و اجسام  همانند سهراب می نگرد، به این مفهوم که اشیا ء و اجسام موجودات زنده هستند ، البته در سرایش شیوه متفاوت از سهراب است ،قیصر موضوعات زندگی را واقع بین تر از سهراب می بیند، سهراب دلش می خواهد زمانه آنطور که انتظار دارد باشد، اما قیصر  می داند که روزگار گاهی سر سیتزه جویی دارد ، و آرام قرار ندارد، پس  بایست او نیز با تمام توان و قوا مبارزه کند روزگار مبارزه می طلبد  و ،او نیز آماده این مبارزه نابرابر می شود او در این مبارزه بر عقل وسعه صدرش امیدوار است، خواه ناخواه بایست در این عقیده مستحکم  و استوار باشد از تدبیر و تفکر خود بایست نهایت استفاده را ببرد تا به تواند در مقام فرمانده عقلش روزگار مزور وتزویر کار را  شناسایی کند و پشت روزگار غدار را به خاک مذلت کشاند . روز گار نیز حریف قوی  وقدر است و  رامی شدنی نیست  این ستیزه تا آخرین نفس ادامه می یابد، قدرت خلاقیت را در جوهر ذاتی می داند . قیصر در شعر اعتراف می گوید :

«پیش از آنکه برگ‌های زرد را؛زیر پای خویش؛سرزنش کنی؛خش خشی به گوش می‌رسد:برگ‌های بی گناه با زبان ساده اعتراف می‌کنند»

یا در جایی دیگر که اشیاء و اجسام نیز زنده هستند می گوید:

«در رختخوابم؛یک مشت پر دیدم؛یک مشت پر، گرم و پراکنده؛ پایین بالش در رختخواب من نفس می‌زد؛»

خوشبختانه زمان حیات قصیر به عصر ما بسیار نزدیک است و بهتر و راحت تر می شود ،اندیشه ها و افکار خود را از واژه واژه اشعارش شناخت او با توجه به اینکه در ابتدای تحصیلات دانشگاهی در رشته دکترا حرفه ای دامپزشگی دانشگاه تهران پذیرفته شده ، همین امر بیانگر این است که رتبه علمی او در آزمون سراسری کنکور بالا بوده،  البته پس از مدتی تغییر رشته به جامعه شناسی می دهد و پس از چند سال از رشته جامعه شناسی سر انجام به رشته زبان و ادبیات پارسی تغییر رشته می دهد، ظاهرا گمشده  خود را پس از سه بار تغیررشته یافته و این بار با جدیت بیشتر ادامه تحصیل می دهد تا کارشناسی و کارشناسی ارشد را طی می کند و  وارد دوره دکترا  زبان و ادبیات پارسی می شود که پایان نامه خود را تحت عنوان سنت و نواوری در شعر معاصر که استاد راهنما او دکتر شفیع کدکنی که خودش از نوادر ادبیات فارسی معاصر است .

خارها

خوار نیستند

شاخه‌های خشک

چوبه‌های دار نیستند

 او طوری شعر می گوید، که حق مطلب را ادا نماید و در عقیده و مرام استوار است، خداشناس است و خدا را در شعر ش بارها به شیوه خاص خود به تصویر کشیده، خدای قیصر خدای رحمان وبخشنده خدای مهر و عشق ومحبت است و تصویری که در کوکانه از او داشته ،نیست .

در اشعار قیصر می توان رد پای سهراب سپهری و  نادر نادر پور را  بخوبی یافت، او تمام اشعار معاصر و نو را بخوبی مطالعه کرده و نکات قوت وضعف آنرا شناسای نموده ،لذا شیوه شعرش در شعر نو بسیار در خور تحسین است و مورد پسند دوستداران شعر نو است ، شعرش بیشتر به طبقه روشنفکر جامعه با گرایش مذهبی نزدیک است ،شیوه شعرش عامی و کوچه بازاری نیست ،گرچه  شعرش زلال است، و با صداقت جملات را چیدمان نموده ، اما شعرش خاصه آن طبقه است ، قیصر بیشتر متفکر است . او چون خوزستانی و اهل گتوند دزفول خوزستان است و عصر دفاع مقدس را بخوبی درک کرده و از حملات وحشیانه  دشمن به سرزمین وطنش در خوزستان بی نصیب نمانده دربرخی اشعارش  در جایی که لازم باشد و بخواهد  در دفاع از سرزمینش مطلبی گوید ، به شعر نیز متوسل  با کلمات خاصی همچون : تفنگ ،جنگ ،خمپاره، حمله ،سلاح سرد، مسلسل ،انفجار، دشنه ،ادات وآلات جنگی بکار رفته،شاعران همگی متاثر از محیط اطراف خود هستند و قیصر نیز چنین  در شعرش تحت عنوان طرحی برای صلح می گوید :

«شهیدی برخاک خون می خفت ؛سرانگشت در خون خود می‌زد و می‌ نوشت؛شهیدی كه بر خاك می‌خفت؛دو سه حرف بر سنگ:«به امید پیروزی واقعی؛نه در جنگ،که برجنگ ؛!»»

