مهمانسرای دو دنیا
نمایشنامه «مهمانسرای دو دنیا»* اثر اریک امانوئل اشمیت
این نمایشنامه داستان قرار گرفتن چند انسان بر اثر حادثه ای در جایی میان دو دنیا را به تصویر می کشد. شخصیت اصلی این داستان که نامش ژولین است در ابتدا به وجود اعتقادی نداشت و به گمانش آدم های اطراف و نیز اشیاء و دنیای پیرامونش حقیقت نداشتند. این عدم اطمینان با گذشت زمان و قرار گرفتن او در مکانی بین دو دنیا و همچنین لمس عشقی حقیقی به دختری به نام لورا به یقین تبدیل می شود.
داستان از آنجایی آغاز می شود که ژولین گیج و منگ در حالی که به دیوار های آسانسور تکیه داده وارد صحنه می شود. او درست نمی تواند به یاد بیاورد که چه طور وارد آن مهمانسرا شده. رئیس دلبک، راجاپور غیب آموز و ماری مارتن وارد صحنه می شوند. ژولین از آن سه می پرسد که کجاست. هر سه برایش تعریف می کنند که هر کدام به چه دلیل گذارشان به آنجا افتاده؛ اغما...سکته ی قلبی...تصادف بین راه...
در این میان دکتر س... وارد صحنه می شود. وی که به ظاهر ریاست کل مهمانسرا را بر عهده دارد برای ژولین توضیح می دهد که در حال رانندگی از جاده منحرف شده و به درختی برخورد کرده و در حال حاضر در کماست. جایی بین مرگ و زندگی. ژولین به هیچ وجه حاضر نمی شود باور کند که چه اتفاقی افتاده. اگر زنده بماند با آسانسور به پایین برده می شود و اگر نه به بالا.
غیب آموز در جواب ژولین که می گوید دنیا برایش کسالت آور و یکسان بود می گوید:" بی اشتهایی چه بسا بدترین دردهاست. وقتی سیر به دنیا میآین، قبل از این که فریاد بزنین دهنتون رو پر میکنن، قبل از این که پول درارین خرج میکنین، اینا ادم رو خیلی اهل مبارزه بار نمی اره. برای ما بی اقبالها، چیزی که زندگی رو اشتهااور میکنه اینه که پر از چیزهاییه که ما نداریم. زندگی برای این زیباست که بالاتر از حد امکانات ماست."( صفحه ی 42 کتاب)
مهمانسرای دو دنیا، ظاهراً به جهان بعد از مرگ میپردازد به برزخی که آدمی در شرایط کما به آن دچار میشود اما در واقع این مهمانسرا، نماد ضمیر ناخودآگاه آدمی است. جدایی اصلی میان خودآگاه و ناخودآگاه در مهمانسرای دو دنیا در واقع به شکلی نمادین مورد توجه اشمیت، قرار گرفته است. مهمانسرا، مکان ناخودآگاهی آدمی و جهان واقعی و زنده، خودآگاهی آدمی است و بدینسان است که انسانهایی که از مهمانسرا به جهان زندگان، باز میگردند همه اتفاقات جهان ناخودآگاه را فراموش میکنند. مگر اینکه با شوکی عاطفی روبهرو شوند تا آن ناخودآگاه به خودآگاه تبدیل شود آرزویی که بیننده برای شخصیتهای نمایشی ژولین و لورا دارد.
***
اریک امانوئل اشمیت، متولد 1960 فرانسه است. وی در رشته فلسفه تحصیل کرده و آثار نمایشیاش که بازتاب نگرش فلسفیاش میباشد. در این دهه، اشمیت یکی از پر خواننده ترین نویسنده های فرانسوی در جهان است. کتابهای او تا به حال به 43 زبان زنده ی جهان ترجمه شده و بیش از 50 کشور جهان نمایشنامه های او را اجرا می کنند. مذهب در جهان نقش عمدهای در آثار اشمیت دارد. در «دایره نامعلوم» وی سعی در برقراری هارمونی بین مذهب و فرهنگ دارد. «میلارپا» اولین داستان از این سری است و به بودائیسم تبتی میپردازد. داستان بعدی «آقا ابراهیم و گلهای قرآن» به صوفیسم تقدیم شده و «اسکار و بانوی گلیپوش» محتوایی درباره مسیحیت دارد. در این کتاب نیز با اعتقادی راسخ زندگی بعد از مرگ را مطرح می کند.
پی نوشت:
*مهمانسرای دو دنیا/ اریک امانوئل اشمیت/ مترجم: شهلا حائری/ انتشارات: قطره/ قیمت: 30000ریال
مریم سمیعی
بخش ادبیات تبیان