تبیان، دستیار زندگی
براى من این جلسه‌ى پرشكوه و پرمغز، بسیار شیرین و دلنشین است؛ جمع عظیم و كثیر جوانان دانشجو و اساتید محترم این استان، كه باید به این تعداد بزرگ و كمیت عظیم دانشجو و استاد در این استان، ماشاءالله گفت. مطالبى هم كه دوستان بیان كردند، چه آنچه كه رئیس محترم،
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بیانات در دیدار دانشجویان كرمانشاه


راى من این جلسه‌ى پرشكوه و پرمغز، بسیار شیرین و دلنشین است؛ جمع عظیم و كثیر جوانان دانشجو و اساتید محترم این استان، كه باید به این تعداد بزرگ و كمیت عظیم دانشجو و استاد در این استان، ماشاءالله گفت. مطالبى هم كه دوستان بیان كردند، چه آنچه كه رئیس محترم، دانشمند و مؤمن این دانشگاه بیان كردند، چه آنچه كه جوانان عزیزمان گفتند، در اینها مطالب قابل توجه و قابل پیگیرى‌اى بود.


-رهبری- دیدار دانشجویان كرمانشاه

براى من دیدار با شما جوانان عزیز از دو جهت مهم است: یكى اینكه خود حضور در میان جوانان، شنیدن از آنها، گفتن با آنها، به انسان روحیه‌ى جوانى و نشاط میبخشد؛ كه ما امروز در مسئولیتهاى مختلف به این روحیه‌ى نشاط نیازمندیم. در یك چنین جمعهائى، حالت ابتكار و نوآورى و طلبگارىِ قله‌هاى بلند موج میزند؛ و این همان چیزى است كه براى ما مطلوب است.

جهت دوم این است كه نسل جوان، بار انقلاب را بر دوش داشته است و دارد و در آینده هم خواهد داشت. این مخصوص جوان دهه‌ى 60 نیست؛ جوان دهه‌ى 90 هم كه شما هستید، بار سنگینى را بر دوش دارید. و من مى‌بینم و مشاهده میكنم كه بحمدالله جوان كشور ما، بخصوص جوانان دانشجو و تحصیلكرده، این بار را بخوبى پیش میبرند و ان‌شاءالله به منزل خواهند رساند.

هم امروز كه روز مجاهدت و ایستادگى و بصیرت و صبر در گذرگاه انقلاب است، و هم در آینده كه مسئولیتها و مأموریتهاى زیادى در عرصه‌هاى مختلف بر دوش شما جوانان خواهد بود - در عرصه‌ى علمى، در عرصه‌ى سیاسى، در عرصه‌ى اجتماعى، در عرصه‌هاى دیپلماسى، در عرصه‌هاى اقتصادى و فنى و همه‌ى عرصه‌هاى زندگى - نقش جوانان برجسته است. پس شما، هم امروز مسئول و مشغول تلاش هستید، هم ان‌شاءالله در آینده چنین خواهد بود. بنابراین دیدار با جوانان، گفتن با آنان و شنیدن از آنان، داراى اهمیت است.

پیغمبر اكرم از جوانى از صحابه‌ى خودشان خوششان آمد و براى او دعائى كردند و فرمودند: «اللّهمّ امتعه بشبابه»؛(1) یعنى پروردگارا ! او را از جوانىِ خود متمتع كن، بهره‌مند كن. معلوم میشود همه‌ى جوانان از جوانىِ خود بهره‌مند نمیشوند كه پیغمبر براى این جوان چنین دعائى را كرد. تمتع از جوانى، بهره‌مندى از جوانى به چه معناست؟ خطاست اگر خیال كنیم بهره‌مندى از جوانى به معناى لذت بردن از شهوات مادى جوانى است، سرگرمى‌هاى جوانى است، استفاده‌ى از لهویات در دوره‌ى جوانى است؛ این نیست بهره بردن از جوانى. در یك بیان دیگرى پیغمبر اكرم فرمودند: «ما من شابّ یدع لذّة الدّنیا و لهوها و اهرم شبابه فى طاعة الله الّا اعطاه الله اجر اثنین و سبعین صدّیقا»؛(2) یعنى جوانى كه دامن خودش را پاك نگه میدارد، از شهوات مادى دورى میگزیند، در پیش خداى متعال اجر هفتاد و دو صدیق را دارد.

من امروز اینجا یك بازخوانى‌اى از هویت كلى و شاكله‌ى كلى انقلاب مطرح میكنم. براى خود ما هم مهم است. ما نمیتوانیم سرمان را پائین بیندازیم و نفهمیم در دنیا چه میگذرد، همین طور جلو برویم. اینجور حركت كردن كه انسان چشم و گوش بسته، بدون توجه، بدون نگاه به اطراف، بدون نگاه به واقعیتها، بدون نگاه به افقهاى دوردست حركت كند، غالباً به گمراهى و اشتباه منجر خواهد شد. پس خودمان هم باید یك نگاهى بكنیم، یك بازخوانى‌اى بكنیم.

«در جوانى پاك بودن شیوه‌ى پیغمبرى است». مثالى هم كه خداى متعال به عنوان الگو در مقابل جوانان گذاشته است، یوسف پیغمبر است. تمتع از جوانى به این نیست؛ تمتع از جوانى این است كه انسان - همچنان كه در این حدیث هست - «اهرم شبابه فى طاعة الله»؛ جوانى را در اطاعت خدا بگذراند. اطاعت خدا هم فقط نماز خواندن نیست. البته نماز خواندن خیلى با فضیلت و مهم است و سازنده است، اما فقط این نیست. در عرصه‌ى وسیع زندگى، مصداقهاى زیادى براى اطاعت خدا هست؛ كه یكى از مهمترین آنها ترك گناه است، آلوده نكردن دامن است. درس هم كه شما میخوانید، اطاعت خداست؛ ابتكار هم كه میورزید، اطاعت خداست؛ همین كارهائى كه این جوانهاى عزیز اینجا گفتند - در زمینه‌ى مسائل شیمى، انرژى، علوم انسانى، پزشكى و غیره - تلاش در این راه‌ها، همه اطاعت خداست.

خب، در جمع جوانان حرفهاى گفتنى زیاد است و ما خیلى حرف براى گفتن داریم؛ البته جوانها هم براى گفتن به ما خیلى حرف دارند؛ باید از همین فرصتها استفاده كرد؛ لیكن به مناسبت مسائلى كه در منطقه است، این انقلابهائى كه واقع شد، نهضتهائى كه به وجود آمد، نظامهاى طاغوتىِ مرتجعِ مستكبرِ وابسته‌اى كه برخلاف انتظار و برخلاف همه‌ى تحلیلها سرنگون شد و همچنین پیامدهاى اینها، لازم است بحثهائى با نگاه به این قضیه اتفاق بیفتد؛ كه من ان‌شاءالله شرح خواهم داد.

