خانواده در قاب سینما
از همان آغاز اختراع سینما، فیلمسازان با زاویه دیدهای متفاوت به خانواده،کارکردها و ویژگیهای آن را در اشکال مختلف نشان داده و از زوایای گوناگون به آ پرداختهاند. هر چند استفاده از کارکرد خانواده در فرهنگهای گوناگون با هدف خاصی صورت گرفته و این مفهوم بعضا در سینما در حد یک موضوع دستمالی شده و صرفا فرمایشی پایین آورده شدهاست اما در فرهنگهایی که نهاد خانواده از اهمیت ویژهای برخوردار است، شاهد آثار شاخصی در زمینه ملودرامهای خانوادگی بودهایم. در ایران نیز سینما بعد از سالهای اولیه ورود به کشور و طی دورهای چند دههای برای رسیدن به استفاده از سینما در قالب یک هنر تکنیکال، با روی آوردن به فیلمهایی که بعدها با عنوان فیلمفارسی شناخته شدند، در میان تماشاگران با استقبال روبرو شد و در نهایت با آغاز دهه چهل شمسی، حرکت رو به رشد خود را آغاز کرد. تا جایی که دهه 60 و 70 را سالهای رونق اقتصادی سینمای ایران میتوان نامید و در این میان سهم ملودرامهای خانوادگی در گیشههای پر رونق و سینمای منتقد و مخاطبپسند بسیار قابل توجه است. در این سالها رفتارهای اجتماعی و مناسبات بین افراد خانواده مورد توجه خاص قرار گرفت و برخی از آثار تولید شده از جمله مواردی بودند که در مدیوم سینما، به بهترین نحو ممکن ماندگار شدند. یکی از مهمترین کارکردهای این رویکرد پرداختن به موضوع خانواده و به تصویر کشیدن پتانسیلهای موجود در این نهاد اجتماعی در مواجهه با مشکلات و نشان دادن امتیازاتی است که استحکام نظام خانواده میتواند به همراه داشته باشد. شاید یکی از بهترین نمونهها که تصویر جذابی از خانواده ایرانی و روابط بین افراد خانواده را نشان داد فیلم «مادر» ساخته مرحوم علی حاتمی باشد. فیلمی که با تکیه بر آیینهای سنتی، تصویر متفاوتی از کارکرد خانواده را نمایان کرد. «اجاره نشینها» ساخته داریوش مهرجویی هم یکی دیگر از نمونههای موفق در تصویر کردن خانواده ایرانی بر پرده سینما بود. تصویری که برای مخاطب ایرانی کاملا آشنا بوده و با هدف نشان دادن اثرات استحکام بنیان خانواده در مواجهه با مشکلات اجتماعی داستانش را روایت میکرد. در این میان نقش افراد در پیشبرد اهداف مشترک خانواده کاملا مشهود بوده و نشانگر یکی از مهمترین کارکردهای خانواده ایرانی است.
از آغاز سال 80 بود که موج جدیدی از فیلمها که بیشتر از آنکه به کارکردهای خانواده بپردازند به معضلات موجود در خانواده ها از قبیل چند همسری، روابط ناسالم بین والدین و فرزندان، دعواهای زن و شوهری و خیانت پرداخته و با پررنگ نشان دادن این معضلات، از کارکردهای خانواده در مناسبات اجتماعی غافل ماندهاند.
«نرگس» ساخته رخشان بنیاعتماد و «همسر» به کارگردانی مهدی فخیمزاده دو نمونه موفق دیگر از ملودرامهای خانوادگی در دهه 70 است. آثاری که بر خلاف اکثر تولیدات دو دهه گذشته بیش از آنکه با هدف نشان دادن معضلات موجود در نهاد خانواده ساخته شده و این مشکلات را سوژهای برای روایت داستان کنند، نمایاندن کارکردهای اجتماعی خانواده را به عنوان هدف اصلی برگزیده و با نشان دادن روابط عمیق بین همسران، نقش روابط بین افراد خانواده را به عنوان یک نیروی محرکه برای رویارویی با جامعه و ایجاد زندگی ایدهآل به بهترین شکل به تصویر کشیده است. در فیلم «سارا» ساخته داریوش مهرجویی که تقریبا در همان سالهای دهه 70 ساخته شد تصویر متفاوتی از خانواده نشان داده شد. این فیلم که موقعیت زنی را نشان میدهد که چگونه با تلاش و کارکردن پنهانی، همسر و خانواده خود را حفظ و صیانت میکند، زن را به عنوان یکی از عناصر نگه دارنده بنیان خانواده معرفی کرده و اهمیت صیانت از بنیان خانواده را به مخاطب گوشزد میکند درست مانند همان تصویری که سالها بعد در فیلم «به همین سادگی» ساخته سیدرضا میرکریمی از زن نشان داده شده