تبیان، دستیار زندگی
سید رضى از بزرگترین صاحبان فصاحت و بلاغت بود كه از دركى صحیح و ذوقى سلیم برخوردار بود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بر ساحل نهج البلاغه 2

نهج البلاغه

شعر متعهد

سید رضى از بزرگترین صاحبان فصاحت و بلاغت بود كه از دركى صحیح و ذوقى سلیم برخوردار بود. وى اولین چكامه قصیده اش را در مدح و ستایش ‍ نیاكانش (اهل بیت صلى الله علیه و آله هم آوازه با خروش دجله روان ساخت . او در آن هنگام بیش از 9سال نداشت اما چنان مهارتى از خود نشان داد كه همگان ، را شگفت زده كرد.

او در طول حیات شعر و شاعرى گذاشت كه لقب ((اشعر قریش )) و ((اشعر عرب )) (سرآمد شعراى قریش و عرب ) را به خود اختصاص داد و آثار گران بهایى از جمله دیوان اشعار كه به گفته ثعالبى چهار مجلد مى باشد به یادگار گذاشت .(78)

پدر بزرگوارش تا انقراض حكومت پر اقتدار عضدوالدوله دیلمى در قلعه شیراز زندانى بود و در طول این هشت سال ، شریف رضى كه دوران كودكى خود را مى گذراند در هاله اى از غم و اندوه به سر مى برد.

در دوران زمامدارى صمصام الدوله ، ابواحمد پدر سید رضى از بند اسارت آزاد گشت و سید رضى با سرودن اشعارى مقدم پدر از گرامى داشت .(79)

شیفته خدمت نه تشنه قدرت

سید رضى دانشمندى متعهد، وظیفه شناس و عاشق خدمت بود. او تحصیل علم را براى روشنگرى افكار و اندیشه هاى جامعه مى خواست و از نفوذ اجتماعى و سیاسى خود به منظور تشكل نیروهاى مخلص و یارى رساندن به همنوعان خود استفاده مى كرد.

سید رضى هیچگاه خود را در كنج كتابخانه و گوشه مسجد و مدرسه محبوس و محصور نساخت و هرگز در را روى محبوس نبست .

جوانمردى همچون سید رضى رسالت خود را فقط در بحث و تحقیق و تاءلیف و شعر و شاعرى نمى دید بلكه با پیروى از جد بزرگوارش امیر مؤ منان على علیه السلام به دستگیرى از محرومان و ستمدیدگان مى شتافت و نصرت دین خدا را هدف نهایى خود حكومت مردان فرومایه و غاصبان خلافت قرار گیرد. او شیفته خدمت بود نه تشنه قدرت .

از این رو تنها مسئولیتهایى را به عهده گرفت كه ویژگیهاى مردمى داشت ؛ مانند نقابت علویان ، امارت حاجیان و دیوان مظالم .(80)

ترفند سیاسى

سید رضى همه خلفاى بنى عباس را غاصب مى دانست و از آنها متنفر بود، بخصوص از ((القادربالله )). الله مردى خود خواه و جاه طلب و متعصب و پركینه و عقده اى بود و در پى بهانه اى مى گشت تا ابهت و شخصیت اجتماعى و وجهه علمى و روحانى سید رضى را از بین ببرد.

از طرفى دیگر سید رضى در همان زمان تنفر و انزجار خود را طى اشعارى آشكار ساخت كه همچون رعد در همه جا پیچید و غوغایى به پا كرد...

((من لباس ذلت در دیار دشمنان بپوشم ، حال آنكه در مصر علوى (شیعى ) حكومت كند!

هنگامى كه اشعار آتشین سید رضى به گوش خلیفه رسید سخت برآشفت . و بر مجلسى برپا كرد تا سید دلتنگى و نفرت خود را از حكومت بنى عباس ‍ و بغداد ( مركز خلافت عباسیان ) دل آزرده كند در مصر - سرزمین علویان - به سر مى برد.

