«یه حبه قند» در محک منتقدان

از مقطع اکران فیلم سینمایی «یه حبه قند» در جشنواره فیلم فجر تا امروز که فیلم در معرض تماشای عموم مخاطبان قرار دارد دیدگاههای متفاوتی از سوی منتقدان و صاحبنظران درباره این فیلم رسانهای شدهاست که مرور آنها در کنار یکدیگر میتواند نگاهی به نسبت جامع از فضای حاکم بر فیلم و نقاط قوت و ضعف آن حاصل کند. در این گزارش مختصر دیدگاه برخی چهرههای مطرح درباره این فیلم را خواهیم خواند.
* احمد میرعلایی (مدیرعامل بیناد سینمایی فاربی): «یه حبه قند» فیلمی با ساختار بسیار قوی و پیچیده است. این فیلم از کارگردانی و بازیهای خیلی خوبی برخوردار بوده و زحمت زیادی نیز برای ساخت آن کشیده شدهاست. من احترام زیادی برای این زحمت قائلم و نتیجه آن زحمات در فیلم اصلا گم نمیشود. ولی به نظر من، موضوعی که این اثر قصد دارد به مخاطبان و تماشاگران خود انتقال دهد، به این همه زحمت نیاز نداشت. میرکریمی فیلمسازی است که از او توقع زیادی میرود بهتر بود با این همه زحمتی که کشیده شده، موضوع ارزشمندتری را انتخاب میکرد. من فکر میکنم، ساختار وی را بیش از حد به خود جذب کرده و زحمت و انرژی زیادی صرف صحنه آرایی، دکوپاژ، امکانات و... شده بود و در این بین، کفه موضوع، سبکتر از ساختار فیلم بود. من برای «زیرنور ماه» همیشه به میرکریمی احترام میگذارم. این فیلم در عمق وجود من رفته است و پیچیدگی زیادی هم نداشت. اما «یه حبه قند» ساختار بسیار سنگینی دارد و به نوعی موضوع در آن، گم شده است و در مقابل، قدرت کارگردانی در آن کاملا مشهود است.
* حسین معززینیا (منتقد و سردبیر ماهنامه 24): از فیلمهایی که در جشنواره دیدم اثر آقای اصغر فرهادی «جدایی نادر از سیمین» فیلم شگفتانگیزی بود و بعد فیلم آقای رضا میرکریمی «یه حبه قند» که تصویر ویژهای از یک نوع زندگی ایرانی است. به نظر من یکی از وظایف سینما نشان دادن قومیتها است و این فیلم نمونهای از یک سند صوتی و تصویری قومی ایرانی است.
* رضا امیرخانی(نویسنده): «یه حبه قند» شبیهترین اثر سینمایی به ظرافت فرش ایرانی است. به نظر من میركریمی در این فیلم به دنبال پیدا كردن درام ایرانی است كه حتی اگر در رسیدن به آن به توفیقی دست نیابد باز هم كار او بسیار ارزشمند است. در «یه حبه قند» اكثر نقشها شبیه به هم هستند اما تاكید من روی این ویژگی است كه همه شخصیتها بسیار ساده و اخلاقی هستند.

