جوانان جویای اخلاص بخوانند !
جوانهای عزیز! فرزندان عزیزم! شما راحتتر میتوانید، چون طبیعی است گناه سراغ شما بیشتر میآید. گرچه سراغ همه میآید، اما بیشتر سراغ جوان میآید. اگر جوان اراده قوی داشت و به گناه نه گفت، چنان پروردگار عالم او را بالا میبرد که اصلاً نمیشود حساب کرد.
در دل ما انسان ها آرزوهای طول و درازی وجود دارد که رسیدن به آن ها را نهایت خوشبختی و آرامش می دانیم یکی به دنبال مدرک است یکی به دنبال شهرت دیگری به دنبال ثروت و ...اما بین همه ما آدم ها یک خواست مشترک هست که در بعضی قوی تر و در سایرین نهفته و ناپیدا تر است اما بالخره هست و نمی توان کتمانش کرد و آن هم میل به معنویت و آرزوی رسیدن به کمالات معنوی و قرب به خدای عام تاب است . ما شاید بنشینیم و برای رسیدن به آرزوهایمان خیلی نقشه بکشیم اما برای رسیدن به خدا نقشه ای نداریم چون نوعش با سایر خواست ها فرق می کند شاید شما هم بارها و بارها آرزو کرده باشید ای کاش من مثل آقا امام حسن علیه السلام بودم و در بهت باشیم که چطور یک انسان می تواند اینقدر دست از دنیا شسته باشد ،یا ای کاش می شد مثلآیت الله بهجت (ره) علامه طبااطبایی (ره) امام خمینی(ره)و ...در حسرت اینکه بتوانیم چون ایشان باشیم می مانیم و آه از نهادمان بر می خیزد و حاضر نیستیم قدمی از قدم بر داریم . به راستی چه می شد که یک انسان محبوب و مقرب خدا می بود؟ آقای قرهی استاد بزرگوار اخلاق به زیبایی این مباحث را مطرح کرده اند .
چه میشود مخلِصین عالم مخلَص میشوند؟
مولیالموالی(علیه السلام) میفرمایند: دلیل این است که گناه نمیکنند. وقتی جدی چشم، دست، زبان و یکیک اعضاء و جوارح گناه نکردند و بالجد از گناه دور شدند، آن موقع است که انسان لذت عبادت مخلصین را میچشد.
اصلاً کسی که میخواهد دیگری عملش را ببیند، به تعبیر آن مرد عظیمالشأن و الهی، سلطانالعارفین، آیتالله العظمی سلطانآبادی غرق در گناه است؛ چون گناه یعنی آن چیزی که غیر از خدا باشد.
مولیالموالی(علیه السلام) میفرمایند: مخلصین عالم به این خاطر به مقام اخلاص رسیدهاند که مراقبه کردند و اجتناب از گناه داشتند. دیدید پیش هر کدام از این بزرگان و اولیاء الهی که انسان میرود و میگوید: آقا چه کنم راه را سریع طی کنم؟ همه یک چیز میگویند و آن این که گناه نکنید. گاه انسان متعجب میشود، میگوید: بله، گناه نکنم، اما یک راه دیگری را به من نشان دهید! امیرالمؤمنین(علیه السلام) میفرمایند: راه دیگری ندارد، تنها راه همین است!
اگر میخواهی به اخلاص برسی، جزء مخلصین عالم شوی و برسی به آن مقامی که سر خداست - وقتی خدا سر قرار داده، معلوم است که به همه این مقام را نمیدهد. دیگر بالاتر از این نعمت که قلب کسی مرکز اخلاص شود، نعمتی نیست که خدا به بندهاش بدهد - راهش فقط و فقط دوری از گناه است «تَمَامُ الْإِخْلَاصِ تَجَنبُ الْمَعَاصِی».
اگر انسان قرب الی الله میخواهد، باید دوری از گناه داشته باشد. اگر اخلاص میخواهد، با دوری از گناه است؛ یعنی کلید واژه همه مطالبی که میتواند انسان را به اوج برساند، همین است. لذا نباید از این مقوله به شوخی بگذریم.
