تبیان، دستیار زندگی
پس از «مرهم» فیلم سینمایی «یه حبه قند» دومین فیلمی است که امسال هم‌زمان با اکران مورد توجه و تجلیل فیلمسازان نام‌آشنا قرار گرفته‌است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تجلیل هنرمندانه «یه حبه قند»


پس از «مرهم» فیلم سینمایی «به حبه قند» دومین فیلمی است که امسال هم‌زمان با اکران مورد توجه و تجلیل فیلمسازان نام‌آشنا قرار گرفته‌است.


یه حبه قند»

در روزهایی که خبر از حضور 3 سینماگر نام‌آشنا در پروسه تبلیغاتی فیلمی سینمایی «یه حبه قند» منتشر می‌شد برخی این همراهی را فارغ از کیفیت فیلم حاصل رایزنی‌های پشت پرده قلمداد کردند اما این روزها هر چه از بازه اکران عمومی فیلم می‌گذرد فهرست سینماگرانی که زبان به تجلیل و بزرگداشت این فیلم ماندگار می‌گشایند بیشتر و بیشتر می‌شود. پس از مجید مجیدی، عباس کیارستمی، رخشان بنی اعتماد، منوچهر محمدی و ابراهیم حاتمی‌کیا سینماگران دیگری هم به جبهه هواداران فیلم میرکریمی پیوسته‌اند که در زیر نمونه از اظهارات هنرمندانه ایشان را مرور می‌کنیم.

یه حبه قند جان ما را جلا داد

بهروز افخمی از آن سینماگرانی است که نه فقط درباره سینماگران دیگر که اساساً درباره مقولاتی خارج از دایره کارهای سینمایی‌اش کمتر اهل گفت‌وگو و اظهارنظر است اما عظمت «یه حبه قند» او را واداشت تا دست به قلم برده و بنویسد: «دیروز برای دومین بار در یک هفته با پای خودم به سینما رفتم و» یه حبه قند را دیدم و عجیب این است که می‌خواهم هر چه زودتر (شاید فردا) آن را برای سومین‌بار ببینم. من از این اخلاق‌ها ندارم و در 30 سال گذشته برای دیدن هیچ فیلم ایرانی بیش از یک بار به سینما نرفته‌ام. پیش از انقلاب هم فقط برای «قیصر» و «گوزن‌ها» چند بار پول بلیت دادم و فقط همین دو فیلم را بیش از یک بار در سینما دیدم. اما آن وقت‌ها چهارده سال و نوزده سال بیشتر نداشتم. حالا در پنجاه و پنج سالگی خودم هم حیران مانده‌ام که چرا این جوری شده‌ام و سر پیری عشق «یه حبه قند» به دلم افتاده است. راستی که این فیلم جان ما را جلا داد. نشان ما داد که حتی در روزهای افسوس و در این زمانه عسرت هنوز می‌شود فیلم‌های بزرگ و ماندگار ساخت. هنوز می‌شود فیلم‌هایی ساخت که قدر سینما را بدانند و لیاقت آن پرده بزرگ سفید را داشته باشند. امسال البته فیلم‌های ایرانی خوب و دیدنی کم نبوده‌اند. من از میان چهار پنج فیلمی که امسال دیده‌ام «مرهم» و «اینجا بدون من» را دوست داشتم اما این «یه حبه قند» پدر سوخته چیز دیگری است. نمی‌خواهم چیزی از داستان یا جزئیات فیلم تعریف کنم چون می‌ترسم برای شما لذت و حیرت تماشای فیلم لطمه بخورد. این فیلم را حتماً باید در سینما ببینید. این از آن فیلم‌هایی نیست که روی صفحه تلویزیون یا سینمای خانگی بشود دید و فهمید.

یه حبه قند»

بیشتر فیلم‌های خوب ایرانی روی صفحه تلویزیون وقتی که کوچک و خانگی می‌شوند بهتر به نظر می‌رسند، چون آنقدر جزئیات و ریزه‌کاری ندارند و پرده بزرگ و سالن سینما را کفایت نمی‌کنند. «یه حبه قند» اما فرق دارد و تجربه دیدنش روی پرده و در میان جمعیت حق مطلب را ادا می‌کند. این را هم بگویم که اگر به سفارش من به سینما رفتید در چهل و پنج دقیقه اول حوصله کنید و به من بد و بیراه نگویید. چهل دقیقه اول فیلم ممکن است برای بعضی از تماشاگران کمی خسته‌کننده باشد اما یک ساعت آخر تلافی‌اش را در می‌آورد و اگر مثل من گرفتار و شیفته برای دفعه دوم به تماشا رفتید شاید دیگر نیمه اول هم خسته نشوید. نمی‌خواهم بیش از این چیزی را لو بدهم. شرح مفصل و تجزیه و تحلیل را از همین حالا سر کلاس‌هایم شروع کرده‌ام و اگر فرصتی باشد در جایی چاپ خواهم کرد. فعلا می‌توانم به طور خلاصه بگوییم چیزی که «یه حبه قند» را تبدیل به یک فیلم بزرگ و ماندگار کرده آن است که سایه بلند پادشاه فیلمسازان خوب یعنی جان فورد بر آن افتاده است. «یه حبه قند» البته شبیه هیچ کدام از فیلم‌های فورد نیست و اصلا شبیه هیچ فیلم خارجی نیست. این ایرانی‌ترین فیلمی است که من تا حالا دیده‌ام اما جان فورد کبیر هم خیلی ایرانی بود. اینکه او اصل ایرلندی داشت و در آمریکا به دنیا آمده بود ربطی به اصل مطلب ندارد. جان فورد روح و قریحه ایرانی داشت و اگر شما در این مورد با من اختلاف نظر دارید مطمئن باشید که من درست می‌گویم و شما اشتباه می‌کنید.

