تبیان، دستیار زندگی
در دنیا انسان می‌تواند از شدائد و مصائب و بلایا و خطرات، به یک شکلی بگریزد و نهایتاً بهترین پناهگاه هنگام خطر در دنیا، مرگ است، و سرانجامش مرگ و مردن است. به مردن پناه می‌برد و خلاص می‌شود، این در دنیاست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تنها پناهگاه در قیامت


در دنیا انسان می‌تواند از شدائد و مصائب و بلایا و خطرات، به یک شکلی بگریزد و نهایتاً بهترین پناهگاه هنگام خطر در دنیا، مرگ است، و سرانجامش مرگ و مردن است. به مردن پناه می‌برد و خلاص می‌شود، این در دنیاست.


معاد
أین المفر؟

انسانی که منکر معاد بود و قیامت را مسخره می‌کرد و گاهی سوال استهزائی می‌کرد، نه سوال استفهامی و استعلامی، یسئل أیان یوم القیامه، امروز که به چشم خودش قیام قیامت را می‌بیند، یقول الانسان یومئذ أین المفر این سوال، سوال استهزایی نیست. دوره استهزاء و تحقیر و به بازی گرفتن آفرینش پایان یافت. حالا سوالش جدی است. سوالی است که نشان دهنده عجز و درماندگی شخص سائل است. و ای کاش انسان، سوالش را زمانی مطرح بکند که بتواند پاسخ مثبت و مفید بگیرد. سوال در قیامت، سوال است، سوال جدی هم هست، اما سائل می‌داند که این سوال، پاسخ ندارد. انسانی که منکر معاد بوده، امروز می‌گوید: أین المفر، گریزگاه و فرار گاه کجا هست؟ آدم به کدام سو می‌تواند فرار کند تا از این شدائد و سختی‌ها و حوادث کوبنده و از پا در آورنده، نجات پیدا بکند؟

این انسان خیال کرده که قیامت هم دنیاست که وقتی آدم در دنیا گرفتار مصیبت و وحشت و ترسی می‌شود، دنبال یک مفر و گریزگاهی می‌گردد، و نوعاً هم گریزگاه پیدا می‌کند، یا به یک کوهی پناهنده می‌شود و می‌رود بالای قله می‌نشیند که از طغیان آب و خشم رودخانه نجات پیدا بکند، یا به یک دیوار و حصن و قلعه محکم و مستحکمی پناهنده می‌شود تا از خطر نجات پیدا بکند، یا اگر کودکان و اطفال هستند، زمان هجوم وحشت و خطر به بزرگان و پدران و مادرانشان پناه می‌برند .

در دنیا انسان می‌تواند از شدائد و مصائب و بلایا و خطرات، به یک شکلی بگریزد و نهایتاً بهترین پناهگاه هنگام خطر در دنیا، مرگ است، و سرانجامش مرگ و مردن است. به مردن پناه می‌برد و خلاص می‌شود، این در دنیاست.

در آن روز، هیچ قدرتی بروز و ظهور ندارد. هیچ نیرویی نمی‌تواند باعث نجات این یا آن بشود، مگر آن‌هایی که اولیاء خدا هستند، که آن‌ها هم شفعای انسان در قیامت و در محشر هستند، آن هم با اذن خدا، آن هم نسبت به کسانی که شفعا نسبت به آن‌ها، خصما (دشمن) نباشند

این بنده خدا حالا که صحنه انهدام کامل جهان هستی و نظام خلقت را به چشم می‌بیند، می‌گوید: أین المفر؟ از این و از آن، می‌پرسد که مفر و پناهگاه کجاست. شاید از این و آن هم نپرسد، چون آنقدر وحشت بالاست،وتری الناس سکاری و ما هم بسکاری (1) انسان گویا مست و مدهوش است، حواسی ندارد که از این و آن بپرسد. تازه این و آن هم خودشان گرفتار مصائب و شدائد آن روز هستند. شاید با خودش زمزمه می‌کند، شاید حدیث نفس باشد که:أین المفر؟ توی سرش می‌زند و به این سو و آن سو می‌رود تا شاید بتواند گریزگاه و مفری پیدا بکند.

