تبیان، دستیار زندگی
ما هیچ وقت شخصیت مشهور فانتزی نداشتیم که در یک مجموعه درباره‌اش نوشته باشند. به این دلیل که هنوز در اول راهیم و ادبیات کودک و نوجوان ما هنوز کودک است. تازه از قید و بند ادبیات اخلاق‌گرا رها شده‌ایم و به زمان بیشتری برای خلق این شخصیت‌های فانتزی نیاز داریم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

باورپذیر کردن غیرقابل باورها


‌ما هیچ وقت شخصیت مشهور فانتزی نداشتیم که در یک مجموعه درباره‌اش نوشته باشند. به این دلیل که هنوز در اول راهیم و ادبیات کودک و نوجوان ما هنوز کودک است. تازه از قید و بند ادبیات اخلاق‌گرا رها شده‌ایم و به زمان بیشتری برای خلق این شخصیت‌های فانتزی نیاز داریم.


فانتزی‌نویسی

محمدرضا شمس متولد 1336 در تهران است و تا به حال بیش از 40 اثر کودک و نوجوان منتشر کرده است. با اینکه داستان نویسی را با کارهای علمی شروع کرد اما به سمت ادبیات داستانی کشیده شد.از 30 سال داستان نویسی برای کودکان و نوجوانان، حالا دیگر محمدرضا شمس به سبک خودش رسیده است. داستان‌های فانتزی عموما برای کودکان و با ته‌مایه‌های افسانه‌ها، مثل‌ها و استفاده وسیع از تخیل می‌تواند مهری بر داستان‌هایی باشد که او نوشته است. این کتاب‌ها جوایز داخلی و خارجی هم برایش به همراه داشته‌اند.

شمس درباره فانتزی‌نویسی در ایران و فعالیت‌هایش می گوید:

ادبیات کودک و نوجوان بعد از انقلاب ادبیاتی اخلاق‌گرا بود و نویسندگان بر این باور بودند که الزاما باید به کودک پند و اندرز داد و داستانی که فاقد این نوع نگاه بود، کمتر از سوی نهاد‌های ادبی پذیرفته می‌شد. به همین دلیل نویسندگان کودک و نوجوان کمتر به سراغ فرم و شکل‌های دیگر ادبی می‌رفتند. الان چند سالی است که خوشبختانه این تابو شکسته شده است و به سراغ قالب‌های دیگر ادبی رفته‌اند و برای فرم هم به اندازه محتوا اهمیت قایل شده‌اند. فانتزی یکی از این قالب‌هاست که اگر درست به آن پرداخته شود، می‌توان در آینده شاهد کارهای خیلی خوبی بود. البته این را هم باید عرض کنم که متاسفانه این شکل ادبی مدتی است که یک مقدار از مسیر خودش منحرف شده و به نظر می‌رسد که کارها دارد شبیه هم می‌شود. برای برگشت به مسیر اصلی اش باید از سوی منتقد‌ها آسیب‌شناسی شود تا سره از ناسره مشخص شود. باید مشخص شود کسانی که این راه را هموار کرده‌اند با چه سختی‌هایی روبه‌رو بوده‌اند و چه مشکلاتی را پشت سر گذاشته‌اند.

‌ فرق جنس فانتزی ما با خارجی‌ها

ما شناخت درستی از فانتزی نداریم و فکر می‌کنیم اگر حیوانی صحبت کند یا غول و دیو در داستان بیاید، فانتزی است. اما فانتزی یعنی یک چیز غیرقابل باور را باورپذیر کردن. مثلا پینوکیو دروغ می‌گوید و دماغش دراز می‌شود. درحالی که کودک می‌تواند به راحتی بپذیرد که جانوران با صداهایی که درمی‌آورند در حقیقت حرف می‌زنند. یا وقتی صحبت از غول و اژدها می‌شود، بچه‌ها راحت می‌توانند آنها را بپذیرند چون ما‌به‌ازای بیرونی دارند.

‌ما هیچ وقت شخصیت مشهور فانتزی نداشتیم که در یک مجموعه درباره‌اش نوشته باشند. به این دلیل که هنوز در اول راهیم و ادبیات کودک و نوجوان ما هنوز کودک است. تازه از قید و بند ادبیات اخلاق‌گرا رها شده‌ایم و به زمان بیشتری برای خلق این شخصیت‌های فانتزی نیاز داریم.

‌البته خلق یک شخصیت فانتزی ایرانی به تلاشی مستمر و مداوم نیاز دارد و به دانش و شناخت ما از فانتزی. حال اگر بومی‌گری را به این مجموعه اضافه کنیم، مطمئنا می‌توانیم یک شخصیت فانتزی ایرانی خلق کنیم. شخصیتی که عادات و رفتار ایرانی داشته باشد و بچه‌ها به راحتی بتوانند با آن همذات‌پنداری کنند.

به قول دکتر وف هر قصه صدای خودش را دارد. هر قصه باید روایت و فرم خاص خود را داشته باشد تا شبیه کارهای قبلی نشود. یک اتفاق بد این است که نویسنده خودش را تکرار کند. ما همه روایت کردن را بلدیم ولی مهم‌تر از روایت کردن، چگونه روایت کردن است که خیلی از ما آن را بلد نیستیم. برای همین است که قصه‌های ما همه یک صدا دارند و نثر و زبان‌مان در همه قصه‌ها یکسان است.