* مجید اسلامی (منتقد):
«یه حبه قند» یک شاهکار به تمام معناست. در دورهای که دیگر یادمان رفته بود شاهکار چه جور چیزیست. میرکریمی در ادامه مسیر «به همین سادگی» ولی اینبار در فضایی بومی و پرجمعیت و با استفاده از لهجه، فیلمی ساخته که بهلحاظ حسی یادور «مارکورد» فلینیست و بهلحاظ اجرا یادور «همشهریکین» ولز و «قاعده بازی» رنوار. باورکردنی نیست که بشود این همه کم پوزیسیون عالی، تصحیح کادرهای درخشان و حرکتهای چندلایه در میزانسنهای پرعمق را چنین با این احساسات پرشور و ایما و اشارههای بامعنا و حرفهای ناگفته درمیخت. بازیها مثالزدنیست: هر کس سر جای خودش است، از کیانیان و هدایت هاشمی و پورصمیمی تا سهیلا رضوی و ریما رامینفر، و بچههایی که در فیلم میدرخشند. بااینحال نگار جواهریان در نقشی استثنایی مثل شمایلی از معصومیت و هوشمندی، تجسم بارز تمام ارزشهاست، بینکه ذرهای از واقعیبودناش کم شود. فیلم میرکریمی اگرچه رئالیستی به نظر میرسد، بیشتر امپرسیونیستیست؛ مسحور واقعیت نیست، بلکه میخواهد به حقیقتِ لحظه دست پیدا کند.* حمید بهمنی (کارگردان گلوگاه شیطان): پس از ساخت و نمایش موفق «درباره الی...» فیلمهایی با این جنس ساخته شدند كه نمونه ن ثار اخیر قای میركریمی به خصوص فیلم «یه حبه قند» است. میتوان گفت؛ «یه حبه قند» تلاش ناشیانهای برای «درباره الی...» شدن است. ظالمانه است كه یکی مثل حمید بهمنی برای فیلمی 16 سال صبر كند و پس از تلاش بسیار فیلمش دیده نشود و در مقابل دوستان بهراحتی مطرح میشوند.
* بهرام توکلی(کارگردان فیلم اینجا بدون من): نمیدانم چیزهایی که مینویسم نامش یادداشت است یا چند سطری از سر ذوق زدگی تماشای فیلمی که بسیار دوستش دارم، در روزگاری که مد شده حسهای بد و نفرتانگیزمان را با افتخار به سمت همدیگر پرتاب کنیم حیف است وقتی چیزی تو را سرشار از لذت میکند همه را شریک حست نکنی، این چند خط هر چه هست مثل حس خوبی میماند که تا با کسی در میانش نگذاری انگار عیشت کامل نمیشود. حس دلتنگی غیرقابل توضیح، غیرقابل گفتن و غیرقابل نمایش که به شکل عجیبی در این فیلم نمایش داده میشود و نمایش عظمت سینما در ترسیم دنیای ریزبافت دمهای واقعی و روابط زنده مردم سرزمینم، انگار ارکستری از سازهای ایرانی در حال نواختنی هماهنگ هستند. همه این حسهای خوب در پایان فیلم در ذهنم جمع شده، تماشاچیها دست میزنند، در سینمایی در مونترال، فیلم به خاطر در خواست مردم به سانس فوقالعاده رسیده، دمها از سراسر دنیا انگار حسی مشابه را دریافت کردهاند، کسی از طرف فیلم در سالن نیست، اما من نقدر حس فیلم و جاذبهاش برای مخاطبان غیرایرانی و ایرانی حاضر در سالن درگیرم کرده بود که دوست داشتم بروم بالای سن؛ در همان لحظه به ذهنم مد که اگر کسی از من پرسید تو چه ربطی داری به این فیلم که مدی این بالا چه باید بگویم، با خودم گفتم من حتی با سازنده فیلم دوستی هم ندارم، فقط در حد سلام و علیک مختصری و احترامی که برای همه فیلمسازان کشورم قائلم؛ هیچ رابطه یا دوستیای در میان نیست پس من چه ربطی دارم به این فیلم عزیز، درست همان لحظه به خودم گفتم میروم بالای سن، صدایم را صاف میکنم و میگویم من اینجا هستم چون افتخار میکنم که هم وطن سازنده چنین فیلمی هستم، همین.

