تبیان، دستیار زندگی
در عملیات «كربلای 5» برادر و همسر خواهر معاون گردان در اولین ساعات عملیات به شهادت رسیده بودند و نمی‌دانستیم چگونه این خبر را به او بدهیم؛ او به طرف ما آمد، لبخندی زد و گفت ««شنیده‌ام داماد و برادرم را در نبودن ما شهید كرده‌اید»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یک خبر تلخ برای معاون گردان


در عملیات «كربلای 5» برادر و همسر خواهر معاون گردان در اولین ساعات عملیات به شهادت رسیده بودند و نمی‌دانستیم چگونه این خبر را به او بدهیم؛ او به طرف ما آمد، لبخندی زد و گفت ««شنیده‌ام داماد و برادرم را در نبودن ما شهید كرده‌اید»


یک خبر تلخ برای معاون گردان

در عملیات «كربلای 5» برادر و همسر خواهر معاون گردان در اولین ساعات عملیات به شهادت رسیده بودند و نمی‌دانستیم چگونه این خبر را به او بدهیم؛ او به طرف ما آمد، لبخندی زد و گفت «شنیده‌ام داماد و برادرم را در نبودن ما شهید كرده‌اید».

یكی از بخش‌های قابل توجه و جذاب دفاع مقدس خاطرات رزمندگان از روزهای حماسه و ایثار است؛ خاطراتی تلخ و شیرین كه روایتگر لحظه‌های به یادماندنی زندگی به سبك دفاع مقدس است.

شنیده‌ام برادر و داماد ما را شهید كرده‌اید

برای بار اول بود كه به جبهه می‌رفتم. موقع اعزام دو دل بودم، نمی‌دانم چرا. مثل كسی كه حرفی بزند و بعد پشیمان بشود، فكر می‌كردم برای ثبت‌نام زود تصمیم‌ گرفته‌ام. با خودم قضیه را سبك و سنگین می‌كردم كه چشمم افتاد به یك نوجوان. گویا عذر او را خواسته بودند و قرار نبود ببرندش. مثل ابر بهاری گریه می‌كرد. با دیدن این صحنه بود كه به خودم آمدم و برای رفتن آماده شدم.

حالا برادرم مسئله‌ای نیست، یك جوری با ننه‌ام كنار می‌آیم، اما جواب بچه‌های خواهرم را چی بدهم؟‌ بعد اضافه كرد «ناراحت نباشید، آنها از ما جلو زدند و ما عقب مانده‌ایم»

آمدیم منطقه و خوردیم به عملیات «كربلای 5» [19دی سال 65 ـ شلمچه، شرق بصره]؛ دو گروهان شدیم و برای پدافند به شلمچه رفتیم. شب پیش در همان خط، عملیات شده بود اما بچه‌ها نتوانسته بودند سنگرهای دشمن را بشكنند. یك گروهان هم در پشت خط بود. برادرِ معاون گردان ما با شوهر خواهرش همراه‌مان بودند و در اولین ساعات بر اثر تركش خمپاره به شهادت رسیدند.

همه نگران بودند كه چطور این خبر را به گوش او كه در خط دوم بود برسانند. نزدیك عصر بود كه آمد. طبق معمول لبخندی زد و بعد خودش گفت «شنیده‌ام داماد و برادرم را در نبودن ما شهید كرده‌اید» حالا برادرم مسئله‌ای نیست، یك جوری با ننه‌ام كنار می‌آیم، اما جواب بچه‌های خواهرم را چی بدهم؟‌ بعد اضافه كرد «ناراحت نباشید، آنها از ما جلو زدند و ما عقب مانده‌ایم».

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع :

خبرگزاری فارس

راوی: محمد رضانیا (از گردان نور تیپ 21 امام رضا (ع)