کلا لاوزر * الی ربک یومئذ المستقر

آن روزی که شما در مقام هجوم خطر، به غیر خدا یعنی دنیا پناه می‌برید، سپری شد. آن روز می‌شد کودکان و خردسالان، دامن بزرگان را بگیرند و نجات پیدا بکنند، آوارگان عراق به مرز ایران نزدیک بشوند و مرز باز و گشوده ایران به روی آن‌ها پناهی باشد و به دولت و حکومت، و به ملت مظلوم و غیور و ایثارگر و دلسوز ایران، بتوانند پناه بیاورند، که الان فوج فوج هم پناه آورده‌اند ، اما آن روز، این پناهگاه‌ها وجود ندارد، آنجا می‌گویند: لمن الملک الیوم لله الواحد القهار (2) آنجا و در آن روز، هیچ قدرتی بروز و ظهور ندارد. هیچ نیرویی نمی‌تواند باعث نجات این یا آن بشود، مگر آن‌هایی که اولیاء خدا هستند، که آن‌ها هم شفعای انسان در قیامت و در محشر هستند، آن هم با اذن خدا، آن هم نسبت به کسانی که شفعا نسبت به آن‌ها، خصما (دشمن) نباشند.

آنجا می‌گویند: کلا لاوزر، دیر جنبیدی و دیر بیدار شدی و دیر سوال کردی. ای کاش این سوال را در دنیا می‌کردی. از عالمان، پاکان، فقیهان و بزرگان دین می‌پرسیدی که مفر برای نجات انسان در قیامت، چیست؟ آن‌ها به شما می‌گفتند: نماز است، الصلاه عمود الدین. می‌گفتند روزه است، الصوم جنه من النار ، روزه سپر است و تو را از آتش نگاه می‌دارد.

از آن‌ها سوال می‌کردی مفر چیست؟

می‌گفتند: حج (زیارت خانه خدا)، تلاوت قرآن کریم، ایمان به خدا، ایمان به معاد، تقوا، عدالت، امانت و... مفر بسیار خوبی هم بود و نجاتت می‌دادند، ولی دیر جنبیدی، ای کاش در دنیا این سوال را می‌کردی. در دنیا سوال کردی، اما سوال استهزایی، سوال تحقیر، سوال انکار سوال تکذیب، نه سوال استعلامی و استفهامی.

کلا لاوزر

معاد
کلمه وزیر که زیاد به کار می‌رود، از ریشه وزر است. وزر به بار سنگین می‌گویند. وزیر به کسی می‌گویند که وزر و سنگینی بار مسئولیت یک حکومت و دولت را به دوش می‌کشد، که البته شانه‌هایش هم زیر آن بار سنگین خم می‌شود. وزر بر وزن فعل به معنای ملجأ پناهگاه و سنگر است.

کلا لاوزر اینجا از آن وزرها و پناهگاه‌ها وجود ندارد، اینجا آن قدرت غیر خدایی که در دنیا می‌توانست به تو کمک کند و تو را از خطر نجات بدهد، وجود ندارد. اینجا چاله و حفره‌ای نیست، بلکه زمین هموار و مسطح شده است، و اگر چاله‌ای باشد پر از آتش و وحشت است. اینجا سنگری غیر از سنگر خدا، وجود ندارد.

لاوزر: لا، لای نفی جنس است، یعنی اینجا جنس وزر، پناهگاه، سنگر و ملجأ (هر نوعش که باشد) وجود ندارد. در این دنیا اگر در دریا غرق شوی، گروهی به نام ناجی غریق هست، که شما را نجات دهد. یا اگر طوفانی بشود، بالای یک قله و تپه‌ای می‌روی، و نجات پیدا می‌کنی. اما آنجا مرز ایران نیست که عراق مظلوم از آن مرز وارد کشور اسلامی ایران شود. آنجا تمام ناهمواری‌ها و ناصافی‌ها و پستی‌ها و بلندی‌ها، صاف و یکسره می‌شود، مرزها کوبیده و برداشته می‌شود.

تنها سنگری برای پناه بردن

یک سنگر نشان می‌دهد که در آنجا همین یک سنگر کارساز است و ملجأ و سنگری غیر از این وجود ندارد:الی ربک یومئذ المستقر، امروز قرارگاه و محل استقرارت، و آخر خطی که باید آنجا بایستی و دلیل اقامه کنی، فقط محضر خداست. خداست که هم اول است و هم آخرهو الاول و الاخر، هم ظاهر است و هم باطن و الظاهر و الباطن، هم مبدأ است انالله و هم منتها والیه راجعون.