-رهبری- دیدار دانشجویان كرمانشاه

این پیامدهائى كه گفتم، كشمكشهاى آشكار و پنهانى است كه الان بر سر نظامهاى جایگزین وجود دارد. فرض كنید در مصر - كه البته این براى كسانى كه قضایا را دنبال میكنند، محسوس و مشهود است - یقیناً دستهاى استكبار و عوامل استكبار سعى میكنند حالا كه نظام وابسته ساقط شد، شاید بتوانند یك نظامى را سر كار بیاورند كه باز وابستگى‌اش به غرب محفوظ باشد؛ یك نظامى بر سر كار بیاید كه وابسته‌ى به غرب باشد؛ برنامه‌هاى غرب را، برنامه‌هاى آمریكا را بر طبق میل آنها اجرا كند؛ منتها با یك شكل مدرنترى. عده‌اى مایلند این نظام جدید از شكل پیرِ فرسوده‌ى منفورِ حسنى مباركى در بیاید، یك شكل ظاهرالصلاح‌ترى به خودش بگیرد. یك عده‌اى دنبال این هستند و دارند تلاش میكنند و پول خرج میكنند. بعضى این را نمیخواهند، اما دنبال این هستند كه یك نظام سكولار بر سر كار بیاید؛ نظامى كه تعهد دینى نداشته باشد. اینها هم دارند كار میكنند، تلاش میكنند. عده‌اى هم به دنبال ایجاد یك نظام اسلامى هستند. البته تفسیرها و تعبیرها از نظام اسلامى مختلف است. بنابراین كشمكشهائى در این زمینه‌ها وجود دارد؛ تلاش براى ایجاد نظام جایگزین.

به طور طبیعى یكى از عواملى كه میتواند در این عرصه‌ى كشاكش و تصمیم‌گیرى و اثرگذار براى آینده، اثر بگذارد، نظام جمهورى اسلامى ایران، رفتار دولتمردان، رفتار مردم و به طور كلى شاكله‌ى نظام جمهورى اسلامى است. من آن روز هم در جمع مردم عزیز كرمانشاه گفتم؛ امروز خوب بودن ما، خوب عمل كردن ما، آبرومند بودن ما اثرگذار است در كشورهائى كه یا انقلاب كردند یا در شرف انقلابند. خداى نكرده بى‌آبرو شدن ما، ناكارآمد نشان داده شدن ما، مكدر بودن چهره‌ى ما، تأثیرات منفىِ متقابلى روى آنها خواهد گذاشت. لذا این مهم است كه ما چه هستیم، چه باشیم و چگونه عمل كنیم.

خب، به این جهت، من امروز اینجا یك بازخوانى‌اى از هویت كلى و شاكله‌ى كلى انقلاب مطرح میكنم. براى خود ما هم مهم است. ما نمیتوانیم سرمان را پائین بیندازیم و نفهمیم در دنیا چه میگذرد، همین طور جلو برویم. اینجور حركت كردن كه انسان چشم و گوش بسته، بدون توجه، بدون نگاه به اطراف، بدون نگاه به واقعیتها، بدون نگاه به افقهاى دوردست حركت كند، غالباً به گمراهى و اشتباه منجر خواهد شد. پس خودمان هم باید یك نگاهى بكنیم، یك بازخوانى‌اى بكنیم.

من امروز بخشى از این بازخوانى را اینجا انجام میدهم. البته ان‌شاءالله این، برنامه‌ى كلى‌تر و عمومى‌تر ما خواهد بود. اگر به خودمان نگاه كردیم، دیدیم انحرافى در ما وجود دارد، ببینیم این زاویه در این مسیر ما كجا پیدا شده است؟ زاویه‌ى از خط مستقیم در چه نقطه‌اى به وجود آمده است؟ عامل آن چیست؟ اینها باید بررسى شود. سؤالهائى مطرح میشود. تا جائى كه وقت باشد، من دو سه تا سؤال را عرض میكنم و درباره‌اش توضیح میدهم.

یك سؤال این است كه مسئله‌ى پیرى و جوانى نظام چگونه قابل تحلیل است؟ هر موجود زنده‌اى دوران جوانى‌اى دارد، دوران پیرى‌اى دارد. وضع نظام اسلامى در این زمینه چیست و چگونه خواهد شد؟ آیا نظام اسلامى پیر خواهد شد؟ فرسوده خواهد شد؟ ازكارافتاده خواهد شد؟ براى اینكه چنین وضعى پیش نیاید، آیا راهى وجود دارد؟ اگر یك وقتى چنین حالتى پیش آمد، آیا علاجى براى آن متصور است و وجود دارد؟ اینها سؤالات مهمى است. این سؤالات باید در مراكز فكر و تصمیم‌گیرى و تصمیم‌سازى - عمدتاً در حوزه و دانشگاه - بین اصحاب فكر مطرح شود؛ باید روى اینها فكر شود، بحث شود؛ شما جوانها هم رویش فكر كنید.

