تبیان، دستیار زندگی
روح انسان، جز در مواردی که از فرط کمال، با خدا متحد و یا از فرط شقاوت، به عذابی دائم دچار شود، با مردن به عالم دیگری نمی رود، بلکه تنها از پیکری به پیکر دیگر در همین عالم منتقل می شود و زندگی جدیدی را در همین دنیا از سر می گیرد. این سلسله توالد و تجدید حی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تناسخ یا جهانی دیگر(1)

مقدمه

میل به جاودانگی و حیات ابدی از اصلی ترین نیازهای درونی بشر می باشد. از سوی دیگر وابستگی کاذب او به دنیای محسوس مادی و عدم درک کامل دنیای پس از مرگ سبب گردیده با آموزه های پیامبران الهی را نادیده بگیرد و خود به دنبال پاسخگویی به این نیاز اصیل باشد. یکی از آن پاسخ های ساخته ذهن بشر موضوع «تناسخ» است، که در این فرصت تاریخچه آن بررسی می شود.


تناسخ
تناسخ چیست؟

تمامی ادیان به حیات پس از مرگ انسان معتقد هستند و اعتقاد عموم ادیان این است که این زندگی در عالمی دیگر تحقق خواهد یافت. اما در پاره ای از جوامع این مطلب مطرح شده است که روح انسان، جز در مواردی که از فرط کمال، با خدا متحد و یا از فرط شقاوت، به عذابی دائم دچار شود، با مردن به عالم دیگری نمی رود، بلکه تنها از پیکری به پیکر دیگر در همین عالم منتقل می شود و زندگی جدیدی را در همین دنیا از سر می گیرد. این سلسله توالد و تجدید حیات تا ابد ادامه می یابد، مگر آنکه روح در زندگی های بعدی به اوج کمال یا به مرتبه پایینی از شقاوت برسد. این دیدگاه که به نظریه ی «تناسخ یا سَمساره» معروف است، همواره همراه با نظریه دیگری به نام «قانون کِرمِه» بیان می شود که این قانون بیانگر کیفیت حیات بعدی و خلاصه آن این است که کردار، گفتار و پندار هر فرد موجب نتایج و سبب اموری است که سرنوشت حیات بعدی او را معین می کند!(1)

تناسخ در ادیان هندی

در تاریخ باستانی هند و در اولین ادیان آن منطقه که در تاریخ ثبت شده اند، اعتقادی به تناسخ نیست و همان عقیده به زندگی پس از مرگ در عالمی دیگر وجود دارد و حتی در اولین چهار کتاب مقدس هندوها که به «وداها» معروفند، اثری از نظریه تناسخ یافت نمی شود.(2)

در صدر اسلام عده ای از سودجویان و بعضا شیعیانِ ناآگاه درباره ائمه اطهار(علیهم السلام) دچار غلو و قائل به الوهیت ائمه(علیهم السلام) شدند که به اصطلاح «غُلات شیعه» نامیده می شود

اما از اواخر قرن هفتم پیش از میلاد که تمدن شهرنشینی در هند سر و سامان گرفت و جامعه به سه طبقه امرا، برهمنان(روحانیون)و عامه تقسیم شد، به تدریج افکار فلسفی ای در میان برهمنان به وجود آمد، مجموعه ای از نوشته های فلسفی آنان طی حدود 3 الی 4 قرن به نام «اوپانیشادها» گردآوری شد و در این آثار برای اولین بار رگه هایی از این نظریه پدیدار شد.(3) اما چون ما بعدالطبیعه مکاتب برهمنی بسیار پیچیده و دور از دسترس فهم عادی بشر بود، در طی یک دوره هزار ساله عده ای از نویسندگان آن بحث ها را به گونه ای عوام پسند شرح و تفصیل دادند و از جمله به جزئیات نظریه ی تناسخ، قانون کرمه و پر و بال دادن به آنها پرداختند.

