راهنمای شعر گردی در شیراز
شیراز شهری است که به محض شنیدن نامش، به یاد شعر می افتیم. گشتن در شیراز بی یاد بزرگ شاعرانی که در خاک آن خفته اند، لطفی ندارد. از دروازه قرآن و تنگ اللهاکبر پا در شهر میگذاریم و با دیوانی از حافظ و کلیاتی از سعدی در دست، با هم بر گرد شهر میگردیم. از آب رکناباد مینوشیم، در نارنجستان باغ ارم زیر سروی مینشینیم، بر سر سنگ سعدی غزلخوان میخندیم، از تربت حافظ مدد میخواهیم و میگرییم و در شهر شعر ایران گام میزنیم.
مهمان چندصدساله شیراز
آرامگاه خواجو، در دامنه باباکوهی است و اگر به آنجا بروید، از شدت تبعیضی که بین شعرای معروف و کمتر شناخته شدهمان میگذاریم، شوکه میشوید. آرامگاه خواجوی کرمانی که حافظ میگفت تقلید او را میکند (دارد سخن حافظ رنگ سخن خواجو) فقط یک اتاق دارد. کمی بالاتر از مقبره خواجو چند غار به چشم میخورد. یکی از آنها غاری است که محل عبادت و ریاضت زاهدان و مشایخ بوده و گویا خواجو نیز مدتی در آنجا به عبادت مشغول بوده است.
غار دیگر که در دهانه آن طاقی ضربی از نوع طاق کجاوهای از سنگ و آجر زده شده محل قبر خواجه عمادالدین محمود، وزیر معروف شاه شیخ ابواسحاق اینجو است. در کنار این غار نقش برجستهای از جنگ رستم و شیر دیده میشود که به دستور حسینعلی میرزا، فرمانفرمای فارس در 1218 ق ساخته شده.
در کنار آن هم نقش برجسته ناتمامی از فتحعلی شاه قاجار هست. مجسمهای از خواجه هم هست که باید خودتان انصاف داشته باشید و در جایی که خلوت و بدون مامور است، هوای میراث فرهنگی را داشته باشید. در ضمن، اینجا برخلاف حافظیه و باغ سعدی هیچ فروشگاهی نیست که بتوانید مجموعهای از اشعار خواجو را از آن بخواهید. خوب است قبلا آن را تهیه کنید.
رسیده بر سر الله اکبر شیراز
تل الله اکبر، در واقع جای گردش نیست و فقط خودتان میتوانید یک کم جلوتر از آرامگاه خواجو توقفی بکنید و در این مکان مورد علاقه حافظ دمی بنشینید و از آب معروف رکنآباد بنوشید. اینکه چرا به این تپه یا کوه، «الله اکبر» میگویند ظاهرا به خاطر این بوده که قبلا بر روی آن اذان میگفتهاند. اما چنان که حافظ تعریف میکند: «خوشا سپیده دمی باشد آنکه بینم یار / رسیده بر سر الله اکبر شیراز ».
به جز این، علاقه شدید حافظ به تل الله اکبر یک دلیل دیگر هم دارد؛ نهر معروف رکن آباد که عضدالدوله دیلمی آن را ساخته و صحرای مصلی، باغ نو، تکیه هفت تنان و چهل تنان و تکیه خود حافظ را سیراب میکرد و آب بسیار سبکی هم بود، از همین تنگه رد میشد و به شهر میآمد. ظاهرا حافظ هم به این آب و خوردنش از اینجا علاقه فراوانی داشته است.
الا ای که بر خاک ما بگذری
مزار سعدی یا به قول شیرازیها، شیخ در شمال شرقی شیراز، آخر خیابان بوستان و در کنار باغ دلگشا است. فقط یادتان باشد که همراه داشتن یک نسخه جمعوجور و ترجیحا پالتویی از غزلیات سعدی، برای کامل شدن این کیف، واجب است.
اینجا خانقاه سعدی بوده که آخر عمرش را همینجا گذرانده و بوستان و گلستان را هم همینجا نوشته است. بنای سادهای که آرامگاه سعدی دارد، به قشنگی بنای حافظیه نیست ولی بد نیست بدانید که طراح این بنا، آندره گدار فرانسوی است که موزه ملی ایران را هم او طراحی کرده است.
ندانی که بابای کوهی چه گفت
باباکوهی یا کوه سبو، نام کوهی است نزدیک تنگه اللهاکبر که چند غار دارد. ظاهرا این غارها در گذشته محل زندگی عارفی بوده که حالا همانجا مدفون است، به اسم ابوعبدالله محمدبن عبدالله معروف به ابن باکویه (227-442ق).