من یك نكته‌اى را در اینجا عرض بكنم. یك زنجیره‌ى منطقى وجود دارد؛ پیش‌ها این را گفتیم، بحث شده. حلقه‌ى اول، انقلاب اسلامى است، بعد تشكیل نظام اسلامى است، بعد تشكیل دولت اسلامى است، بعد تشكیل جامعه‌ى اسلامى است، بعد تشكیل امت اسلامى است؛ این یك زنجیره‌ى مستمرى است كه به هم مرتبط است. منظور از انقلاب اسلامى - كه حلقه‌ى اول است - حركت انقلابى است؛ والّا به یك معنا انقلاب شامل همه‌ى این مراحل میشود. اینجا منظور ما از انقلاب اسلامى، یعنى همان حركت انقلابى و جنبش انقلابى كه نظام مرتجع را، نظام قدیمى را، نظام وابسته و فاسد را سرنگون میكند و زمینه را براى ایجاد نظام جدید آماده میكند. حلقه‌ى بعد، نظام اسلامى است. منظور من در اینجا از نظام اسلامى، یعنى آن هویت كلى كه تعریف مشخصى دارد، كه كشور، ملت و صاحبان انقلاب - كه مردم هستند - آن را انتخاب میكنند. در مورد ما، مردم ما انتخاب كردند: جمهورى اسلامى. جمهورى اسلامى یعنى نظامى كه در آن، مردم‌سالارى از اسلام گرفته شده است و با ارزشهاى اسلامى همراه است. ما از این حلقه هم عبور كردیم. منظور از دولت اسلامى این است كه بر اساس آنچه كه در دوره‌ى تعیین نظام اسلامى به وجود آمد، یك قانون اساسى درست شد؛ نهادها و بنیانهاى اداره‌ى كشور و مدیریت كشور معین شد. این مجموعه‌ى نهادهاى مدیریتى، دولت اسلامى است. در اینجا منظور از دولت، فقط قوه‌ى مجریه نیست؛ یعنى مجموع دستگاه‌هاى مدیریتى كشور كه اداره‌ى یك كشور را برعهده دارند؛ نظامات گوناگون اداره كننده‌ى كشور. بخش بعد از آن، جامعه‌ى اسلامى است؛ كه این، آن بخش بسیار مهم و اساسى است. بعد از آنكه دولت اسلامى تشكیل شد، مسئولیت و تعهد این دولت اسلامى این است كه جامعه‌ى اسلامى را تحقق ببخشد. جامعه‌ى اسلامى یعنى چه؟ یعنى جامعه‌اى كه در آن، آرمانهاى اسلامى، اهداف اسلامى، آرزوهاى بزرگى كه اسلام براى بشر ترسیم كرده است، تحقق پیدا كند. جامعه‌ى عادل، برخوردار از عدالت، جامعه‌ى آزاد، جامعه‌اى كه مردم در آن، در اداره‌ى كشور، در آینده‌ى خود، در پیشرفت خود داراى نقشند، داراى تأثیرند، جامعه‌اى داراى عزت ملى و استغناى ملى، جامعه‌اى برخوردار از رفاه و مبراى از فقر و گرسنگى، جامعه‌اى داراى پیشرفتهاى همه‌جانبه - پیشرفت علمى، پیشرفت اقتصادى، پیشرفت سیاسى - و بالاخره جامعه‌اى بدون سكون، بدون ركود، بدون توقف و در حال پیشروى دائم؛ این آن جامعه‌اى است كه ما دنبالش هستیم. البته این جامعه تحقق پیدا نكرده، ولى ما دنبال این هستیم كه این جامعه تحقق پیدا كند. پس این شد هدف اصلى و مهمِ میانه‌ى ما.

-رهبری- دیدار دانشجویان كرمانشاه

چرا میگوئیم میانه؟ به خاطر اینكه این جامعه وقتى تشكیل شد، مهمترین مسئولیت این جامعه این است كه انسانها بتوانند در سایه‌سار چنین اجتماعى، چنین حكومتى، چنین فضائى، به كمال معنوى و كمال الهى برسند؛ كه: «ما خلقت الجنّ و الانس الّا لیعبدون»؛(3) انسانها به عبودیت برسند. «لیعبدون» را معنا كردند به «لیعرفون». این معنایش این نیست كه «عَبَدَ» به معناى «عَرَفَ» است - عبادت به معناى معرفت است - نه؛ بلكه به معناى این است كه عبادت بدون معرفت معنى ندارد، امكان ندارد، عبادت نیست. بنابراین جامعه‌اى كه به عبودیت خدا میرسد، یعنى به معرفت كامل خدا میرسد، تخلق به اخلاق‌الله پیدا میكند؛ این، آن نهایت كمال انسانى است. بنابراین هدف نهائى، آن است؛ و هدف قبل از آن، ایجاد جامعه‌ى اسلامى است، كه هدف بسیار بزرگ و بسیار والائى است. خب، وقتى یك چنین جامعه‌اى به وجود آمد، زمینه براى ایجاد امت اسلامى، یعنى گسترش این جامعه هم به وجود خواهد آمد؛ كه حالا آن مقوله‌ى دیگرى و بحث دیگرى است.

این چیزى كه به عنوان هدف ذكر شد، یك امر بسیار والاست. من اول این را عرض بكنم؛ این مفاهیمى كه گفته شد - مفهوم عدالت، مفهوم آزادى، مفهوم تكریم انسان - با معانى اسلامىِ خودش مورد نظر ماست، نه با معانى غربى خودش. آزادى در منطق اسلامى معنائى دارد، غیر از آن معنائى كه آزادى در منطق غرب دارد. تكریم انسان، احترام به انسان، ارزش دادن به انسانیتِ انسان در مفهوم اسلامى مغایر است با این مفهوم در معناى غربى و تلقى غربى. یكى از مشكلات ما در طول این سالها این بوده كه افرادى آمده‌اند مفاهیم اسلامى را با مفاهیم غربى ترجمه كرده‌اند، حرفهاى غربى‌ها را تكرار كرده‌اند، دنبال تحقق آنها بودند؛ در حالى كه انقلاب اسلامى براى این نیست. آزادى غربى در زمینه‌ى اقتصاد، همین مطالبى است كه مى‌بینید؛ همین «اقتصاد آدام اسمیتى» و رسیدن به این وضع دیكتاتورى اقتصادى موجود دنیا، كه الان دارد انحلال و فروریختگى خودش را بتدریج نشان میدهد. مراد ما از آزادى كه این نیست. آزادى انسانى به معناى آزادى اخلاقىِ بى‌بندوبارىِ فرهنگىِ غربى نیست. ما نباید براى اینكه خودمان را در چشم غربى‌ها شیرین كنیم، دم از حرفى بزنیم كه آنها میزنند؛ كه حرفِ غلط است، باطل است و امروز دارد بطلان خودش را نشان میدهد. ما از احترام به انسان، احترام به زن حرف میزنیم؛ این نبایستى اشتباه بشود با آنچه كه در غرب در زیر این مفاهیم ترجمه میشود و گفته میشود و بیان میشود. مفاهیم اسلامى مورد نظر است؛ عدالت با معناى اسلامى خود، آزادى با معناى اسلامى خود، كرامت انسان با معناى اسلامى خود؛ كه اینها همه در اسلام روشن است، مبیّن است. غربى‌ها هم براى خودشان یك حرفهائى دارند. در این زمینه‌ها، در این ارزشگذارى، راه آنها، راه كج و منحرفى است.

البته در عمل - این را همه بدانند؛ البته شما میدانید - غربى‌ها به همان مفاهیمِ مورد ادعاى خودشان هم هرگز عمل نكردند. یعنى سررشته‌داران، سردمداران و قدرتمندان غربى هرگز پاى همان عدالتى كه گفتند، پاى همان آزادى‌اى كه گفتند، نایستادند؛ اینها را به عنوان یك تابلو مطرح كردند و زیر این تابلو هر كار خواستند، كردند. فرض بفرمائید به افغانستان حمله میكنند، زیر تابلوى ایجاد دموكراسى، اما باطن قضیه این نیست؛ باطن قضیه این است كه آمریكا یا ناتو به افغانستان احتیاج دارد، براى اینكه آنجا یك پایگاه ثابت بسازد، از آن پایگاه چین را بپاید، هند را بپاید، ایران را بپاید، آسیاى جنوب غربى را بپاید.