از همان آغاز نگارش این آثار، چنان این عقائد در جامعه رایج شد که تمامی آئین هان بعدی هند، از این عقائد متاثر شدند، حتی آئین هایی مثل جین و بودا که در اصل در مخالفت با برهمنان ایجاد شدند و به لحاظ مبانی فکری با تناسخ در تضاد بودند.(5)

تناسخ در یونان باستان

در یونان باستان نیز در نوشته های اساطیری همچون هومر و هرودت چنین مطلبی به چشم نمی خورد و ظاهرا فقط شخصی به نام اورفتوس چنین اعتقادی داشت. وی نوازنده ساحری بود که یک سلسله عقاید اسرار آمیز و آداب و رسوم عجیب تأسیس کرد که عاقبت، خود قربانی همین آداب و رسوم شد.(6)

در فلاسفه یونان باستان نیز این نظریه تنها به فیثاغورث و به تبع او، امپدکلس نسبت داده شده است که غربیان معتقدند: فیثاغورث تحت تاثیر اورفتوس و آیین اورفه ای، این نظریه را پذیرفته است.(7) در مقابل، برخی از حکمای مسلمان، همچون ملاصدرا بر این باورند که استناد این رای به فیثاغورث، ناشی از کج فهمیِ آرای وی بوده است و مقصود حقیقی وی از آن آراء، همان معاد جسمانی است.(8)

روح انسان، جز در مواردی که از فرط کمال، با خدا متحد و یا از فرط شقاوت، به عذابی دائم دچار شود، با مردن به عالم دیگری نمی رود، بلکه تنها از پیکری به پیکر دیگر در همین عالم منتقل می شود و زندگی جدیدی را در همین دنیا از سر می گیرد. این سلسله توالد و تجدید حیات تا ابد ادامه می یابد، مگر آنکه روح در زندگی های بعدی به اوج کمال یا به مرتبه پایینی از شقاوت برسد

تناسخ در اسلام

در صدر اسلام عده ای از سودجویان و بعضا شیعیانِ ناآگاه درباره ائمه اطهار(علیهم السلام) دچار غلو و قائل به الوهیت ائمه(علیهم السلام) شدند که به اصطلاح «غُلات شیعه» نامیده می شود، البته اینها به فرقه های متعددی تقسیم شدند و با گسترش تمدن اسلامی سعی کردند برای عقائد افراطی خود توجیهاتی ارائه دهند. مثلا یک معضل آنها این بود که چگونه ممکن است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و حضرت علی علیه السلام و امام صادق(علیه السلام) خدا باشند و در عین حال، خدا واحد باشد. ظاهرا در اثر تماس با هندوان و رو به رو شدن با عقیده ی تناسخ،این عقیده را راه حل مناسبی برای خود یافتند و گفتند: «خدا در واقع روحی به نام روح القدس است که ابتدا در جسم حضرت آدم(ع) سپس در حضرت عیسی(ع) و پیامبر(صلی الله علیه و آله)و ائمه(علیهم السلام) حلول کرد.»

در جعلی بودن و کذب این سخن، همین بس که خود ائمه اطهار(علیهم السلام) به شدت از آنها بیزاری جسته، طرد و لعن کرده و آنها را کافر دانسته اند.(9)

خلاصه سخن...

نظریه تناسخ یا انتقال روح از جسمی به جسم دیگر در همین دنیا در هیچ یک از ادیان وحیانی، یعنی ادیانی که یک نفر با ادعای نبوت آن را آورده باشد یافت نشده و تنها در برهه خاصی و در برخی ادیان هندی  و عقاید مرسوم در یونان باستان، البته نه به صراحت بلکه در قالب عباراتی محدود مشاهده شده است. این نظریه نوعی انحراف در مساله حشر جسمانی است که به دلیل دشوار بودن موضوع عده ای در فهم آن دچار اشتباه می شوند.

فرآوری: م. جعفری

بخش اعتقادات تبیان


فهرست منابع

1- جان بی ناس،تاریخ ادیان،ترجمه علی اصغر حکمت، ص 155.

2- ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 1،ص 468 .

3- جان بی ناس،تاریخ ادیان، 148- 146 .

4- ویل دورانت،تاریخ تمدن، ج 1،ص 589- 585 .

5- همان ،ص500 .

6- جان بی ناس، تاریخ ادیان، ص 90 .

7- فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج 1،ص 43- 40 .

8- صدرالدین محمد شیرازی(ملاصدرا)،الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه، ج 9، ص 6- 5 .

9- علامه مجلسی، بحارالانوار ،ج 4، ص 322- 320.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.