قیصر با توجه به اینکه کار مطبوعاتی داشته  و سر دبیر نشریه بوده  و با اکثر شاعران معاصر خود در ارتباط نزدیک  بود و از همصبحتی آنان درس ها گرفته اما شیوه شعرش جدا از شاعران معاصرش است و از طرفی نیز چند سالی نیز  رشته جامعه شناسی خوانده بوده و خودش علاقه به ادبیات داشته نبض شعر زمانه را خوب می شناسد نحوه ارتباط پیدا نمودن او با مخاطب خودش را بخوبی پیدا نموده بود او هیئت علمی دانشگاه و عضو فرهنگستان زبان وادبیات پارسی بوده لذا دغدغه اهل اصحاب ادب و اندیشه را بخوبی می دانست و رسالتی که خودبرای پاسداشت زبان پارسی داشته مطلع است شیوه شعرش همانند بسیاری از شاعران برزگ صرفا تبلیغ برای اشاعه فرهنگ اسلامی و زبان پارسی است قیصر در شعر با ادله و بیان و برهان و عقل و احساس توام باهم یاد می کند که :

«دیروز، ما زندگی را،به بازی گرفتیم،امروز، او،ما را ...فردا ؟»

دکتر قیصر امین پور

در شیوه سرایش شعرش بسیار ساده و روان با احساس  عاشقانه اما قاطع وجدی می گوید از ابهام و ایهام  در شعرش تا حدی استفاده نموده  بی تعارف ولی مودبانه  صریح و بی پیرایه و بدون تکلف مطالب خودش رابیان می کند اما در شیوه شعرش سعی دارد که پیامش را القاء به مخاطب نماید، این القاء همانند مقام معلم و استاد است که قصد دارد به مخاطب چیزی را بیاموزد جملات شعرش هندسه کلمات خاص خود را دارد .سعی می کند با دلیل وبرهان و منطق سخن گوید شان سخن را می داند به آداب گفتاری وکلامی  و نوشتاری مسلط است کلمات عصر خویش را به حوزه شعرش وارد نموده و طوری این واژگان را بکاربرده که همانند یک گفتگو عادی و روزمره است  برای پایداری افکارش سعی می کند کلمات شعرش را استحکام بخشد، در شعرش از ضعف و زبونی و عجز خبری نیست آهنگ شعرش گرچه بسیار با احساس است اما گاهی  همانند  سبک خراسانی  نزدیک به شیوه گفتار  فردوسی  و اخوان ثالث  اوج می گیرد و گاهی به سبک هندی نزدیک می شود، در شعرش تمنا و سستی و زبون نیست، قاطع حرف می زند اگر از عشق می گوید عشق عقلایی است عشقی که عاشق می داند برای رسیدن به هدف از عقل وتدبیر و تفکر یاری جوید  اما در پشت این قاطعیت یک دریا احساس نهفته است  گاهی نیز از انسان بالغ و عاقل خسته می شود و همانند یک پسر بچه خرد سال خالص و بی ریا با یک دنیا امید وآرزو  شعر می گوید. البته همیشگی نیست  سبک بیان  احساسش شیوه عشق به معشوق سبک عراقی نیست  بیشتر شیوه شعرش نگاه پدرانه وحکمیانه و خردمندانه وبا صلابت و قاطعیت  است  او هم به شیوه شعر نو شعر سروده وهم گاهی به شیوه عروضی. 

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم

ولى دل به پائیز نسپرده ایم

چو گلدان خالى لب پنجره

پر از خاطرات ترک خورده ایم

اگر داغ دل بود، ما دیده ایم

اگر خون دل بود، ما خورده ایم

اگر دل دلیل است، آورده ایم

اگر داغ شرط است، ما برده ایم

اگر دشنه دشمنان، گردنیم

اگر خنجر دوستان، گرده ایم

قیصر اهل اینکه کار و تلاش است و اینکه امور زندگی دچار فترت و رخوت شود اساسا  راضی و خشنود  نیست و نمی تواند سکوت کند  می خواهد که با تمام توان تلاش کند حرکت کندکه موفقیت در زیر سایه همت خلاصه شده در جایی به نکوهش آسمان و بیکاری آن بر آمده در شعر ی که با عنوان نان ماشینی دارد می گوید که: «آسمان تعصیل است بادها بیکارند »

قیصر چون یک محقق آرمانی و نویسنده هدفمند  و پژوهشگر فرزانه و استاد دانشگاه است می کوشد  الگو مناسب برای شاگردان خویش باشد در شعرش نجابت واصیل بودن یک اصل است، او بشدت بر سر تفکر خود می ایستد اما این ایستادن معنا و مفهوم آن نیست که از حوزه متانت  و ادب  و حق گویی و حق خواهی خارج شود .

قیصر امین پور ، قیصر امپراطور روم نیست که برای عقید ه خود لشگر کشی نماید وشهرها را تصرف کند  او امپراطور عقل و قلم خویش است ومصاف رزمش صفحه کاغذ  و روز گار است،  لشکرش دلهای صقیل خورده در کشاش روزگار است  او گاهی نیز چنان از درد  به تنگ امده ، اما بسیار صبوری می کند، او پس از سانحه تصادف در سال 78 تا  پایان عمرش ،که کمتر ازیک دهه بوده ، درد و رنج  وآلام بسیاری تحمل کرده  و طاقت و توانش گاه به سر رسیده و برای تسلی دلش و پایداری در برابر درد می گوید:

«دردهای من،جامه نیستند،تا ز تن در آورم،چامه و چکامه نیستند،تا به رشته ی سخن درآورم نعره نیستند،تا ز نای جان بر آورم،»

«عمری است،لبخندهای لاغر خود را؛در دل ذخیره می کنم»

گاه از درد می گوید گاه می گوید «نام دیگر من درد است» درد صبر و قرارش را بریده  اما و هنوز استوار است خودش به لاک پشت پیر مثل می زند که آرزوی پرواز دارد اما لاک سنگی زمینی مانع از این امر میشود هنر لاک پشت صبوری است که با حرکت آهسته آرام آرام بی صدا و بی ادعا بسوی مقصد می رود

«در حسرت پرواز با مرغابیانم؛چون سنگ‌پشتی پیر در لاكم صبورم؛آخر دلم با سربلندی می‌گذارد؛سنگ تمام عشق را بر خاك گورم!»


 شهرام ابهری

بخش ادبیات تبیان