گاهى اوقات فشارها، مضیقه‌ها و ضرورتها، مدیریتهاى گوناگون را به بعضى از انعطافهاى غیر لازم یا غیر جائز وادار میكند؛ رهبرى بایستى مراقب باشد، نگذارد چنین اتفاقى بیفتد. این مسئولیتِ بسیار سنگینى است. این مسئولیت، مسئولیت اجرائى نیست؛ دخالت در كارها هم نیست. حالا بعضى‌ها دوست میدارند همین طور بگویند؛ فلان تصمیمها بدون نظر رهبرى گرفته نمیشود. نه، اینطور نیست.

عراق را با عنوان مبارزه‌ى با سلاح اتمى مورد تهاجم قرار میدهند، اما باطن قضیه این نیست. البته بعد آمدند داستانسرائى كردند و گفتند بله، گشتیم، پیدا نكردیم؛ اشتباه كرده بودیم! اینجورى نیست. مگر میشود كسى به خاطر یك گزارش غلط و اشتباه و تأیید نشده، این همه خرج، هزینه‌ى انسانى، هزینه‌ى مالى بر خودش هموار كند و به عراق حمله كند؟ هدف از حمله‌ى به عراق، مبارزه‌ى با سلاح شیمیائى نبود؛ بلكه تسلط بر یك كشور ثروتمندِ نفت‌خیز در همسایگى جمهورى اسلامى، و تسلط بر دنیاى عرب، و حمایت از اسرائیل، و تكمیل زنجیره‌ى استكبار در این منطقه بود.

همین حالا نیروهاى ناتو مرتباً به لیبى حمله‌ى هوائى میكنند. الان چند ماه است كه این حملات هوائى بدون هیچگونه مجوز واقعى، انسانى، قانونى و بین‌المللى ادامه دارد؛ حرفشان این است كه میخواهیم قذافى را بزنیم! قضیه این نیست. مسئله، جاده صاف كردن براى شركتهاى نفتى است. لیبى یك منطقه‌اى است كه هم مشرف به مصر است، هم مشرف به تونس است، هم مشرف به سودان است، هم مشرف به الجزائر است، كنار مدیترانه است، یك قدمى اروپاست. اینها میخواهند اینجا یك مركزى داشته باشند، بتوانند بر این منطقه حكومت كنند؛ اسمش را میگذارند مبارزه‌ى با قذافى! در حالى كه قضیه این نیست. یعنى غرب همین مفاهیم و اهدافى را هم كه خودش ادعا میكرد، غالباً پوششى قرار داد براى مقاصد شیطانى. بنابراین اگر ما میگوئیم عدالت، اگر ما میگوئیم آزادى، مقصودمان همان حرفهائى نیست كه آنها میگویند؛ همان دموكراسىِ دروغین. من با قاطعیت عرض میكنم؛ دموكراسى‌اى كه امروز در غرب رائج است - حالا یك جاهائى استثناء است - عمدتاً این دموكراسى دروغین است؛ واقعى نیست. پس منظور ما مفاهیمى است برگرفته‌ى از منطق اسلام و قرآن و آنچه كه در معارف اسلامى است.

پس تشكیل جامعه‌ى اسلامى شد هدف؛ با همین خصوصیات، با همین شاخصهائى كه گفته شد. این هدف هرگز كهنه‌شونده نیست. مطالبه‌ى عدالت هرگز منسوخ نمیشود. از اولِ تاریخ بشر تا امروز، انسانها به دنبال عدالت بوده‌اند. هر جا قیامى از طرف مردم هست، غالباً بر ضد بى‌عدالتى است، بر ضد تبعیض است. انسانها دنبال آزادى هستند. خداى متعال انسان را آزاد آفریده است؛ «لا تكن عبد غیرك و قد جعلك الله حرّا»؛(4) خدا تو را آزاد آفریده است. انسان دنبال آزادى است؛ این یك خواسته‌ى فطرى است، این كهنه‌بشو نیست.

بنابراین وقتى انسان اهداف و آرمانهاى نظام اسلامى را نگاه میكند - یعنى جامعه‌ى اسلامى با این خصوصیات - مى‌بیند اینها هیچ وقت كهنه نمیشود. انسان همیشه دنبال این آرمانهاست. هرچه هم كه حركت بكند، جا براى حركتِ بیشتر وجود دارد. مثلاً یكى از آرمانهاى شما پیشرفت است. پیشرفت نهایت ندارد، آخر ندارد. «فوق كلّ ذى علم علیم»؛(5) هرچه شما دانش داشته باشید، بالاتر از آن، دانشى متصور است. یعنى عرصه، یك عرصه‌ى تمام‌شدنى نیست. پس اینها كهنه نمیشود؛ لیكن در راه رسیدن به اینها، آن حلقه‌ى قبلى، گفتیم دولت اسلامى است. دولت اسلامى، یعنى سازوكارها و نهادسازى‌هاى لازم براى ایجاد آن جامعه‌ى اسلامى؛ اینها چرا، ممكن است كهنه شود. ممكن است اقتضائات در دنیا جورى بشود كه این سازوكار، این هندسه‌ى نظام، كامل نباشد، مطلوب نباشد، لازم باشد عوض شود؛ هیچ اشكال ندارد. نظام اسلامى این ظرفیت را دارد. اگر نظامى دنبال آن آرمانهاست، آن آرمانها كهنه‌بشو نیست؛ اما سازوكارها، چینش این نهادهائى كه میخواهد ما را به آن آرمانها برساند، قابل نو شدن است.

-رهبری- دیدار دانشجویان كرمانشاه

البته نو شدن به معناى این است كه اقتضائات بیرونى و واقعیتها گاهى یك چیزى را اقتضاء میكند، یك روز چیز دیگرى را اقتضاء میكند؛ یك نمونه‌ى عملىِ عینى‌اش همین سیاستهاى اصل 44 در باب اقتصاد است. یك روز تقسیم منابع اقتصادى در كشور به آن شكلى بود كه در صدر اصل 44 قانون اساسى آمده است. اسم آوردند؛ این نهادها، این بنیادها متعلق به بخش عمومى است، اینها متعلق به بخش خصوصى است - احصاء كردند، مشخص كردند - لیكن در ذیل همین اصل آمده است كه این تا هنگامى است كه به شكوفائى اقتصاد كشور كمك كند. معنایش چیست؟ معنایش این است كه اگر شرائط جورى شد كه این تنظیم و این ترتیب به شكوفائى و پیشرفت اقتصاد كمك نمیكند، میتواند تغییر پیدا كند؛ و تغییر پیدا كرد. این، همان جابه‌جا كردن خطوط هندسى نظام است.

فرض بفرمائید ما یك روزى در قانون اساسى نخست‌وزیر و رئیس جمهور داشتیم، با یك شكل خاصى؛ بعد تجربه به ما نشان داد كه این درست نیست. امام دستور دادند گروهى از خبرگان ملت، از دانشگاهیان، از روحانیون، از مجلس شوراى اسلامى، از برجستگان و نخبگان بنشینند و آنچنان كه بر طبق نیاز است، آن را تغییر بدهند. همین كار را هم كردند. یا در زمینه‌ى قضا همین جور. در آینده هم اینها قابل تغییر است.

