تبیان، دستیار زندگی
کودک 6 ساله ام هر وقت کار اشتباهی می کنه و قصد توجیه رفتار غلط اش را داره و می خواد ما مدافع او باشیم ،یا قصد داره ما رو متقاعد کنه کار دلخواهش را انجام بدیم ، بی تردید به دروغ متوسل می شه و به گونه ای صحبت می کنه که من و پدرش باورمون می شه...
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : نسرین صفری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دروغ هایی که باورش شده


کودک 6 ساله ام هر وقت کار اشتباهی می کنه و قصد توجیه رفتار غلط اش را داره و می خواد ما مدافع او باشیم ،یا قصد داره ما رو متقاعد کنه کار دلخواهش را انجام بدیم ، بی تردید به دروغ متوسل می شه و به گونه ای صحبت می کنه که من و پدرش باورمون می شه ،اما بعد از مدت کوتاهی متوجه می شویم که او ما را فریب داده و دروغ گفته ، اخیرا کار به جایی رسیده که به دیگران هم دروغ می گه و آنها را تحت تاثیر قرار می ده، اصلا ازاین کار ابایی نداره ،دیگه ما نمی دونیم با اون چه طور رفتار کنیم و این رفتار ناپسندش را ترک بدیم، از عواقب دروغ هایی که می گه می ترسیم اگه عادت اخلاقیش بشه حتما تو آینده به خودش و ما ضربه می زنه و... .

دروغ هایی که باورش شده

در جلسات مشاوره ، به کرِات با چنین والدین مستاصل و درمانده مواجه شده ام و هر بار پس از بررسی شرایط خانوادگی، اجتماعی ، فرهنگی، شیوه های تربیتی  و ...، راه حل هایی را برای ترک این عادت بد کودک پیشنهاد داده و اجرای درست آنها را بر تمامی اعضای خانواده الزامی نموده ام تا شاید با رعایت نکاتی که علی الظاهر سهل الوصول است  اما در باطن صعب الوقوع، بتوانند بر این مشکل رفتاری کودکشان فائق آیند .

اما وقتی در خلوت خودم به این معضل می اندیشم،با این سوال مواجه می شوم که آیا انتظار ما از یک کودک بیش از حد توان و سنش نیست؟ چطور می توان از کودکی که چند صباحی از عمرش نمی گذرد و اکثر آموخته های او تلقین و یا الگوبرداری از رفتار و اندیشه های بزرگترهایش است ،توقع داشت برخلاف آنچه که می بیند و می شنود و به او یاد داده می شود رفتار نماید.

همگی می دانیم کودک  قدرت تجزیه و تحلیل رفتارها را ندارد و دانش او از خوب و یا بد بودن یک رفتار، به تعاریف  دیگران ازآن رفتارها ، عملکردهای دیگران و پیامدهای رفتار آنان بستگی دارد. دنیای او مملو از شنیده ها و دیده ها است که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم  به او تزریق می شوند و دایره اطلاعات او را تکمیل می کنند، کودک  تجربه دیگران را  بی کم و کاست، از آن خود تلقی کرده و آنها را در سلسله مراتب رفتاریش ثبت می کند و در زمان مقتضی آنها را به کار می گیرد حتی بهتر از آموزگارانش،و با جرات وبدون هیچ واهمه ای ، سند صحت رفتارهایش را اعمال  و کردار محبوبانش (خانواده، دوستان و آشنایان، مربیان و الگوهای آموزشی  و...) معرفی می کند.

اگر اندک تاملی راجع به این موضوع داشته باشید و با نگاهی کنجکاوانه به مولفه های متفاوت آموزشی و تربیتی کودکان بنگرید،بی شک حقیقت این واقعیت تلخ برای شما نیز، مبرهن خواهد شد و خواهید دریافت که  الگوهای نادرست تربیتی و اشتباهات رفتاری والدین در مقابل دیدگان فرزندان و بمباران غلط اطلاعاتی ذهن و اندیشه کودک توسط  برنامه های مختلف رسانه ای(اعم ازکارتون ها، سریال ها، تبلیغات و...)،از مهمترین دلایل دروغ گویی کودکان محسوب می شوند ؛ و متاسفانه همین جاست که باید بگوئیم از ماست که برماست.