محک اخلاص
خدا حاج اسماعیل آقای دولابی را رحمت کند. ایشان میفرمودند: اگر خواستید امتحان کنید چه کسانی به مقام اخلاص رسیدند؛ یعنی کارشان فقط و فقط برای خداست، ببینید چقدر نسبت به مراقبه این که گناه نکنند، جدی هستند. هر چقدر آنها نسبت به این مطالب جدی شدند، بدانید طبعاً نسبت به مقام اخلاص نزدیکترند. این حال مخلصین عالم است!
پس راه رسیدن به اخلاص، این سر الهی از دیدگاه مولیالموالی(علیه السلام) این است: گناه نکن، به اخلاص میرسی!
چه زمانی انسان به کمال اخلاص میرسد و مقام مخلَصین عالم را پیدا می کند؟ - إن شاءالله عرض میکنیم که اگر کسی به مقام اخلاص رسید، چه خصوصیاتی برای او بهوجود میآید. یکی این است که روایات ما میفرمایند: آسمانها بر او سجده میکنند «وَ السمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ بِیَدِ الْمُخْلِص» - در فرمایش دیگری، حبیب خدا، طبیب دلها، محمد مصطفی(ص) میفرمایند: «تَمَامُ الْإِخْلَاصِ اِجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ» (میزان الحكمه، ج 3، صفحه 63) ؛ دوری كردن از كارهای حرام كمال اخلاص است.
یعنی مقام اخلاص به ذکر و دعا نیست. فقط به این است که انسان گناه نکند و دوری از محارم داشته باشد. در این صورت است که پروردگار عالم آن سر الهی خودش یعنی اخلاص را به او مرحمت میکند.
پروردگار عالم، اخلاص را به عنوان سر گفته و چیز دیگری را به عنوان سر بیان نفرموده است. مگر آن سر عظمای حضرت حق را اگر بنا بود سر را به همه بدهند که دیگر سر نمیشد. به چه کسی میدهند؟ به آن کسی که گناه نکند و از محارم دور باشد. آنوقت ببیند که چقدر ذوالجلال والاکرام دربها را برای او باز میکند.
باز شدن ابواب گناه!
آیتالله مولوی قندهاری تعبیر بسیار عالی را داشتند. ایشان میفرمودند: به نظر میرسد اتفاقاً گاهی برای انسانی که میخواهد به سمت پروردگار عالم برود و قرب الهی را بگیرد، ابواب ذنب، معاصی و محارم (حرامها) بیشتر باز میشوند. اینجاست که شما باید مراقبه و اجتناب کنید. اجتناب یعنی راه باز است، راحت هم میتوانید گناه کنید.
آشیخ رجبعلی خیاط راحت میتوانست گناه کند. منزل خالی بود، اما خودش میگوید: وقتی آن دختر به من اعلان کرد، وحشت کردم و از منزل فرار کردم.
ابنسیرین جوانی بود که خدا جمال زیبا به او داده بود، ولی مقاومت کرد. شاگرد بزاز بود. آنقدر شهوت بر آن زن غلبه کرده بود که هر روز میرفت، پارچه میخرید و هر بار شعله شهوت او زیادتر میشد. یک روز رفت، چند طاقه پارچه خرید - شیطان هم حمایت و کمکش کرد - گفت: من نمیتوانم بیاورم، بده شاگردت بیاورد. خودش به منزل رفت تا خود را مهیا کند.
ابنسیرین آمد، درب را زد، زن گفت: پارچهها را داخل بیاور. همین که داخل آمد، زن درب را بست و خود را در مقابل ابن سیرین با بیحیایی برهنه کرد و اعلان کرد که اگر با من نباشی فریاد میزنم که این میخواست با من عمل منافی عفت انجام دهد.
ابنسیرین چه کند؟! گناه جلوی او ظاهر شده است. اینجاست که «اجْتِنَابُ الْمَعَاصِی» معنا میدهد. او توکل به خدا کرد و از پروردگار عالم یاری خواست و به ظاهر اعلان کرد که من میروم تا آماده شوم. به بیتالخلاء رفت، در آنجا از آن کثافات برداشت – چون در قدیم چاهی نبود و آنها را برای کود حیوانی بر میداشتند- و به سر و صورت و لباس خود مالید. وقتی بیرون آمد، زن دید آن جمال زیبا به کثافات انسانی متعفن شده است، در را باز کرد و گفت: برو گمشو بیرون!