امروز نظام ما نظام ریاستى است؛ یعنى مردم با رأى مستقیمِ خودشان رئیس جمهور را انتخاب میكنند؛ تا الان هم شیوه‌ى بسیار خوب و تجربه‌شده‌اى است. اگر یك روزى در آینده‌هاى دور یا نزدیك - كه احتمالاً در آینده‌هاى نزدیك، چنین چیزى پیش نمى‌آید - احساس بشود كه به جاى نظام ریاستى مثلاً نظام پارلمانى مطلوب است - مثل اینكه در بعضى از كشورهاى دنیا معمول است - هیچ اشكالى ندارد؛ نظام جمهورى اسلامى میتواند این خط هندسى را به این خط دیگر هندسى تبدیل كند؛ تفاوتى نمیكند. و از این قبیل.

البته همین تغییر هم باید متكى به اصول باشد. همین نگاهِ دوباره و نوسازى و بازسازى هم بایستى ناظر به اصول باشد؛ برگرفته و برخاسته‌ى از اصول اسلامى باشد. مثلاً فرض بفرمائید شایسته‌سالارى. احساس بشود كه شایسته‌سالارى، به این شكل، بهتر تحقق پیدا میكند؛ یا عدالت، به این شكل، بهتر تحقق پیدا میكند.

در زمینه‌ى شایسته‌سالارى، من باز این حدیث را از پیغمبر اكرم براى شما بخوانم. در فتح مكه، پیغمبر یك جوان نوزده ساله را گذاشتند حاكم مكه. پیغمبر مكه را كه فتح كردند، لازم بود حاكم یا فرماندارى آنجا بگذارند. این همه پیرمردها و بزرگان بودند، اما پیغمبر یك جوان نوزده ساله را منصوب كرد. بعضى‌ها اشكال كردند كه آقا این سنش كم است، چرا او را گذاشتید؟ طبق این روایت، پیغمبر فرمود: «لا یحتجّ محتجّ منكم فى مخالفته بصغر سنّه»؛ كسانى كه با انتصاب این شخص براى فرماندارى مكه مخالفند، استدلالشان را این قرار ندهند كه چون سنش كم است، جوان است؛ این استدلال، استدلال درستى نیست. یعنى اگر استدلال دیگرى دارید، خیلى خوب، بیائید بگوئید؛ اما كم بودن سن، جوان بودن، استدلال درستى نیست. «فلیس الاكبر هو الافضل بل الافضل هو الاكبر»؛(6) آن كسى كه بزرگتر است، لزوماً برتر نیست؛ بلكه آن كسى كه برتر است، در واقع بزرگتر است. افضل، یعنى شایسته‌تر. این شایسته‌سالارى است؛ خب، اینها باید رعایت شود. در همه‌ى نظامات جمهورى اسلامى، در قوه‌ى مجریه، در قوه‌ى مقننه، در قوه‌ى قضائیه، در نیروهاى مسلح، در نهادهاى گوناگون، این اصل شایسته‌سالارى باید رعایت شود. شایسته‌گزینى؛ گزینش باید بر طبق معیارها و صلاحیتها باشد، نه بر طبق امیال و چیزهاى شخصى. این در اسلام خودش یك اصل است. تمام این تغییرها و تبدیلهائى كه در اسلام وجود دارد، بر اساس این است.

سیاستها هم همین جور. سیاستهاى نظام هم ممكن است تغییر پیدا كند؛ یك روزى یك سیاست اقتصادى در كشور حاكم باشد، یك روز دیگر به اقتضاى نیازها، یك سیاست دیگر؛ منتها هر دو باید از اسلام گرفته شده باشد. این تغییر هم بایستى مبتنى باشد بر اصول اسلامى. سیاست دیپلماسى ما ممكن است در یك شرائطى تغییر پیدا كند، لیكن این تغییر هم باید بر اساس اصول اسلامى باشد. اینجور نیست كه اگر چنانچه كسى سلیقه‌اش اینجور است، یا منفعت شخصى‌اش اینجور است، یا بقایش در مسند قدرت اینجور اقتضاء میكند، حق داشته باشد كه این سیاست را یا این خط را تغییر دهد؛ نه، لازم است بر طبق معیارها باشد. البته در خود قانون اساسى تضمینهاى لازم براى این معنا هم پیش‌بینى شده است.

بنابراین نتیجه‌اى كه میتوانیم بگیریم، این است كه نظام اسلامى آرمانهایش غیر قابل تغییر است؛ علت این است كه آرمانها، آرمانهاى فطرى است. نگاه به این آرمانها، نگاه هوس‌گونه و از سر هوسِ گذرا نیست؛ بلكه نیاز طبیعى و جوشیده‌ى از فطرت انسان است. نیاز به عدالت، نیاز به آزادى، نیاز به پیشرفت، نیاز به رفاه عمومى، نیاز به خُلقیات عالى، اینها نیازهاى فطرى انسان است. جامعه‌ى اسلامى یعنى این. ما دنبال این هستیم. این قابل تغییر نیست؛ اما نظاماتى كه ما را به اینها میرساند، احیاناً قابل تغییر است؛ بستگى به این دارد كه اقتضائات زمانه چگونه باشد.

بنابراین با این دید، نظام جمهورى اسلامى، هم ثبات دارد، هم تحول دارد. ثبات وجود دارد،یعنى حركت، یك حركت مستمرى است به سمت آرمانها؛ تذبذب و عوض كردن راه وجود ندارد؛ حركت در خط مستقیم به سمت آرمانهاى معین است؛ اما سازوكارها عوض میشود. یك وقت انسان به سمت یك هدفى میرود، ناچار است سوار اتومبیل بشود، در یك بخشى ناچار است سوار قطار بشود، در یك بخشى ناچار است سوار هواپیما بشود، در یك بخشى هم ممكن است لازم باشد پیاده حركت كند؛ اما هدف تغییرناپذیر است، اگرچه شكل حركت تغییرپذیر است.

بنابراین اگر بخواهیم این بخش را خلاصه كنیم، در پاسخ به این سؤال كه مسئله‌ى جوانى و پیرى نظام چگونه قابل حل است، باید بگوئیم: اولاً نوسازى نظام ممكن است، اما به معناى تجدیدنظر در آرمانها نیست؛ زیرا این آرمانها فطرى است. دوم، نوسازى به معناى تغییر نظامات، تغییر سازوكارها، تغییر سیاستها، عملى است، ممكن است، در مواردى هم لازم است و مانع از تحجر است؛ منتها باید بر طبق اصول باشد. نكته‌ى سوم هم همین است كه این تغییر باید بر اساس اصول باشد. پس آرمانها كه شاكله‌ى كلى نظام از آنها الهام گرفته، قابل تغییر نیست. نظام جمهورى اسلامى یك چنین نظامى است. با این نگاه، نظام فرسوده‌بشو نیست، متحجربشو نیست، از راه‌بازمانده نیست و نخواهد شد؛ همیشه میتواند جوان باقى بماند.