است. بیشک فیلم «زیر پوست شهر» ساخته رخشان بنیاعتماد نیز با همین تصویر و روایت ماجرای زنی به نام طوبی که زنی رنج کشیده و مسوول است و میخواهد با چنگ و دندان ستون خانواده را مستحکم نگه داشته و از فروپاشی آن جلوگیری کند، میخواهد مخاطب را متوجه اهمیت خانواده و ضرورت صیانت و اعتلای آن کند. البته در میان این فیلمها که نمایش دهنده نقش زن در حفظ نظام خانواده است، تصویری که از نقش پدر در حفظ و بقای مادی و معنوی خانواده در فیلمهای «پدر»، «بچههای آسمان» و «آواز گنجشکها» هر سه ساخته مجید مجیدی به تصویر کشیده شدهاست که روایتگر تاثیر غیرقابل انکار پدر در مناسبات خانوادگی است و حتی در فیلمی مثل «پدر» که روایتگر رابطه نه چندان خوب پسری با ناپدریاش است که بر اثر یک اتفاق به رابطهای صمیمانه تبدیل میشود، سعی شده تا نقش پدر را تحکیم بنیان خانواده نشان دهد. اما از آغاز سال 80 بود که موج جدیدی از فیلمها که بیشتر از آنکه به کارکردهای خانواده بپردازند به معضلات موجود در خانواده ها از قبیل چند همسری، روابط ناسالم بین والدین و فرزندان، دعواهای زن و شوهری و خیانت پرداخته و با پررنگ نشان دادن این معضلات، از کارکردهای خانواده در مناسبات اجتماعی غافل ماندهاند.
از این دسته فیلمها میتوان به «آتش بس» ساخته تهمینه میلانی اشاره کرد. در این فیلم که جنجالهای بین زن و شوهر را نشان میدهد، هرچند تلاش شده تا با ارائه یک راه حل منطقی راهی برای حل دعواهای زن و شوهری ارائه شود اما یکی از مهمترین کارکردهای خانواده که همان استفاده از تجربیات بزرگان خانواده و یاری گرفتن از آنها در حل مشکلات و به قولی ریش سفیدی کردن است را نادیده گرفته و با وسط کشیدن پای روانشناس برای حل مشکلات، به کلی از نقش افراد مسن در حل مشکلات فاکتور گرفته است. در دهه هشتاد اما یکی از ماندگارترین تصویرها از خانواده ایرانی، در «مهمان مامان» داریوش مهرجویی خلق شد. هر چند این فیلم در سالهایی ساخته شد که پرداختن به ملودرامهای خانوادگی در اولویت پایینتری در سینمای ایران قرار داشت اما به دلیل ارائه یک تصویر همدلانه از بافت سنتی خانواده، نقش همدلی و درک متقابل اعضا در حفظ نهاد خانواده و کارکردهای آن را مورد توجه قرار داد. «طلا و مس» ساخته همایون اسعدیان هم یکی دیگر از آثار متفاوتی بود که همدلی و همکاری بین زن و شوهر را بهعنوان یک عامل کلیدی معرفی کرد و با ارائه یک تصویر ناب از گذشت و فداکاری یک زن و شوهر در برابر یکدیگر توانست چهره مناسبی از یک خانواده ایرانی را به تصویر بکشد. یکی دیگر از تصاویر خانواده در سینمای ایران، نشان دادن نقش کلیدی یکی از اعضای خانواده درحفظ بنیان خانواده است. «شیفته» به کارگردانی محمدعلی سجادی، «شب یلدا» ساخته کیومرث پوراحمد و «سگکشی» اثر بهرام بیضایی نیز از جمله آثاری هستند که هر چند هدفشان تصویر خانواده ایرانی نبوده و در بستری دیگر با موضوعی خاص روایت میشوند اما با طرح موضوع خیانت، مفهوم اعتماد در خانواده را به نوعی دستخوش التهاب کردهاند. با این وجود در همین سالها که با مفاهیم جدیدی در تعریف از خانواده ایرانی در سینما روبرو میشویم، ساخت آثاری مثل «یه حبه قند» که بار دیگر خانواده ایرانی را آنطور که از ابتدا بوده به تصویر میکشد، غنیمتی است که باید قدر دانست. پرداختن به مفهوم خانواده در جامعهای که دستخوش تغییرات اساسی در این زمینه بوده و هر روز به آمار مشکلات در خانوادهها افزوده میشود و کانون خانواده در معرض خطرات جدی در برابر آموزههای جدید از فرهنگ بیگانه است، یکی از وظایف بسیار مهم رسانهای مانند سینماست که در میان تولید آثاری که به طور مستقیم یا غیرمستقیم به نهاد خانواده اشاره دارند، جایگاه ویژهای برای نمایش خانواده ایرانی آنطور که باید در نظر بگیرد.
مریم قاضیزاده
بخش سینما و تلویزیون تبیان