تبیان، دستیار زندگی
فقه در مكتب امامیه بنا به دلایلى به تدریج از مقاصد شریعت دور شده و به جزئیات و ادله احكام شرعى پرداخته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
از مقاصد فقه تا قواعد فقهى

اهمیت فقه در مسائل نوظهور

از مقاصد فقه تا قواعد فقهى

قرآن كریم و پس از آن نصوص اهل بیت(ع) اصلى ترین منابع به شمار مى روند كه به طرح و تبیین مقاصد و اهداف شریعت مى پردازند، اما فقه در مكتب امامیه بنا به دلایلى به تدریج از مقاصد شریعت دور شده و به جزئیات و ادله احكام شرعى پرداخته است.

فقه در مورد مسائل نوظهور به دنبال مستندات و ادله بوده، بى آنكه به علل و مقاصد پردازد، به گونه اى كه فقها در برخى مراحل از مقاصد و اهداف فقهى غافل شده اند، در حالى كه مقاصد و اهداف فقه، چارچوب كلى و اصلى احكام و نظریات فقهى بوده و غفلت از آن موجب خروج فقه از مسیرى مى شود كه در زندگى بر عهده آن نهاده شده است.

بررسى اهتمام فقها به مقاصد و اهداف شرعى احكام الهى نشان مى دهد كه شهید اول از پیشگامانى بوده كه در این باره اهتمام بسیار داشت، چنان كه از كتاب ارزشمند القواعد والفوائد برمى آید.

شاید عبارت مقداد سیورى در مورد القواعد والفوائد اشاره روشنى به جنبه مقاصدى و هدفمندى قواعد باشد:

مشتمل بر قواعد و فوائدى در فقه است تا به مشتاقان چگونگى استخراج منقول از معقول را بیاموزد.

از این رو مى توان رویكرد كلى كتاب قواعد شهید اول را كوششى براى فهم قواعد فقهى براساس اهتمام به مقاصد شرعى دانست. توجه به این مهم هنگام پژوهش در قواعد فقهى براساس نصوص دینى ضرورتى انكارناپذیر دارد كه شهید در هنگام مطالعه نصوص وارد درباره این قواعد بدان كم اهمیت نهاده است: این نكته در مقایسه با نصوص و مطالب گردآورده متأخران درباره هریك از قواعد به خوبى دیده مى شود. براى نمونه در همان زمان كوشش محقق قمى نیز براى برداشت قواعد فقهى از نصوص در بحث از قاعده نفى ضرر بدین سمت و سو گرایش دارد كه كمتر بر نصوص مربوط به این قاعده تكیه دارد. مقایسه اى ساده بین دو نص شهید اول و محقق قمى براى فهم این مطلب كافى است.

فاضل نراقى بحث از قاعده نفى ضرر براساس همین رویكرد پیش رفته است. وى دنباله رو شیوه محقق قمى است، با این ویژگى كه به فقه نصوص برجا مانده چنان مى پردازد و قاعده فقهى ارائه مى دهد كه به نصوص و روایات شیعه و سنى مستند است.

شهید اول به گونه اى كلى قواعد را مستند به كتاب، سنت، اجماع و عقل مى داند كه از جمله آن قواعد، نفى ضرر است. وى ضمن بحث از مصادیق این قاعده به یك آیه اشاره دارد، اما قرآن دربردارنده چندین آیه در نفى ضرر است كه فقها (چه در آغاز همچون شهید و چه در پایان همچون نراقى و میرفتاح و شیخ انصارى) حتى به یك آیه اشاره نكرده اند، اما با این حال آیا مى توان استدلال بدان را رد كرد یا آن را نادیده گرفت و همگام با رویكرد اخبارى گرى، كتاب اللّه را نادیده گرفت و فقط به نصوص حدیث اهتمام داشت یا نصوص قرآن را داراى اجمال دانست و نصوص حدیث را داراى بیان و تبیان؟

تأملاتى در القواعد والفوائد

1. اطلاق اصطلاح قاعده بر تمامى آنچه شهید اول گرد آورده با اندكى تسامح همراه است (چون تعریف اصطلاحى حكم یا سبب یا مانع، قاعده فقهى به معنایى كه امروز رواج دارد، نامیده نمى شود)، اما تعریف بدان اعتبار، ضابطه اى معین براى محدود كردن دایره و گستره قواعد فقهى و مصادیق آن ارائه مى دهد كه مى توان بر آن نام قاعده فقهى نهاد.