البته این را هم اضافه بكنیم؛ جوانى و پیرى، ملاك كاملى نیست. بعضى از نظامها در همان جوانى‌شان هم بدند. نظام سلطنتى، نظام استبدادى، نظامى كه با زور یا با كودتا به وجود مى‌آید، همان اوّلش هم كه جوان است،  نظام ملعون و مطرودى است. نظامى كه بر مبناى اخلاق است، بر مبناى معرفت است، بر مبناى اصول اسلامى است، بر مبناى آرمانهاى فطرى است، اگر صدها سال هم از عمرش بگذرد، پیربشو نیست؛ میتواند همیشه زنده باشد، همیشه شاداب باشد، همیشه زاینده و پیشرونده باشد؛ مهم این است. با این دید به نظام جمهورى اسلامى نگاه كنید. البته نظام ما با گذشت سى سال، در اول عمرش قرار دارد؛ یعنى در مقابلِ رژیمهائى كه در دنیا حاكمند - دویست سال، سیصد سال - این نظام هنوز نظام جوانى است. نظام ما از نشاط جوانى - به معناى واقعى كلمه - برخوردار است. اما در افق آینده هم كه نگاه میكنیم، این حالت، حالت ماندگار و همیشگى است. یك نظام بالنده، بانشاط، پیشرونده و پیرنشونده؛ این نظامِ جمهورى اسلامى است.

-رهبری- دیدار دانشجویان كرمانشاه

یك مسئله، مسئله‌ى رهبرى است؛ چیزى كه در دنیا معمول نیست، در جمهورى اسلامى هست. ولایت فقیهى كه امام بزرگوار ما معنا كردند، تعریف كردند، مطرح كردند و بعد پیاده كردند و بعد خود آن بزرگوار مظهر تام و تمام و كاملش بود - كه هر كس ایشان را از نزدیك میشناخت، هرچه كه میگذشت، خصوصیات برجسته و ممتاز این مرد بیشتر براى او آشكار میشد - یعنى یك مدیریت زنده و بالنده و پیشرونده. یك جمله‌اى را امام بیان كردند: ولایت مطلقه‌ى فقیه. یك عده‌اى با مغالطه خواستند این قضیه را به نحوى مشوب كنند و یك معناى غلط و تفسیر غلطى بدهند. گفتند معناى ولایت مطلقه این است كه رهبرى در نظام جمهورى اسلامى، مطلق از همه‌ى قوانین است؛ مثل یك اسبِ مهار كنده شده‌اى، هر جا بخواهد، هر كار بخواهد، میتواند بكند. مسئله این نبود، این نیست. امام بزرگوار خودش از همه بیشتر به رعایت قوانین، به رعایت اصول، به رعایت مبانى، به رعایت جزئیات احكام شرعى مقید بود؛ و این وظیفه‌ى رهبرى است. در نظام جمهورى اسلامى، رهبرى فقط تابع این نیست كه كسى او را به خاطر اینكه شرائط را از دست داده، عزل كند؛ اگر این شرائط در او وجود نداشته باشد، خودش به خودى خود عزل‌شده است؛ این خیلى چیز مهمى است. رهبرى یك مدیریت است؛ البته مدیریتِ اجرائى نیست. این اشكال و اشتباه هم در طول زمان، از اول انقلاب تا امروز، در بعضى از تبلیغات ادامه دارد. اینجور تلقى كنند كه رهبرى یك مدیریت اجرائى است؛ نه، مدیریت اجرائى، مشخص است. مدیریت اجرائى در بخش قوه‌ى مجریه ضوابط مشخصى دارد، معلوم است، مسئولین معینى دارد؛ در قوه‌ى قضائیه هم - كه آن هم مدیریت اجرائى است - همین طور، هر كدام مسئولیتهائى دارند؛ قوه‌ى مقننه هم كه معلوم است. رهبرى، ناظر بر اینهاست. به چه معنا؟ به این معنا كه از حركت كلى نظام مراقبت كند.

در واقع رهبرى، یك مدیریت كلان ارزشى است. همین طور كه اشاره كردم، گاهى اوقات فشارها، مضیقه‌ها و ضرورتها، مدیریتهاى گوناگون را به بعضى از انعطافهاى غیر لازم یا غیر جائز وادار میكند؛ رهبرى بایستى مراقب باشد، نگذارد چنین اتفاقى بیفتد. این مسئولیتِ بسیار سنگینى است. این مسئولیت، مسئولیت اجرائى نیست؛ دخالت در كارها هم نیست. حالا بعضى‌ها دوست میدارند همین طور بگویند؛ فلان تصمیمها بدون نظر رهبرى گرفته نمیشود. نه، اینطور نیست. مسئولین در بخشهاى مختلف، مسئولیتهاى مشخصى دارند. در بخش اقتصادى، در بخش سیاسى، در بخش دیپلماسى، نمایندگان مجلس در بخشهاى خودشان، مسئولان قوه‌ى قضائیه در بخش خودشان، مسئولیتهاى مشخصى دارند. در همه‌ى اینها رهبرى نه میتواند دخالت كند، نه حق دارد دخالت كند، نه قادر است دخالت كند؛ اصلاً امكان ندارد. خیلى از تصمیمهاى اقتصادى ممكن است گرفته شود، رهبرى قبول هم نداشته باشد، اما دخالت نمیكند؛ مسئولینى دارد، مسئولینش باید عمل كنند. بله، آنجائى كه اتخاذ یك سیاستى منتهى خواهد شد به كج شدن راه انقلاب، رهبرى مسئولیت پیدا میكند. در تصمیم و عملِ رهبرى باید عقلانیت در خدمت اصول قرار بگیرد، واقع‌بینى در خدمت آرمان‌گرائى‌ها قرار بگیرد.

در قضیه‌ى هسته‌اى، در آن دوره‌ى اول كه تلاطمهائى بود، بعضاً اقدامهائى انجام میگرفت كه شاید مطلوب نبود. من آنجا در سخنرانى عمومى گفتم اگر چنانچه این كارها انجام نگیرد، خودم وارد میشوم. و همین هم شد. این معناى رهبرى است؛ این یك چیزى است كه از اسلام گرفته شده است؛ یك نكته‌ى مثبتى است در نظام اسلامى.

