عجله کردن همیشه کار شیطان نیست!
عجله پسندیده آن است که انسان پس از فراهم شدن مقدمات و شرایط لازم در کارهای پسندیده، فرصت را از دست نداده و به انجام کار بپردازد؛ از این رو استفاده از فرصت در کارهای خوب مورد سفارش پیشوایان دین قرار گرفته است.
مفهوم شناسی عجله
عجله به معنای سرعت و مخالف کُندی است[1]، و نیز به معنای خواستن و قصد چیزی قبل از مدّتش، که از مقتضیات میل و شهوت است (شتاب زدگی) همچنین گفته شده،اسْتِعْجَالًا [عجل] هُ؛ یعنی به او تأکید کرد تا در کار شتاب کند، بر او سبقت و پیشی گرفت.[2]
اهمیت و جایگاه عجله در دین و عقل
دین و عقل بر زشتی، زیان باری و محکومیت عجله نابجا، و مفید بودن عجله به موقع اتفاق نظر دارند و به نکاتی پیرامون آنها پرداختهاند. که در دو بخش کلی به آن میپردازیم.
جایگاه عجله در دین آیات و روایات زیادی پیرامون عجله و شتاب در کارها وجود دارد که خود نشان دهنده اهمیت این مسئله است.
برای نمونه به دو حدیث اشاره میکنیم:
1. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت بشمار، جوانیات را قبل از پیری، سلامتت را قبل از بیماری، ثروتت را قبل از تهی دستی، فرصتها را قبل از گرفتاری، زندگانیات را قبل از مرگ.[3]
2. امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمود: فرصتها مانند گذشتن ابرها از دست خواهند رفت.[4]
منشاء و فلسفه عجله راغب اصفهانی، منشأ شتابزدگی را هوا و هوس دانسته و همین موضوع را دلیلی بر منع آن در قرآن ارزیابی کرده است.[5]
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) منشأ تأنّی و عجله را چنین بیان میکند: درنگ، کاری خدایی و شتاب، کاری شیطانی است.[6]
امیرمؤمنان(علیه السلام) نیز، شتابزدگی را برخاسته از حماقت دانسته، میفرمایند: شتاب پیش از امکان (انجام کار) از ابلهی است.[7]
عجلههای پسندیده
عجله پسندیده آن است که انسان پس از فراهم شدن مقدمات و شرایط لازم در کارهای پسندیده، فرصت را از دست نداده و به انجام کار بپردازد؛ از این رو استفاده از فرصت در کارهای خوب مورد سفارش پیشوایان دین قرار گرفته است.
عجله به سوی امور خیر دین اسلام، دین خوبی و نیکی است، لذا سفارش به تعجیل در انجام کارهای خیر در آن بسیار دیده میشود.
3. امیر مؤمنان (علیه السلام): تأنّی و درنگ ستوده است در هر چیزی، مگر در کارهای نیک.[8]
4. امام باقر (علیه السلام): وقتی در صدد کار نیکی بر می آیی بی درنگ به آن اقدام کن؛ زیرا نمیدانی که بعدها چه پیش خواهد آمد.[9]
5. امام صادق (علیه السلام): هر که آهنگ خیری کند، باید در آن شتاب کرده و به تأخیرش نیندازد؛ زیرا بنده گاهی عملی نیک انجام داده که خداوند در پاسخ آن میفرمایند: ترا آمرزیدم و لغزشهای بعدی تو را نیز نادیده خواهم گرفت.[10]
عجلههای مذموم
عجله مذموم و شتابزدگی به عنوان یک خوی ناپسند است که در رفتار انسان به صورتهای گوناگون آشکار می شود، به این معنا که انسان پیش از فراهم شدن مقدمات انجام کار، اقدام به آن کند، کاری که نتیجه آن چیزی جز شکست یا انجام ناقص نخواهد بود؛ این بدان می ماند که انسان میوه را پیش از رسیدن و قابل استفاده شدن از درخت بچیند. کاری که نتیجهاش ضایع شدن میوه یا کم شدن فایده آن است، یا این که قبل از آمادگی زمین، بذر افشانی کند که نتیجهاش نابودی بذر یا کاهش محصول خواهد بود.
امام علی (علیه السلام) میفرماید: کسی که میوه را پیش از رسیدن بچیند، همچون کسی است که بذر خود را در زمین نامناسبی (مانند شورهزار) بپاشد، (چنین شخصی نیرو و سرمایه خود را تلف کرده و نتیجهای عایدش نمیشود).[11]
آثار و عواقب عجله مذموم
خصلتهای شیطانی به طور قطع، مفسده انگیز و زیان آفریناند و هر یک از آنها علاوه بر این که خود، زشت و نکوهیدهاند، پیامدهای ناهنجاری را نیز سبب میشوند، که بر زشتی آنها میافزاید، در همین راستا به برخی از آثار عجله، که در کلمات کوتاه امیرمؤمنان علی (علیه السلام) آمده است اشاره میکنیم:
1. پشیمانی: «إِیاک وَ الْعَجَلَ فَإِنَّهُ عُنْوَانُ الْفَوْتِ وَ النَّدَم»؛ از شتابزدگی بپرهیز که سرآغاز از دست رفتن (فرصت) و پشیمانی است.[12]
کارهایی که بدون تدبّر و فکر و اندیشه، شروع شود، به طور معمول به شکست و بد فرجامی می انجامد و پشیمانی به بار می آورد، چنان که به همین دلیل، انسان فرصتهای طلایی و امکان انجام دوباره کار را نیز از دست میدهد.
