در دیار غربت
سیماى شهید
شهید اول روحى بزرگ و اندیشهاى بلند داشت ولى این قلّه فرازمند ایمان و جهاد، شهادت و فقاهت، لاغر اندام و از نظر جسمى ضعیف بود. او بحق از پارسایان و شبزندهداران بود که به قدرت و نیروى خدایى که سرچشمه همه کرامتها و قدرتهاست، پیوستگى داشت. در سختیها و مشکلات و حوادث روزگار، لطف و رحمت خدا شامل حالش مىشد و مصایب و ناراحتى روزگار را به سادگى پشت سر مىگذاشت. از او نقل شده که گفته است:
مجلس من در دمشق از دانشمندان اهل سنّت به موجب نزدیکى و رابطهاى که با آنها داشتم خالى نبود ولى وقتى آغاز به نوشتن کتاب لمعه کردم بیم آن داشتم که فردى از متعصّبان وارد شود و ببیند، اما از لحظه شروع تا پایان کتاب هیچ یک از آنان بر من وارد نشدند و این ازالطاف غیبىالهى بود.
او با تقیه، شروع به نوشتن فقه شیعه کرد و با توکل به خداوند متعال و پشتکار و اطمینان به نفس در مدت هفت روز، بدون اینکه بیگانگان متوجه شوند، کتاب را به پایان رساند. با این ویژگیها و حالتهاى معنوى است که محققان و اندیشمندان بر ستایش از او برآمده و به صفات پسندیده وى را ستودهاند.
به گواهى استادش فخرالمحققین:
من از شاگردم محمد بن مکى بیش از آنچه او از من استفاده نموده است بهره بردم!
چونان شیخ مفید و سید مرتضى است، در اصول عقاید و کلام و در بحث و مناظره و کنار زدن اندیشههاى انحرافى همچون شیخ طوسى است. در گستردگى دانش و فنون مختلف و زیادى استاد و شاگردان برجسته، چونان ابن ادریس حلّى است. در تبیین و شکافتن مباحث فقهى، چونان نصیرالدین طوسى است. در همدردى با امّت و برطرف نمودن مشکلات علمى و اجتماعى، نجمالائمه رضى است. در تنقیح علم نحو و صرف، علامه مجلسى است. در جایگزینى فرهنگ و آداب شرع در بین دانشمندان و انسانها، امام مروّج بهبهانى است. در اثبات و جایگزینى حق و عدالت و نابودى باطل و زدودن اندیشهها از اوهام و خرافات.
در دمشق
شهید مدتى را در دمشق اقامت گزید و بیشترین زمان تحصیل، تدریس، تألیف آثار و اجازاتى که به شاگردانش داده است در آنجا بود. شاید بیشترین اقامت وى نسبت به مناطق دیگر شهر دمشق باشد که شهید ثانى در این باره مىنویسد:
چهار فرزند شهید اول، در شام متولد شدند. ولادت فرزندانش در شام، دلیلى است که مدت زیادى در آنجا اقامت داشته؛ در عین اینکه به زادگاهش، شهرها و کشورهاى اسلامى نیز مسافرت کرده است.
آوازه دانش، فضل و تقواى شهید، از دمشق به سراسر جهان اسلام رسید و به مثابه یگانه مرجع دین و بزرگترین فقیه شیعى مشهور گشت و پیوسته دانشمندان، شیعیان و حاکمان شیعه با او در ارتباط بودند و ابراز علاقه و محبّت مىکردند. سلطان على بن مؤید، آخرین زمامدار سربداران که در سال 766 ق. حکومت سربداران در خراسان را به عهده گرفت از جمله زمامداران شیعه است که با فرستادن نامه و هدایایى نظیر نسخهاى از قرآن مجید و کتاب صحیفه سجادیه، دوستى و اخلاص خویش را نسبت به این مرجع و عالِم دین اظهار مىکرد. تا اینکه به طور رسمى از شهید دعوت کرد با تشریف فرمایى خویش به خراسان (مرکز حکومت سربداران) در دیار بارگاه ملکوتى امام هشتم على بن موسىالرضا(ع) منصب «مرجعیت و زعامت» را عهده دار شود تا مردم و شیعیان این منطقه که تشنه حق و عدالتاند از وجود پرفیض فقیه و دانشمند عصرشان استفاده کنند.
محضر مبارک مولاى ما، آن پیشواى بلند همت با اراده، دانشمند وظیفه گزار، رهرو پارسا، علامه روزگار، رهبر ملّتها، سرمشق دانشمندان ژرفبین، دارنده انواع فضایل و دانشها و هنرها، احیا کننده رسم امامان، پیشواى ما خورشید راستى و دین که خدا سایهاش را بر دولتى خوش بنیان و نعمتى بیکران بگستراند.
به عرض آن جناب مىرسانم که شیعیان خراسان تشنه دیدار شمایند و فیض بردن از دریاى فضل و دانشتان. ما در میان خویش کسى را که به فتوایش به لحاظ علمى بتوان اعتماد کرد یا مردم بتوانند عقاید درست را از وى فراگیرند نمىیابیم. و از خداى متعال مسألت داریم که حضرتت به ما افتخار حضور و افشاندن نور بخشد، تا از علمش پیروى کنیم و از راه و رسمش رفتار آموزیم.
ما از این نگرانیم که سرزمین ما به خاطر رهبر نداشتن و راهنمایى نشدن، دستخوش خشم الهى گردد. هرگاه لطف فرمایید و با توکل به خدا و پرهیز از عذر آوردن به اینجا تشریف بیاورید، مزید احسان خواهد بود.الحمدللَّه قدرتان را مىدانیم و ان شاء اللَّه حقتان را مىشناسیم و بزرگتان مىداریم.
سلام بر ملت اسلام باد!
دوستدار شیفتهات: على بن مؤید
شهید این دعوت را بدون پاسخ نگذاشت. گرچه نامهاى که در خصوص جواب نامه حاکم سربداران داده است به موجب حوادث و اتفاقات تاریخى از بین رفته است ولى دعوت حاکم سربداران باعث شد که شهید کتاب ارزشمند «اللمعةالدمشقیة» را که یک دوره فقه در احکام عملى اسلام است براى هدایت و راهنمایى شیعیان خراسان در قلمرو حکومت سربداران بنویسد. شهید ثانى در این باره مىنویسد:
سلطان على بن مؤید در آخرین نامه شریفش که در آن شهید را با محبت و تعظیم و ترغیب بسیار مخاطب قرار داده بود از وى درخواست نمود که به خراسان رود ولى شهید از رفتن امتناع ورزید و عذر خواست و کتاب لمعه را در دمشق، در مدت هفت روز، بنابر نقل فرزند بزرگوارش ابوطالب محمد، براى او نوشت.
منبع:سایت حوزه نت
تهیه و تنظیم: فریادرس گروه حوزه علمیه