دستگاه‌هاى گوناگون - قوه‌ى قضائیه، قوه‌ى مجریه، قوه‌ى مقننه - مثل همه‌ى دنیا، كارهاى موظف قانونى خودشان را دارند انجام میدهند، با اختیارات كاملى كه در قانون اساسى معین شده؛ اما حركت كلان و كلى نظام اسلامى به سمت آن آرمانها باید منحرف نشود؛ اگر منحرف شد، باید گریبان رهبرى را گرفت، او را بایستى مسئول دانست؛ او مسئول است كه نگذارد. البته این مسئله، مثالهاى زیادى دارد؛ چون وقت كم است، به یكى از آنها اشاره‌ى مختصرى میكنم.

مسئله‌ى روابط با آمریكا، كه در این چند سال چه كارها كردند، چه تلاشها كردند، در دوره‌هاى مختلفِ دولتهاى گوناگون، تحت تأثیر عوامل مختلف. خب، این به حركت عمومى نظام ضرر میزد، فایده‌اى هم براى وضع معیشت و زندگى مردم نداشت. اینجا ممانعت شد. و مسائل گوناگونى از این قبیل هست.

یكى از هدفهاى ابتدائى‌شان احتمالاً این است كه مسائل آمریكا را تحت‌الشعاع قرار بدهند. در هشتاد كشور، از این حركت عظیمى كه امروز به وجود آمده، مردم دارند دفاع میكنند؛ از این جنبش فتح «وال استریت» دارند حمایت میكنند؛ این چیز كوچكى نیست، خیلى چیز مهمى است

یك مسئله‌ى دیگر هم در ذهنم بود كه مطرح كنم - مسئله‌ى حزب و تحزّب - گمان میكنم وقت كم است؛ لذا مختصر عرض میكنم. در كشورهائى كه ملاحظه میكنید انقلاب شده، احزاب وسط میدانند. این سؤال پیش مى‌آید كه نگاه ما به تحزّب و حزب چیست. الان وقت كم است و من نمیتوانم تفصیلاً بگویم؛ ان‌شاءالله یك وقتى در این باره به تفصیل صحبت میكنم. به طور اجمال بگویم ما با تحزّب مطلقاً مخالف نیستیم. این كه خیال كنند ما با حزب و تحزّب مخالفیم، نه، اینطور نیست. قبل از پیروزى انقلاب، پایه‌هاى یك حزب بزرگ و فعال را خود ما ریختیم؛ اول انقلاب هم این حزب را تشكیل دادیم، امام هم تأیید كردند، چند سال هم با جدیت مشغول بودیم؛ البته بعد به جهاتى تعطیل شد. همان وقت به ما اشكال میكردند كه تحزّب با وحدت عمومى جامعه مخالف است. من آن وقت یك سخنرانى مفصلى كردم، كه بعد هم پیاده شد و چاپ شد و پخش شد؛ تحت عنوان «وحدت و تحزّب». تحزّب میتواند در جامعه انجام بگیرد، در عین حال وحدت هم صدمه‌اى نبیند؛ اینها با هم منافاتى ندارد. منتها آن حزبى كه مورد نظر ماست، عبارت است از یك تشكیلاتى كه نقش راهنمائى و هدایت آحاد مردم را به سمت یك آرمانهائى ایفاء میكند.

ما دوجور حزب داریم: یك حزب عبارت است از كانال‌كشى براى هدایتهاى فكرى؛ حالا چه فكرى به معناى سیاسى، چه فكرى به معناى دینى و عقیدتى. اگر چنانچه كسانى این كار را بكنند، خوب است. قصد عبارت از این نیست كه قدرت را در دست بگیرند؛ میخواهند جامعه را به یك سطحى از معرفت، به یك سطحى از دانائى سیاسى و عقیدتى برسانند؛ این چیز خوبى است. البته كسانى كه یك چنین توانائى‌اى داشته باشند، به طور طبیعى در مسابقات قدرت، در انتخابات قدرت هم آنها صاحب رأى خواهند شد، آنها برنده خواهند شد؛ لیكن این هدفشان نیست. این یك جور حزب است؛ این مورد تأیید است. میدان باز است؛ هر كس میخواهد بكند، بكند.

یك جور حزب، تقلید از احزاب كنونى غربى است - حالا من گذشته را كارى ندارم - احزاب كنونى غربى به معناى باشگاه‌هائى براى كسب قدرت است؛ اصلاً حزب یعنى مجموعه‌اى براى كسب قدرت. یك گروهى با هم همراه میشوند، از سرمایه و پول و امكانات مالىِ خودشان بهره‌مند میشوند، یا از دیگران كسب میكنند، یا بندوبست‌هاى سیاسى میكنند، براى اینكه به قدرت برسند. یك گروه هم رقیب اینهاست؛ كارهاى مشابه اینها را انجام میدهد تا آنها را از قدرت پائین بكشد، خودش بشود جایگزین. الان احزاب در دنیا غالباً اینگونه‌اند. این دو حزبى كه در آمریكا به نوبت در رأس كار قرار میگیرند، از همین قبیلند؛ اینها در واقع باشگاه‌هاى كسب قدرتند. این نه، هیچ وجهى ندارد. اگر كسانى در داخل كشور ما با این شیوه دنبال تحزّب میروند، ما جلویشان را نمیگیریم. اگر كسى ادعا كند كه نظام جلوى تشكیل احزاب را گرفته است، یك دروغ واضحى گفته؛ چنین چیزى نیست؛ اما من اینجور حزبى را تأیید نمیكنم. اینجور حزب‌سازى، اینجور حزب‌بازى معنایش عبارت است از كشمكش قدرت؛ این هیچ وجهى ندارد. اما حزب به معناى اول، یعنى یك كانال‌كشى در درون جامعه، براى گسترش فكر درست - چه فكر عقیدتى و اسلامى، چه فكر سیاسى و تربیت كادرهاى گوناگون - بسیار خوب است؛ این چیز نامطلوبى نیست. اجمال قضیه این است؛ حالا تفاصیلش را ان‌شاءالله در وقتهاى دیگرى عرض میكنیم.

-رهبری- دیدار دانشجویان كرمانشاه

یك جمله هم اشاره بكنم به این سناریوى اخیر آمریكائى‌ها. این مسئله‌ى ترور و جنجال تبلیغاتى اخیر یك سناریو است. آمریكائى‌ها یك حرفى بزنند، از آن طرف هم آنهائى كه در اروپا هستند، به كمكشان بیایند - مثل این كه آن پاس بدهد، این بزند - یك بازى سیاسى را در دنیا راه بیندازند؛ عوامل گوناگون خودشان، از وابستگانشان در منطقه و خارج منطقه را هم به كار بگیرند و یك جنجال درست كنند؛ این یك سناریوى آمریكائى است. البته ما با دقت رصد میكنیم. ما مراقبت میكنیم ببینیم پشت صحنه‌ى این سناریو چیست. و بدانند جمهورى اسلامى با هر توطئه‌اى، با هر حركت مخرب و مزاحمى، با همه‌ى توان مقابله خواهد كرد. قطعاً نیات شیطانى‌اى وجود دارد. ما این نیات را تا حدودى شناسائى كردیم، بیشتر هم شناسائى خواهیم كرد. ما نگاه میكنیم ببینیم اینها چه كار میخواهند بكنند. البته یكى از هدفهاى ابتدائى‌شان احتمالاً این است كه مسائل آمریكا را تحت‌الشعاع قرار بدهند. در هشتاد كشور، از این حركت عظیمى كه امروز به وجود آمده، مردم دارند دفاع میكنند؛ از این جنبش فتح «وال استریت» دارند حمایت میكنند؛ این چیز كوچكى نیست، خیلى چیز مهمى است. مطمئناً ملتهاى اروپا آن روزى كه بفهمند مشكلاتشان ناشى از سلطه‌ى صهیونیزم است، این حركتها تشدید هم خواهد شد.