کودک والد خود را اسطوره خوبی ها و منزه از هر زشتی و خطایی قلمداد می کند، لذا بدین سان است که هرگز پیش خود، گفتار پدر/مادر را دروغ تلقی ننموده ،بلکه ابتدا آن را باور می کند و سپس در درون خود دچار دوسوگرایی و تضاد می شود

پدر یا مادری را در نظر بگیرید در پیش روی فرزندان، به مهمان شان  به دروغ می گویند:چهارشنبه که شما سرزده، به منزل ما آمده بودید،خانه نبودیم ، درحالی که خانه بودند اما حوصله پذیرائی نداشتند و به همین دلیل از گشودن در امتناع نموده بودند، یا پدر/مادری را تصور کنید که به فرزندش تاکید می کند اگر کسی با من کار داشت و یا تماس گرفت بگو :بابا/مامان خانه نیست ، گاهی اوقات هم، پدر/مادر برای پیشگیری از اختلاف و یا ختم به خیر کردن غائله ، علنا پیش روی کودک به هم دروغ می گویند و از همه بدتر این که در مواقع لزوم از کودک به عنوان شاهد بر صحت گفتار خود بهره گیری می کنند و می گویند مگه نه دخترم/پسرم این طور نبود و از همه بدتر این که، گاهی خود ما والدین به کودکمان می آموزیم اگه بابا/ مامان فلان سوال را پرسید این گونه پاسخش را بده و گرنه ممکنه دعوا بشه و... .

آنچه که  گفته شد  تنها بخشی از هزاران اشتباه رفتاری ماست ، که بارها و  بارها به طور ناخودآگاه و یا خود آگاه از من و شما والد فرضی سر زده، بدون توجه به چشمان کوچک جستجوگری که ذره بین نگاهش رفتارهایمان را رصد می کند و در خاطر و ذهنش ضبط و ثبت.

دروغ هایی که باورش شده

کودک والد خود را اسطوره خوبی ها و  منزه  از هر زشتی و خطایی قلمداد می کند، لذا بدین سان است که هرگز پیش خود، گفتار پدر/مادر را دروغ تلقی ننموده ،بلکه ابتدا آن را باور می کند و  سپس در درون خود دچار دوسوگرایی و تضاد می شود؛

چرا که از یک سو، کلام والدینش را مطلقا درست  می پندارد و از دگر سو، آنچه که می بیند و می شنود و مجبور به پذیرش آن  می باشد با آنچه که حقیقت است توفیر دو صد چندان دارد، این جاست که از خود خواهد  پرسد :این هست و نیست چه معنایی می تواند داشته باشد؟ و متاسفانه این سوالی است که با کند وکاو کودکانه ، همیشه بی پاسخ خواهد ماند.

این تنها یک روی سکه بود، به دیگر روی این سکه نیز نگاهی بیندازید

اکثریت قریب به اتفاق کودکان،بالخص کودکان زیر هفت سال،  همدمی جز تلویزیون برای پر کردن ساعات روزانه شان ندارند و از زمان گشودن پلک تا برهم نهادن چشمانشان در شب هنگام،  انواع متفاوت برنامه های تلویزیونی ،چه متناسب با سن وچه غیر متناسب با سن شان را نظاره می کنند. بسیار دیده می شود که قهرمان داستان ها برای پیشبرد اهدافشان به دروغ و فریب متوسل گردیده و درنهایت نیز پیروز میدان می شوند بدون آن که بابت آن دروغ ،دچار زحمت و یا مواخذه شوند. نمود این مسئله در تبلیغات تلویزیونی بیشتر و بیشتر می شود. متاسفانه برنامه سازان تبلیغاتی ازظرافت و ملاحت اندیشه پاک  کودکان و  تاثیرگذاری ماندگار و درازمدت پیام ها و میان پرده های جالب و جذاب  تلویزیونی بر ذهن کودک ،در جهت آموزش بزرگسالان بهره می گیرند.