ابنسیرین میتوانست به دامن گناه برود و بگوید: خدا! من دیگر چاره ای نداشتم، او میخواست داد بزند و بعد هم به ظاهر اظهار توبه کند، اما این کار را نکرد. اجتناب از معاصی یعنی این که جلوی او گناه آماده بود، اما او از آن دوری کرد.
آن مرد الهی و عظیمالشأن، آیتالله العظمی ادیب فرموده بودند: ایشان از گناه اجتناب کرد و رفت با یک درهم یا دیناری خود را شست و تمام شد، اما در مقابل، پروردگار عالم به او چهها که نداد! طوری شد که ابنسیرین هرجا میرفت بدون این که عطر بزند، بدنش بوی عطر میداد. تعبیر خواب پیدا کرد، ریاضیدان شد. یک شاگرد بزاز از گناه اجتناب کرد، خدا مقامی به او مرحمت کرد که همان مقام مخلصین است.
سرعت جوان در رسیدن به اخلاص
جوانهای عزیز! فرزندان عزیزم! شما راحتتر میتوانید، چون طبیعی است گناه سراغ شما بیشتر میآید. گرچه سراغ همه میآید، اما بیشتر سراغ جوان میآید. اگر جوان اراده قوی داشت و به گناه نه گفت، چنان پروردگار عالم او را بالا میبرد که اصلاً نمیشود حساب کرد.
آیتالله العظمی ادیب که یکی دو تا جوان را انتخاب کرده بود تا آنها را تربیت کند، به آیتالله العظمی دزفولی فرموده بودند: من میخواهم اینها طوری شوند که منِ احمد در مقابل اینها شاگردی کنم. آیتالله دزفولی تعجب کرده بودند، فرموده بودند: چطور؟
فرموده بودند: چون جوان در رسیدن به این مطالب سرعت میگیرد اما همانطور که پیر در جسم پیر شده و نمیتواند خیلی حرکت کند، در آن حالت روحی هم دیگر نمیتواند آن سرعت را داشته باشد، مگر آن که کسی در جوانی یاد گرفته باشد، که چنین کسی در پیری هم این سرعت را دارد.
اگر انسان از جوانی اخلاص و دوری از گناه را تمرین کند، چه اوجی میگیرد! اگر راه اخلاص «اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ» و «اجْتِنَابِ الْمَعَاصِی» است، راه دیگرش این است که پیامبر(ص) میفرمایند: جوان میتواند سرعت بگیرد.
پس گفتیم: اینطور نیست که گناهی نباشد، اتفاقاً گناهان جلوی پای انسان قرار می گیرند، اما اگر از همان اول کنترل کردی و اجتناب از معاصی داشتی و محکم جواب نه دادی، برنده میشوی و راه رسیدن به اخلاص همین است.
آیت الله حق شناس استاد بزرگ اخلاق خطاب به جوانان فرمودند : جوان های عزیز باید سعی کنند دست از گناهان بر دارند و البته سخت است لذا قدری تحمل بفرمایید امدادهای غیبی خدا بزودی از راه می رسند نباید نا امید شد هر جا هم خطا کردند تلاش خود را از سر بگیرند نه اینکه بگویند سعی کردیم و نشد این نا امیدی کار شیطان است.
تداوم و استمرار اخلاص
یکی از مشکل ترین کارها، تداوم اخلاص در اعمالی است که انسان برای خداوند انجام می دهد. احیاناً، اخلاص در عمل و استمرار بر آن، مشکل تر از انجام اصل عمل است. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: ”باقی ماندن بر عمل خالصانه، سخت تر از اصل انجام عمل است”. (کلینی، کافی، ج 2، ص 16,)
گاهی ما عملی خیری را با نیت خالص انجام می دهیم اما ممکن است با منت گذاشتن با بازگو کردن آن عمل برای خوشامد دیگران و تأییدیه گرفتن از آنان و یا نعوذ بالله عمل خود را تباه می کنیم این است که می گویند نگه داشتن عمل از انجام آن سخت تر است .
فرآوری : محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منابع :مجموعه دروس اخلاقی حجت الاسلام قرهی
سایت اسلام پدیا