2. روش و ترتیبى خاص در بحث هاى القواعد والفوائد وجود دارد؛ تعریف فقه، بعد بیان حكم و اقسام آن، زمینه ها و اهداف، سپس پیوند و ارتباط اهداف و مقاصد با وسایل، اسباب، موانع و شروء بیان انواع وسایل، اسباب، موانع و شروء بعد مدارك احكام شرعى و آن گاه قواعد كلى استنباط شده كه مرجع احكام است. وى قواعد كلى را در پنج قاعده خلاصه مى كند:

قواعد نیت، حرج، استصحاب، ضرر و عادت (عرف)، سپس از قواعد فهم نصوص شرعى بحث مى كند؛ قواعد حقیقت و مجاز، سبب و مانع، امر و نهى، عموم، اطلاق و تقیید و در ادامه قواعد اجتهاد، قواعد تزاحم حقوق، قواعد ضمان، قواعد ملك و نكاح و طلاق و قضا و ولایت.

شیوه یكى كتاب چنین است كه گذشت. البته چه بسا به دلایلى كه به برخى اشاره شده از این ترتیب سرپیچد.

3. شهید اول براى دستیابى به شمارى از قواعد فقهى (به معناى متعارف امروزى) شیوه استقرایى را دنبال كرده است. وى قواعد را از راه مصادیق به دست آورده است. چه بسا متأخران و علماى معاصر كه در پى قواعد منصوص روش شهید را نپیموده اند، به گونه اى كه متأخران موارد مشابهى را كه استقراكننده گرد آورده براى به دست آوردن قاعده اى كلى كه فقیه در مقام افتا بتواند بر اساس آن عمل و اجتهاد كند، كافى نمى دانند.

شهید دو هدف مهم را در پى دارد:

یكم. با استقرا فرصت و امكان تطبیق را فراهم آورد، چنان كه معلوم مى گردد چگونه مى توان قاعده را از بین موارد مختلف به دست آورد؛

دوم. موارد تطبیق را از موارد استثنا بیان دارد.

4. تلاشى كه شهید اول براى تدوین قواعد پراكنده در زمینه هاى فقهى و اصولى مبذول داشته، استثنایى و برجسته است. وى كتاب خویش را منبعى مهم و اساسى براى كسانى قرار داده كه مى خواهند در زمینه قواعد فقهى بلكه در زمینه استنباط و اجتهاد تحقیق كنند؛ زیرا این كتاب آنان را براى برگرداندن فروع به اصول و تطبیق اصول بر فروع توانا مى كند.

5. شمارى از قواعدى كه شهید برشمرده، با قاعده اصلى مرتبط هستند كه شهید آنان را به عنوان قاعده بیان كرده است.

6. چه بسا هر قاعده اى با فواید آن براى رسیدن به نظریه فقهى معین كافى باشد. از این رو شهید در زمینه نظریات فقهى به معناى متعارف امروزى پیش گام بوده است.

7. قواعد لغوى یا اصولى كه شهید اول ذكر كرده، به اعتبار تأثیر آنها در استنباط فقهى است؛ چون این قواعد براى استنباط مفید و كاراست، گرچه لغوى یا اصولى باشد، بلكه مى توان گفت وى قواعد فقه نص را استقرا كرده و در این كتاب ذكر نموده، گرچه اصولیان در آثار خاص و مربوط به قواعد اصوى متعرض آن نشده اند.

8. از آن رو كه برخى علماى متأخر براى مستند كردن قواعد فقهى به نصوص غیرقرآنى تكیه كرده اند، شهید اول بر مستندات قرآنى تكیه كرده و كوشیده در استنباط و اجتهاد فقهى، رویكرد به قرآن را مطرح كند.


منابع:

مــجــلــه فقه ،شماره 61

سایت مرکز جهانی آل البیت

تهیه و تنظیم: فریادرس گروه حوزه علمیه