2. ناکامی: «قَلَّ مَا تَنْجَحُ حِیلَةُ الْعَجُولِ»؛ بسیار کم اتفاق میافتد که تدبیر شتابگر، به پیروزی برسد.[13] تعجیل و شتابزدگی، سبب میشود که آدمی، همه جوانب کار را نسنجد و از این طریق، برخی از اسباب موفقیت را از دست میدهد و در نتیجه به پیروزی مورد نظر دست نمییابد و ناکام میماند.
3. لغزش و هلاکت: ”کَثْرَةُ الْعَجَلِ یزِلُّ”؛ شتابزدگی زیاد، انسان را میلغزاند.[14] و ”قَلَّ مَنْ عَجِلَ إِلَّا هَلَک”؛ کمتر کسی است که شتاب زده باشد و دچار هلاکت نشود.[15] بی تدبیری و شتاب، در بسیاری از امور سبب میشود که شتابگر، برخی از موانع و لغزش گاهها را مشاهده نکند و هنگام عمل، گرفتار آنها شود و در نتیجه بلغزد یا به هلاکت افتد.
4. غم و اندوه: «الْعَجَلُ قَبْلَ الْإِمْکَانِ یوجِبُ الْغُصَّة»، شتابزدگی پیش از امکان (کار) سبب اندوه میگردد.[16] شادابی و نشاط از ضروریات زندگی آدمی است و با غم و غصه بی مورد نمیتوان به مقصود خود رسید و نباید آدمی با دست خود شادی و نشاط زندگی را به اندوه تبدیل کند.
امام علی (علیه السلام) پیامدهای دیگری برای عجله ذکر میکنند؛ به جهت اختصار از ذکر آن خودداری کرده و مطالعه سر فصلی در همین زمینه که در کتاب ”غرر الحکم” موجود است پیشنهاد میشود. در این به اره، امام صادق (علیه السلام) نیز میفرماید: هر که در وقت نامناسب به کاری اقدام ورزد، تمام شدن آن نیز نابهنگام خواهد بود.[17]
راههای درمان عجله منفی
نقطه مقابل عجله، ”تثبت” و ”تأّنی” یعنی درنگ کردن، و با تفکر و تأمل و بررسی همه جوانب کاری انجام دادن است. توجه به پیامدهای زیان بار عجله سبب میشود که ما از این صفت دوری کنیم و آرامش و وقار که نقطه مقابل آن است را سر لوحه زندگیمان قرار دهیم. در حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است: مردم را عجله هلاک میکند، اگر مردم با تأمل بیشتری کارها را انجام میدادند کسی هلاک نمیشد.[18] از این روایت استفاده میشود که بیشترین ضرر و زیانهایی که متوجه انسانها میشود، در اثر عجله است.
راه علاج شتابزدگی آن است که ضررهایی که بدان اشاره شد را به یاد آورده و آن گاه ارزش و نیکویی نقطه مقابل آن یعنی وقار و آرامش را که از ویژگیهای پیامبران و نیکان است به خاطر آورد، پس تصمیم بگیرد که کاری را جز با تأمّل و اندیشه انجام نداده و بردباری را در هیچ وضعیتی از دست ندهد. بعد از آن که شخصی با زحمت و تلاش، مدّتی را به این شیوه عمل کرد، وقار و آرامش، عادت او شده و از عجول بودن دور خواهد شد.
پی نوشت ها :
[1]. ابن منظور محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 11، ص 425، دار صادر، چاپ سوم، بیروت، 1414 ق.
[2]. مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی، ص 60.
[3]. طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، ص 525، انتشارات دار الثقافة، قم، 1414 ق.
[4]. آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ص 473، انتشارات دفترتبلیغات اسلامی، قم، 1366ش.
[5]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 548، الدار الشامیة، بیروت، 1412 ق.
[6]. طبرسی، علی بن حسن، مشکاة الأنوار، ج 1، ص 334، کتابخانه حیدریه، نجف، 1385 ق.
[7]. آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ص 266، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1366ش.
[8]. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ص473، انتشارات دفترتبلیغات اسلامی، قم، 1366ش.
[9]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 142، ح 3، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365 ش.
[10]. همان، ح 6.
[11]. نهج البلاغة، ص52، خ 5، انتشارات دار الهجرة، قم، بی تا.
[12]. آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ص 267، انتشارات دفترتبلیغات اسلامی، قم، 1366ش.
[13]. همان.
[14]. همان.
[15]. همان.
[16]. همان.
[17]. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج1، ص 100، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1403 ق.
[18]. برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ص 215، دار الکتب الاسلامیة، قم، 1371 ق.
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع اسلام پدیا