سنگر و پناهگاه فقط خداست و کشتی دنیایی تو آنجا باید لنگر بیندازد و آنجا ساحل است. نقطه پایان تو، خداست، همان‌طور که نقطه آغاز، خداست. آنجا ندا می‌آید که: لمن الملک الیوم امروز ملک و قدرت و حکومت، دست کیست؟ گفته می‌شود: لله الواحد القهار ، نه سلاطینی وجود دارند و نه حکامی که بتوانند کاری بکنند، نه قدرتمندانی هستند که بتوانند از قدرتشان استفاده کنند، نه زورمداران و زرمدارانی هستند که شما بخواهید به زور یا به زرشان، پناهنده بشوید. آن روز نه زر، کارساز است و نه زور کارایی دارد. ولایمکن الفرار من حکومتک (3) معنایش همین است. اینجا نمی‌شود فرار کرد، و آنجا هم صددرصد، ملموس و مشهود می‌شود که آدم نمی‌تواند از حکومت خدا فرار کند.

در سوره علق، آیه هشتم، دارد: ان الی ربک الرجعی یعنی فقط و منحصراً، رجعت و بازگشت و رجوعمان، به سوی خداست. جایی غیر از آنجا که خدا هست، نمی‌توانیم برویم. هرکجا که برویم، خدا هست

الی ربک یومئذ المستقر

سرنوشت آن روز دست خداست، به این معنا که یعذب من یشاء و یغفر لمن یشاء (4) او است که می‌تواند تصمیم بگیرد. آن روز، هیچ قدرت دیگری وجود ندارد، که بخواهد درباره شما تصمیم بگیرد، له الحکم و الیه ترجعون (5) فقط او است که می‌تواند تصمیم بگیرد و سرنوشت من و شما، دست او است. یا من بیده ناصیته ناصیه به همین طره و موهای جلوی سر می‌گویند. موهایمان در چنگ او است. دیده‌اید که اسب چموش وقتی لگد می‌زند و گاز می‌گیرد یا با دستهایش بالا می‌رود که روی سر آدم بیفتد، زلف جلوی پیشانیش را با دست بگیرند، مهار می‌شود. ناصیه تمام چموشان نظام هستی، دست خداست، فئوخذ بالنوار و الاقدام (6).

بنابراین اول خدا است، آخر خدا است، مبدأ منتهی و همه چیز، خودش است. لذا انسان باید آنجا قرار بگیرد. در سوره مبارکه انشقاق، آیه ششم، دارد که:یا أیها الانسان انک کادح الی ربک کدحاً فملاقیه اشاره دارد به این که نقطه پایان حرکت انسان، ذات اقدس حق است. کدح یعنی کوشیدن با رنج، تلاش و زحمت. به تعبیر فارسی اینطور می‌شود که: ای انسان جوشان و خروشان که آمیخته با یک جهان رنجی، کجا می‌روی؟ به سوی خدایت می‌روی، به هر سو بروی، خدا را ملاقات می‌کنی.

در سوره علق، آیه هشتم، دارد: ان الی ربک الرجعی یعنی فقط و منحصراً، رجعت و بازگشت و رجوعمان، به سوی خداست. جایی غیر از آنجا که خدا هست، نمی‌توانیم برویم. هرکجا که برویم، خدا هست.

در سوره نجم، آیه 42، دارد: و ان الی ربک المنتهی یعنی آن پایان، منتهی، و نقطه آخر، رب و خدا هست. شما در این حرکتی که می‌کنی، یک مبدأی داری و یک منتهی. مبدأ و منتهی خداست. سائر الی الله تعالی، راجعون الیه، ان الی ربک الرجعی، ان الی ربک المنتهی، ملاق له تعالی، انک کادح الی ربک کدحاً فملاقیه.

بنابراین آن روز می‌گویند: الی ربک یومئذ المستقر، مستقر، فقط خداست. همین یک سنگر است و سنگر دیگری وجود ندارد.

پی نوشت ها :

(1) - سوره حج (22)، آیه 2.

(2) - سوره غافر (40)، آیه 16.

(3) - فرازی از دعای شریف کمیل.

(4) - سوره مائده (5)، آیه 40.

(5) - سوره قصص (28)، آیات 70 و 88.

(6) - سوره الرحمن (55)، آیه 41.

فرآوری : زهرا اجلال

بخش قرآن تبیان


منبع :

نوشته؛ آیت‌الله حاج شیخ اسماعیل صالحی مازندرانی