سید رضى با تمام شهامت و شجاعت دعوت خلیفه را رد كرد و در مجلس ‍ وى حاضر نشد. از این رو خلیفه غضبناك شد. سید رضى را از تمام مسئولیتهاى مهم اجتماعى بركنار كرد.(81)

در مجلس خلیفه صورت جلسه اى هم تدارك دیده بودند كه مى خواستند از آن بر ضد حكومت علویان مصر كنند. وقتى صورت جلسه را براى امضا پیش سید رضى آوردند از امضاى آن امتناع ورزید.

روح حماسى

سید رضى سخنورى شجاع و بى باك اقیانوسى بیكران و روحش سراسر امواج خروشان حماسه بود كه بر ساحل نظاره ها رخ مى نمود و از بیشه بى انتهاى دلش درختان پرصلابت شهامت به بلنداى مجاهدت ، قد بر مى افراشت . او از هیچ مقام و قدرت و صاحب منصبى واهمه به دل راه نمى داد.

سید والامقام همه خلفاى بنى عباس را غاصبان خلافت و ولایت و حكومت اسلامى مى دانست و هر چند بنا به شرایط نامناسب زمان مجبور به مبارزه منفى بود، با این حال لحظه اى از فكر براندازى نظام و ترسیم كربلا و تجدید عاشورا غافل نبود.

او همیشه به انتظار یارى بخت و مساعدت زمان به سر مى برد تا بر ضد طاغوتیان و حاكمان ظلم و جور، خروشى بى امان از دل پر جوش حسنیان برآورد و با خشكاندن ریشه ظلم و فساد، زمامدارى امت اسلامى را به دست گیرد و بار دیگر عدل على علیه السلام را بگستراند.

آن سید مجاهد افكار انقلابى خود را در مجالس ‍ خصوصى ، ضمن اشعار حماسى به رفقاى صمیمى و هم مرام خویش بازگو مى كرد.(82) و بنا به فكر بلند سیاسى كه داشت خود را برتر از خلیفه مى دانست .

سید رضى روزى نزد ((الطایع بالله )) نشسته بود و بى اعتنا به جاه و جبروت خلیفه محاسن خود را به دست گرفته ، به طرف محاسن خود را به دست گرفته ، به طرف بینى بالا مى برد.خلیفه روباه صفت كه خواست بر سید طعنه بزند و قدرت پر زرق را به رخ او بكشد، رو به سید گفت :

گمان مى كنم بوى خلافت را استشمام مى كنى ؟!

سید رضى با همان متانت و شجاعت همیشگى پاسخ داد:

بلكه بوى نبوت را استشمام مى نمایم !(83)

بوستان معرفت

سید رضى به سبك جالب و بى نظیر حوزه هاى علمیه ، در حین فراگیرى و قبل از فارغ التحصیلى ، اقدام به پرورش طالبان علم و جویندگان معرفت كرد. وى در بوستان معرفتش به پرورش شاگردانى پرداخت كه هر یك از آنان افتخار مى ورزید. به طورى كه هر یك از آنان مانند قمرى در فلك علم و فرهنگ مى درخشند. نام آن واستگان به قرار زیر است :

1 - سید عبد الله جرجانى ، مشهور به ابوزید كیابكى

2 - شیخ محمد حلوانى

3 - شیخ جعفر دوریستى (متوفى حدود 473 ق .)

4 - شیخ طوسى (م 460 ق .)

5 - احمد بن على بن قدامه مشهور به این قدامه (م 486 ق .)

6 - ابوالحسن هاشمى

7 - مفید نیشابورى (م 455 ق .)

8 - ابوبكر نیشابورى خزاعى (متوفى حدود 480 ق .)

9- قاضى ابوبكرى عكبرى (م 472 ق .)

10 - مهیار دیلمى .(84)


نویسنده: محمد ابراهیم نژاد

منبع: جلد اول گلشن ابرار

تهیه و تنظیم: محمد حسین امین – گروه حوزه علمیه تبیان