بهروز افخمی: امسال البته فیلم‌های ایرانی خوب و دیدنی کم نبوده‌اند. من از میان چهار پنج فیلمی که امسال دیده‌ام «مرهم» و «اینجا بدون من» را دوست داشتم اما این «یه حبه قند» پدرسوخته چیز دیگری است.

دلم برای خودم تنگ شد

محمدرضا شرف‌الدین مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس و از تهیه‌کنندگان نام‌آشنای سینما هم در واکنش به اکران فیلم گفت: فیلم یه حبه قند فیلم بسیار خوبی بود وبه نظر من مهم‌ترین چیزی که در این فیلم مطرح شده و مرا به فکر فرو برد این بود که یک دفعه متوجه شدم که جامعه سنتی ایران چه ارزش‌های گران‌بهایی داشته که آن‌ها را از دست داده‌است. شرف‌الدین در ادامه افزود: فیلم یه حبه قند نشان می‌دهد خانواده به‌عنوان مهم‌ترین پایگاه اجتماعی، نقش بسیار وسیع‌تر، حیاتی‌تر و مؤثرتری از خانواده امروز داشته است. وی ادامه داد: شأن و احترامی که هر یک از افراد خانواده در گذشته در خانه داشته‌اند به هیچ وجه قابل قیاس نیست ضمن اینکه نیازهای روحی و روانی آنها را نیز تامین می‌کرده‌است. دردل این خانواده همه چیز یک شکل طبیعی بدیع و غیرتحمیلی داشته است. اما امروزخیلی از چیزها مثل دوست داشتن و عشق انگار تحمیلی و چارچوب بندی خاص طبقاتی را پیدا کرده است. شرف‌الدین تاکید کرد: در گذشته و در خانواده‌ها عشق و پای بندی به مسا ئل اخلاقی بنابر آموزه‌های سنتی و خانوادگی محکم‌تر متداوم تر و مستمرتر بوده است. چیزی که امروز به شدت به آن احتیاج داریم. وی درادامه گفت: به نظر می‌آید زندگی امروز تکلفاتی پیدا کرده که گویی برای داشتن بسیاری از چیزها، من جمله عشق و مهربانی و دوست داشتن یا باید از همان اول از خیرش گذشت و فراموشش کرد و به خلوت درونی بی کسی بی‌همزبانی و بی همدلی پناه برد. این تهیه کننده مطرح سینما در ادامه گفت :فیلم یه حبه قند بار دیگر مرا به دنیای پرصفای کودکی برد. مادرم و رفتارهای آن خاتون مومن موجه را دیدم .

یه حبه قند»

پدرم را با همه سادگی بی تکلفی که داشت و رفاقتی که با عروس و داماد و باجناق و دوست و رفیق و آشنا داشت را دیدم. با تماشای یه حبه قند جدا چه قدر دلم برای خودم تنگ شد. وی ادامه داد: سال‌های سال بود که هرچه می‌گفتم یا می‌نوشتم کسی غیر از خودم بودم یا تهیه‌کننده یا مدیر تولید و یا مسئول فلان انجمن.... اما این فیلم بار دیگر مرا با خودم آشنا کرد و فرصتی شد که سری به خودم بزنم .ووقتی خودم را پیدا کردم دیدم چه قدر حالم خوب است و همه بدی‌های حالم برای این بود که خودم را فراموش کرده بودم. شرف‌الدین همچنین گفت: به نظرم یه حبه قند یک فیلم خانوادگی به قوت ایرانی است که نیازهای روحی و اجتماعی و حتی سیاسی جامعه ایرانی را به ما متذکر می‌شود و از نظر تولید می‌تواند جزو آثار فاخر ما باشد.

شیرینی لحظه مرگ

کمال تبریزی دیگر سینماگر سرشناسی است که درباره فیلم سینمایی «یه حبه قند» دست به قلم برده و و نوشته است: «فضای فیلم به شدت نوستالژیک و غیر امروزی است؛ کهنه و قدیمی می‌نماید و گذشته‌ای نه چندان دور اما به طرز غریبی غیرقابل دسترس را تداعی می‌کند. به نظرم شاید برای اولین بار در سینمای ایران به جای اینکه مخاطب پی به حال و هوای قصه و منویات سازنده اثر ببرد بیشتر و پیش‌تر روحیات خود را محک می‌زند! تمایل یا عدم تمایل مخاطب به فیلم به نوعی آرمان‌ها و بینش اجتماعی خود او را هم نمایان می‌سازد.» تبریزی در عین حال تأکید دارد: «در هر حال اگر حرف آخرم را به حساب تعریف از خود نگذارید باید بگویم که من از همه چیز فیلم خوشم آمد و از دیدن آن لذت بردم؛ از دیدن گذشته زیبایی که تقریباً دیگر در اغلب نقاط کشور به دلایل مختلف وجود ندارد! و به خصوص لذت بردم از شیرینی لحظه مرگ با یه حبه قند!»

فرآوری: امید صبوری

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منابع:

ماهنامه 24/ روزنامه تهران امروز/ خبرگزاری سینمای ایران