امروز بسیارى از مشكلاتى كه در كشورهاى اروپائى، مثل انگلیس، مثل فرانسه، مثل آلمان، مثل ایتالیا وجود دارد، ناشى از این است كه سیاستهاى شبكه‌ى خبیث صهیونیستى بر دولتهاى این كشورها حاكم است. اینها از سرمایه‌داران و كمپانى‌داران صهیونیست كه در دنیا زیادند، چشم میزنند و حساب میبرند. در آمریكا هم همین جور است. تملق‌گوئى به صهیونیستها، یك شیوه‌ى معمول در بین قدرتمندان آمریكاست. در اروپا هم كم و بیش همین جور است. وقتى ملتها - چه ملت آمریكا، چه ملتهاى اروپا - بدانند كه خیلى از این بدبختى‌ها ناشى از سلطه‌ى شیطانى و اهریمنى این شبكه است، یقیناً انگیزه‌شان بیشتر خواهد شد، حركتشان شدیدتر خواهد شد. ممكن است امروز آمریكا با پلیس، بلكه با ارتش، مردم را سركوب كند - كه سابقه هم دارد؛ چند سال قبل از این در شیكاگو یك حركتى به وجود آمد، ارتش را وارد كردند؛ گمانم زمان كلینتون بود، حاكمیت آن مجموعه‌ى قبل از بوش - هیچ ابائى ندارند؛ ارتش را وارد میكنند، مردم را سركوب میكنند، میزنند، میكُشند، زندانهاى سخت میكنند؛ این حركت سركوب میشود، اما از بین نمیرود؛ آتش زیر خاكسترى خواهد ماند و یك روزى آنچنان شعله خواهد كشید كه همه‌ى این بناى پوشالى استكبارى و سرمایه‌دارى را خواهد سوزاند و خاكستر خواهد كرد.

البته ما در حال حاضر مسئولین آمریكائى را برحذر میداریم از این كه حركت ناشایست و شیطانى‌اى - چه در زمینه‌هاى سیاسى، چه در زمینه‌هاى امنیتى - از آنها سر بزند. بدانند جمهورى اسلامى زنده است، بیدار است. آنها اگر چنانچه پشت به مردم خودشان دارند، ما رو به مردم خودمان داریم. آنها اگر چنانچه منفور مردم خودشان هستند، منفور اكثریتشان هستند - كه قضیه اینجور است - در جمهورى اسلامى قضیه بعكس است. این اجتماعات عظیم مردم، امروز و در همه‌ى موارد دیگر، نشان‌دهنده‌ى عزم راسخ مردم است. ما همه در صحنه هستیم، همه جزو ملتیم، همه سربازان انقلاب و نظام اسلامى هستیم. بدانند اینجا یك پیكرِ یكپارچه‌ى متحدِ مستحكمى است، در مقابل هر توطئه‌اى خواهد ایستاد و باج هم به كسى نمیدهیم. خطاست اگر خیال كنند فشار مى‌آورند، بعد باج میگیرند. البته این، كار معمول قدرتهاست. از كارهاى رائج قدرتهاى مستكبر بین‌المللى همین است؛ یك دولتى را پیدا میكنند، آدمهاى ضعیف و غیر متكى به مردم در رأس این دولتهایند؛ به آنها یك فشارى مى‌آورند، یك شایعه‌اى درست میكنند، سپس از آنها باج میگیرند. جمهورى اسلامى در این سى و دو سال نشان داده كه به كسى باج نخواهد داد، این فشارها هم روى او اثر نمیكند؛ «و لمّا رءا المؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله و ما زادهم الّا ایمانا و تسلیما».(7) ما وقتى این فشارها را ملاحظه میكنیم، این شیطنتها و توطئه‌ها را از طرف خبیث‌ترین شیاطین عالم نسبت به خودمان مشاهده میكنیم، میفهمیم وعده‌ى الهى راست است؛ میگوئیم «هذا ما وعدنا الله و رسوله». خدا وعده فرموده بود كه وقتى در راه مستقیم حركت كنید، شیطانها و كجروان با شما مقابله میكنند؛ بسم‌الله، این نمونه‌اش است. این را خدا قبلاً به ما فرموده بود، آیات قرآن به ما گفته بود. «و صدق الله و رسوله»؛ سخن خدا راست است. «و ما زادهم الّا ایمانا و تسلیما»؛ این، ایمان ما را به وعده‌ى الهى بیشتر میكند. خداوند فرموده است: «لینصرنّ الله من ینصره».(8) هر كس خدا را نصرت كند، دین خدا را نصرت كند، راه خدا را نصرت كند، آرمانهاى الهى را نصرت كند، خدا یقیناً او را نصرت و پیروز خواهد كرد. و بدانید این در انتظار ملت عزیز ایران است.

بسیار جلسه‌ى خوبى بود. براى من، این اجتماع عظیم، این اجتماع پرشور، این دلهاى پاك و صاف، فراموش‌نشدنى است.

پروردگارا! به محمد و آل محمد، فضل و لطف و رحمت خود را بر این جوانان عزیز، بر مردم عزیز كرمانشاه نازل كن. پروردگارا! دشمنان ملت ایران را منكوب و نابود كن. پروردگارا! به محمد و آل محمد، ما را در صراط مستقیم خود ثابت‌قدم بدار. قلب مقدس ولى‌عصر را از ما راضى و خشنود كن. روح مطهر شهیدان و روح مطهر امام بزرگوار را از ما راضى و خشنود بفرما.

    والسّلام علیكم و رحمةالله و بركاته‌

1) الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 52

2) مجموعة ورام، ج 2، ص 60

3) ذاریات: 56

4) نهج البلاغه، نامه‌ى 31

5) یوسف: 76

6) بحارالانوار، ج 21، ص 121

7) احزاب: 22

8) حج: 40

بخش سیاست تبیان


منبع : دفتر حفظ و نشر حضرت آیت العظمی خامنه ای