تدوین قواعد فقهی
مقدمه
گذشته از احكام تأسیسى قرآن و پیامبر(ص) در قانون گذارى و تشریع اسلامى (كه بر مجموعه اى از اصول و قواعد كلى استوار است و كردار و اوضاع مسلمانان را چه به صورت فردى و چه اجتماعى شكل مى دهد)، میراث فقهى اهل بیت عصمت و طهارت(ع) وجود دارد كه پیامبر(ص) آن را هم سنگ قرآن، مفسر و بیانگر مقاصد و آیات و احكام و حدود قرآنى برشمرده، چنان كه احادیث شیعه نیز بدان اشاره كرده اند.
بعدها فقیهان به قواعد فقهى مانند قواعد اصولى توجه كردند، چنان كه شمارى دیگر از فقیهان آن شیوه استنباط را براى آموزش روش استنباط به فقه پژوهان شایسته دیدند. از این رو به تدوین مستقل قواعد فقهى، پس از قواعد اصولى پرداختند؛ زیرا پژوهش فقهى در مسائل فقهى از جزئى نگرى آغاز شد و به شمول گرایى و كلى نگرى انجامید. در نتیجه شاخه ها و فرع هاى آن رو به گسترش و رشد نهاد، چنان كه به جاى پرداختن به مصادیق، به قواعد كلى و عمومى رسید كه در هر زمان و شرایطى آنها را مى شد اجرا كرد.
بر این اساس در بررسى پیشرفت هاى روند تألیفات و آثار فقهى امامیه شهید اول (محمد بن مكى عاملى) را اولین كسى مى یابیم كه مجموعه اى از قواعد فقهى را در كتابى مستقل جمع كرد و آن را (القواعد والفوائد) نامید. وى در اجازه اى كه به (ابن خازن) داده، درباره این كتاب مى نویسد:
مختصرى است دربردارنده ضوابط كلى و فرعى اصولى كه احكام شرعى از آنها استنباط مى گردد. كسى تاكنون چنین كارى نكرده است.
پس شهید اول بنابر گفته خودش نخستین عالم امامى است كه وارد این میدان شده و شاگردش (فاضل مقداد) اولین كسى است كه این قواعد را مرتب كرد و قواعد كلى را طبق قواعد خاص هر باب فقهى مقدم داشت و ابواب عبادات را پیش تر از دیگر اقسام فقهى آورد.
نگاهى گذرا به مجموعه میراث فقهى (در آغاز وحید بهبهانى و در ادامه شاگران وی و دیگران) كه در نیمه نخست قرن سیزدهم مى زیستند، بر گستردگى توجه و عنایت به قواعد فقهى (گذشته از اصولى) نیز گستره ى پیشرفت هاى علمى در سطح و محتواى مباحث فقهى آشنا شویم.
اگر براى نمونه قاعده نفى ضرر را بررسى مى كنیم و بین آنچه میرزاى محقق ابوالقاسم قمى (1227 ق) كه از بهترین شاگردان بهبهانى است، با آنچه فاضل تونى (1071 ق) در نیمه قرن یازدهم نوشته، مقایسه اى بكنیم، نیز اثرى كه شهید اول در اواسط قرن هشتم هجرى نوشته، كه آغاز زمان قواعدنگارى است، اختلاف بسیارى را در محتوا و شیوه و اسلوب و حجم مطالب خواهیم یافت.
برترى شهید اول از آن روست كه پیگیرانه وارد این میدان شد، زیرا آنچه در (القواعد والفوائد) نوشت، حتى تاكنون برخوردار از نوآفرینى و نوگرایى است. برخلاف آنكه گفته شده القواعد والفوائد كتاب نامرتبى است، مى توانیم بگوییم كتاب به شیوه علمى و منحصر به فردى توسط شهید نگاشته شده، به عقل و نقل توامان توجه كرده، از یك سو به قواعد اصولى و تطبیق فقهى آن توجه داشته، از سوى دیگر به آموزش روش اجتهاد و استنباط با بهره گیرى از عقل و نقل مى پردازد، نیز به استقراى احكام فقهى (كه در ابواب گوناگون فقه پراكنده شده) توجه دارد، چنان كه فقه پژوه را ورزیده مى سازد خطوط و ملاك كلى تشریع را كشف كرده، استنباط و اجتهاد فقهى را ضابطه مند پیش ببرد تا بتواند به مقاصد و اهداف شریعت پى برده، ملاك و معیارهاى كلى تشریع كه احكام شرعى را ارزشمند و برخوردار از اهداف و حكمت هاى انسانى مى كند بفهمد، نیز بیان مى دارد فهم قواعد خاص (كه در هر باب یا كتاب فقهى جارى است و مرتبط با اهداف كلى و ملاك هاى تشریعى است) ضرورى است.
شاید به دراز كشیدن زمان تدوین این كتاب (كه بر استقرا استوار است) چرایى تكرار پراكندگى برخى قواعد در این اثر را نشان مى دهد كه موجب بى نظمى ظاهرى آن شده است، اما هركسى فهرست كتاب را بنگرد، نظمى خاص و منحصر به فرد مى یابد كه شهید براى ارائه قواعد به كار گرفته است. در ادامه در توضیحى كه درباره این اثر برجسته مى آید، بدین نظم و ترتیب اشاره خواهد شد.
از این رو مى توان گفت شهید اول فقط در زمینه قواعدنگارى پیشگام نبوده، بلكه در زمینه تنظیر (اشباه و نظایر) فقهى نیز پیشرو بوده است. گرچه به بحث و تعریف حدود و ضواط و شیوه تنظیر (اشباه و نظایر) فقهى نپرداخته، اشاره اى گذرا بدان شده است؛ زیرا این بحث درباره قواعد فقهى است، اما در زمان كنونى كه نیاز بسیارى به گسترش و ترویج مباحث پویاى فقهى است، مى بایست در دو زمینه قاعده نگارى فقهى و تنظیر (اشباه و نظایر) فقهى آن را گسترش داد و رو به پیشرفت بود.
مترجم: عبداللّه امینى پور
منبع :مــجــلــه فقه ،شماره 61
سایت مرکز جهانی آل البیت
تهیه و تنظیم: فریادرس گروه حوزه علمیه