* سید محمد بهشتی (مدیرعامل اسبق فارابی):
فیلم «یه حبه قند» مثل یه حبه قند شیرین است و بیتكلف چون روی زمین، روی دل ما مینشیند مثل یه حبه قند شیرین است چون سرشار از زندگی است. مثل یه حبه قند سپید است چون بیلایش است و پاك. مثل یه حبه قند صورتی منحصر به فرد دارد، ولی همچنان كه تنوع شكل حبههای قند را منافی قند بودنشان نمیشماریم، فیلم «یه حبه قند» در عین منحصر به فرد بودن ینهایست كه همه ایرانی بودن ما را نمایش میدهد. همه فیلم «یه حبه قند» مثل لحظهایست كه پرندهای از روی شاخهای میپرد، مثل لحظهای كه طفل انگشت پدر را رها میكند مثل بهاری است كه میید و مثل بهاری است كه میبارد. فیلم «یه حبه قند» معطر است، عطری دارد كه شناست عطر گل محمدی عطر فرهنگ ایران، سالها بود كه زیر بار اظهارنظر در مورد هیچ فیلمی نمیرفتم، گو اینكه فیلمهایی بود كه بارها وسوسه شدم شادیام را از دیدنشان ابراز كنم، ولی اینبار تسلیم میشوم. فیلم «یه حبه قند» را بچشید و ببویید و ببینید؛ تصویر چهره فراموش شده خودتان را در ینه این فیلم خواهید دید.* هوشنگ گلمکانی(سردبیر ماهنامه فیلم): از این به بعد هر وقت که درباره سینمای جزییات بحث شود و شاهد مثال بخواهند، میگویم «یه حبه قند». یک کمالگرایی حیرتانگیز و موفق در ساخت و پرداخت جزئیات ریز و فراوان و لایهلایه در فیلمنامه و بخصوص اجرا... فیلم در جستجوی یک شیوه بیانی ناب سینمای ایران، اثری مثال زدنی و ماندگار است.
* سعید مستغاثی(منتقد): در فیلم «یه حبه قند»، از یک طرف زن دایی مسن بهعنوان تنها کسی که در حال نماز خواندن مشاهده میشود، فراموش کار و حواس پرت نشان داده میشود و تنها روحانی درون فیلم، حتی عاجز از خواندن یک روضه خشک و خالی است. در مقابل روضه حضرت زینب (سلامالله علیها) بر زبان کاراکتر شارلاتان و مسخره فیلم جاری میشود تا موجب خنده و استهزای تماشاگران شود. البته خودباختگیهای سازندگان فیلم «یه حبه قند» به همین نکته ختم نشده و در کلیت اثر، نها همه جشن و سرور برپا شده در یک خانواده سنتی را قربانی فرستادن تنها دختر باقی مانده خانواده به خارج کشور و سرزمینهای بیگانه میکنند! تنها فرد مخالف با این اقدام، دایی خانواده است که با یک حبه قند میمیرد و دست سایرین را برای ارسال دختر به خارج کشور باز میگذارد. در فیلم مذکور، نگاه به سنت و خانواده سنتی، از یک نگاه کارتپستالی و توریستی فراتر نمیرود و خودباختگی اعضای خانواده در برابر مظاهر به اصطلاح تجدد، مانند لبتاپ و موبایل و... اوج خودباختگی فیلمساز را میرساند که نوعی ناگزیری را برای این قربانی کردن هویت و ریشههای دینی و ملی القاء میکند.
* طهماسب صلحجو (منتقد): فیلم «یه حبه قند» پرداختی ظریف به جزئیات دارد و قصد داستانگویی برای مخاطب ندارد بلكه خیلی ساده و صمیمی تماشاگر را با خود همراه میكند. این فیلم در طرح روابط موفق عمل كرده و یك خانواده سنتی و بزرگ یزدی را به زیبایی به تصویر كشیدهاست و حقیقتاً فیلم رنگارنگ و چشمنوازی است. تنها مشكل فیلم، نداشتن داستان مستقل و تعدد شخصیتهای فرعی زیاد است اما به خاطر قاببندیها و فرم رنگارنگ و متنوع مخاطب را با خود همراه میكند. وجود تمام نسلها در این فیلم از جنین تا پیرزن و پیرمرد كه در تقابل مرگ و زندگی هستند در این فیلم نمود خاصی دارد.
فرآوری :محمد صابری
بخش سینما وتلویزیون تبیان