اگر اندک تاملی به سریال ها، کارتون ها و بالاخص تبلیغات داشته باشید مطمئنا صحت این نوشته را تائید خواهید نمود.

مثالی می زنم، در تبلیغی دیدم که راوی به پسری غمگین می گفت: چشمانت را ببند و به رویاهات بیندیش،( راوی پسر را راهنمایی می کرد: پس انداز کن و ... حالا پولدار میشی) سپس با اشاره و حرکت دست راوی، پسرک از خواب بیدار می شد اما با این تفاوت که دیگر رویاهای پسرک، رویا نبودند همگی حقیقت داشتند.

کودکان آئینه های زندگی فردایند و بازخورد رفتار امروز شما ، تضمینی بر سلامت اخلاق آینده اوست. اندکی به رفتارها و ارتباطات خانوادگی تان اهتمام داشته باشید و پای بچه های معصوم و خردسال را در بازی ها و گرفتاری های دنیای بزرگسالانه خود به میان نکشید

از شما می پرسم حال چگونه می توان ازیک کودک خواست که تمامی آنچه دیده و شنیده را فقط یک تبلیغ قلمداد کند؟

بی تردید او با خود خواهد گفت: 1- "تلویزیون که دروغ نمی گه،  مگه می شه ؛خودم با چشمان خودم دیدم که اون خانومه و آقاهه با دیدن تبلیغ تلویزیون ،چشماشون بستند و به رویاهاشون فکر کردند و بعد ناگهان خودشونو توی اون ماشین قرمز قشنگه، شهربازی، مسافرت، و.... دیدند. اونا خیلی راحت و در یک چشم به هم زدنی به هرچی خواستند رسیدند".

2- و یا می گوید:" آره این تبلیغات دروغه، مامان بابای منم همه این کارها رو انجام دادند، خیلی هم تلاش کردند اما چرا پس اون طوری که آن آقاهه می گفت نشده؛ چرا؟"

لاجرم کودک معصوم، با تردید فراوان، چنین نتیجه گیری خواهد نمود که:

دروغ هایی که باورش شده

" باورم نمی شه؛ آن آقاهه، که دروغ نمی گه !؟

یا اگه دروغ می گه مگه نمی دونه نباید دروغ بگه،با اون سن و سالش نمی دونه دروغ گفتن کار بدی و دروغگو دشمن خداست و... ".

می بیند چگونه  باور کودکان معصوممان را ملعبه دستان مادی گرایمان قرار داده ایم !

اگر شما خودتان را نیز لحظاتی به جای آن کودک قرار دهید و از نگاه کنجکاوانه و در عین حال ساده انگارانه آن کودک، به آنچه که توصیفش در سطور بالا  از نظرتان گذشت ، گوشه چشمی بیندازید ، به خود خواهید گفت: خود کرده را تدبیر نیست.

من نه به عنوان وکیل مدافع کودکان دروغگو و نه به عنوان یک واعظ ، بلکه به عنوان یک دوست دلسوز می گویم:

والدین عزیز :  کودکان آئینه های زندگی فردایند و بازخورد رفتار امروز شما ، تضمینی بر سلامت اخلاق آینده اوست. اندکی به  رفتارها و ارتباطات  خانوادگی تان  اهتمام داشته باشید و  پای بچه های معصوم و خردسال را در بازی ها و گرفتاری های دنیای بزرگسالانه خود به میان نکشید.

و اما سیاست گذاران فرهنگی- اخلاقی سیما ، بهتر است جواز موفقیت شغلی و درآمدزایی کلان خود را، بهانه ای برای  عبور از خط قرمزها و بازی گرفتن احساسات  کودکانه و پرورش بی اخلاقی ندانند و پیش از اندیشه افزونی پول و سرمایه،به تربیت نسلی بیندیشند که قرار است آینده سازان مملکتی باشند که ما اکنون در فکر باروری سازنده آنیم.

نسرین صفری

بخش خانواده ایرانی تبیان


مطالب مرتبط :

آموزش اخلاق به روش آسان

اشتباهاتی که والدین مرتکب می شوند

متفاوت پرورش دهید

قبل از آنکه نه بگویید

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.