پیامدهای حضور در محافل بین‌المللی

متاسفانه یکی از مشکلات ما این است که کارهایمان به آن طرف آب نمی‌رود. زبان فارسی مختص سه، چهار کشور است که ما حتی با آنها هم تعامل نداریم. وقتی نویسنده‌ای به آن طرف آب می‌رود، تازه متوجه تفاوت‌ها می‌شود. امکاناتی که آنها دارند و ما نداریم. بهایی که به نویسندگان شان می‌دهند و به ما نمی‌دهند. با تمام این احوال، کارهای ما نه تنها از آنها کمتر نیست، بلکه در بعضی مواقع از آنها هم بهتر است. البته در رمان ما هنوز به پای آنها نرسیده‌ایم. متاسفانه نهادهای ادبی متولی این کار چنان درگیر باند‌بازی هستند که حتی برای لحظه‌ای هم در اندیشه ارتقای کیفیت ادبیات این مرز و بوم نیستند. به همین دلیل کتاب‌های ما ترجمه نمی‌شود و به جشنواره‌های متعدد و رنگارنگ خارجی نمی‌رود. خودمان هم که بودجه و امکانات لازم را نداریم. برای مثال اگر به فهرست کسانی که در این سال‌ها از طرف این نهادها به جشنواره‌های بین‌المللی رفته‌اند، نگاهی بیندازید، خواهید دید کسانی به جای نویسنده‌ها و تصویرگر‌ها به این جشنواره‌ها رفته‌اند که رفتن و آمدن‌شان هیچ نفعی برای ادبیات ما نداشته است. اگر در این 30 سال، هر سال، دو نفر را به این جشنواره‌ها می‌فرستادند، الان هرکدام از ما به یکی از این جشنواره‌ها رفته بودیم و می‌توانستیم با هم تبادل اطلاعات کنیم و دانسته‌هایمان را در اختیار هم بگذاریم. این موضوع در مورد جوایز خارجی هم صدق می‌کند و کارهای بسیاری از ما حتی با وجود شایستگی، مجوز حضور در این جشنواره‌ها را پیدا نمی‌کنند.

محمدرضا شمس

وقتی می‌بینم آنها به فرم اهمیت می‌دهند، من هم سعی می‌کنم اهمیت بدهم. نویسنده‌های کودک و نوجوان ما زیاد دربند فرم نیستند. در حالی‌که فرم هم به اندازه محتوا اهمیت دارد. به قول دکتر وف هر قصه صدای خودش را دارد. هر قصه باید روایت و فرم خاص خود را داشته باشد تا شبیه کارهای قبلی نشود. یک اتفاق بد این است که نویسنده خودش را تکرار کند. ما همه روایت کردن را بلدیم ولی مهم‌تر از روایت کردن، چگونه روایت کردن است که خیلی از ما آن را بلد نیستیم. برای همین است که قصه‌های ما همه یک صدا دارند و نثر و زبان‌مان در همه قصه‌ها یکسان است.

‌من در حال تجربه کردن هستم و به همین دلیل است که تنوع در کارهایم به چشم می خورد. البته اعتقاد دارم که تمامی کارهایم مثل نخ تسبیحی به هم مرتبطند. من تلاش کردم ظرفیت ادبیات کودک و نوجوان را گسترش دهم و قالب‌های ادبیات بزرگسال را وارد آن کنم. ابتدا با قصه‌های علمی شروع کردم و بعد از مدتی تصمیم گرفتم کاری بنویسم که دیگران ننوشته‌اند. آن زمان کارهایم از سوی ناشرها پذیرفته نمی‌شد و ناشران قبول نمی‌کردند شخصیت یک داستان «خواب» یا «پل» باشد. این داستان‌ها 17 سال چاپ نشدند. بعد از دیوانه و چاه کم‌کم لطف جامعه هنری شامل این آثار هم شد و بالاخره این نوع آثار هم وارد بازار نشر شدند. البته هنوز هم کسانی هستند که با نمام نیرو و امکاناتی که دارند در مقابل این نوع آثار می‌ایستند و این امر به‌خصوص در جوایز داخلی نمود پیدا می‌کند که اکثرا جای این‌گونه آثار خالی است.

‌ 15 سال داستان نویسی ام در«فاصله ای که پیر شد»

دوست داشتم مجموعه کارهای منتخب‌ام را از سال 63 در یک مجموعه چاپ کنم. این طوری می‌توانستم یک‌بار دیگر مسیری را که پشت سر گذاشته بودم را مرور کنم. دست دوستان منتقد را هم باز می‌گذاشتم تا راحت‌تر بتوانند روند کاری مرا بررسی و نقد کنند اما متاسفانه بعضی از دوستان ناشر حاضر به همکاری نشدند. این مجموعه می‌توانست قصه‌های بیشتری داشته باشد.

این مجموعه برای نوجوان کمی کودکانه است و برای کودک هم فهمیدن‌شان سخت ، بین کودک و نوجوان است 10، 11ساله.

در قصه‌های جدیدم سعی کرده‌ام از افسانه‌ها فاصله بگیرم. مثل کارهای کوتاهی که برای خردسالان نوشته‌ام. البته در بعضی جا‌ها هم تبدیل به کسی شده‌ام که افسانه می‌سازد.

خب باید اذعان کنم که ‌نمی‌توانم به این سادگی‌ها از افسانه‌ها و مثل‌ها دست بردارم. اینها از بچگی با من بوده‌اند و با من رشد کرده‌اند و بزرگ شده‌اند و شکل تازه‌ای به خود گرفته‌اند و اگر من هم بخواهم آنها را رها کنم، آنها مرا رها نمی‌کنند.

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منبع: روزنامه شرق