ظاهرا «باباکوهی» هم صورت عامیانه همین باکویه است. گویا این جناب باکویه یا باباکوهی، با شیخ ابوسعید ابوالخیر آشنا بود و شاگردی مثل خواجه عبدالله انصاری داشت. عمر طولانی (به نقلی 105سال) کرد و اشعاری هم به او منسوب است.
سعدی در باب پنجم بوستان به باباکوهی و شعر او ارجاع داده: ندانی که بابای کوهی چه گفت/ به مردی که ناموس را شب نخفت/ برو جان بابا در اخلاص پیچ/ که نتوانی از خلق بربست هیچ...
بین شیرازیها معروف است که زیارت مزار باباکوهی برای برآورده شدن حاجتها مجرب است. حتی طبق افسانهای حافظ هم در جوانی به زیارت باباکوهی میرود و از او طبع روان میخواهد. باباکوهی قله کوتاهی است و از پای کوه تا مزار باباکوهی فقط یک ربع راه است؛ همهاش هم پله یا سنگفرش. برای همین باباکوهی یکی از پاتوقهای پیادهروی صبحگاهی شیرازیهاست.
نارنجستان قوام؛ الماس سبز
نارنجستان قوام یا باغ قوام، باغی است که علی محمدخان (قوام الملک دوم) و پسرش محمدرضاخان (قوام الملک سوم) والیهای ناصرالدینشاه در شیراز، حدود 130سال قبل آن را ساختند. معلوم است که از یک حاکم چیز شاعرانهای درنمیآید. دلیل آوردن اسم نارنجستان در این فهرست شاعرانه، چیز دیگری است. در ضلع غربى نارنجستان قوام، عمارت زیبایی هست که به دلیل سکونت خانم زینتالملوک قوامی، دختر قوامالملک چهارم، به این نام معروف است.
این عمارت که در واقع اندرونى خانه قوام بوده، هم خودش بنای دیدنی و زیبایی است و هم محتویاتش. در زیرزمینهای این خانه یک موزه مردمشناسی هست که مجسمه مومی تمام شخصیتهای برجسته تاریخ شیراز را در آن میتوانید پیدا کنید؛ از جمله شاعران و نویسندگان شیرازی.
به جز این، باغ قوام یک شهرت ادبی دیگر هم دارد. ماجرا از این قرار است که آگاتا کریستی زمانی که از همسر اولش جدا شده بود، تصمیم گرفت برای فراموش کردن ماجرا به سفر برود. او به بغداد آمد. حاصل این سفر دو چیز بود؛ یکی داستان «قتل در قطار سریع السیر شرق» و دوم آشنایی با ماکس مولان که با او ازدواج کرد. آگاتا کریستی و ماکس مولان برای ماه عسل به شیراز و به خانهای در نزدیکی همین نارنجستان قوام آمدند.
زیبایی این نارنجستان کریستی را تحت تاثیر قرار داد. او در بازگشت به لندن یک گالری عکس از نارنجستان برگزار کرد که بعدها به شکل کتاب هم درآمد.
عنوان این کتاب بود «الماس سبز». آگاتا کریستی یک داستان پلیسی کوتاه هم با عنوان «خانهای در شیراز» دارد که موضوعش ماجرای قتلی است در نارنجستان قوام؛ البته این داستان به فارسی ترجمه نشده.
بر سر تربت ما گر گذری...
آرامگاه حافظ در شمال شیراز و در یک قبرستان قدیمی به اسم خاک مصلی است که خود حافظ هم در اشعارش اسمش را برده. حافظ بر خلاف سعدی از همان اول گنبد و بارگاهی داشته. پسرهای تیمور، شاه عباس صفوی، نادرشاه و کریمخانزند هر کدام برای حافظ بنایی ساختند تا اینکه این بنای امروزی در سال 1328 برای حافظیه ساخته شد.
سنگ مرمر خود مقبره حاف1 هنوز همانی است که کریمخان زند آماده کرده بوده. روی آن نوشتهاند: «بر سر تربت ما چون گذری همتخواه / که زیارتگه رندان جهان خواهد شد». دورتادور مزار خواجه، مقبره بسیاری از شعرا و شخصیتهای تاریخ و معاصر هست که اگر خوب دقت کنید میتوانید اهلی شیرازی، فریدون توللی، دکتر حمیدی شیرازی و رسول پرویزی را هم در بین آنها بیابید.
باد بزمت به خوشی خوبتر از باغ ارم
شیراز از قدیم به داشتن باغها و تاکستانهایش مشهور بوده. حتی بعضی به باوری عامیانه معتقدند که شیراز به معنای مرکز انگور خوب است (ترکیب واژه «شیر» به معنای شیرین و خوب با «راز» که در فارسی به رز کوتاه شده).
بیشتر باغهای شیراز در شمال غرب آن و در مناطق قصردشت، چمران و معالیآباد جای دارند. از بین این باغها چندتایی هم هستند که قدمت تاریخی دارند؛ مثل باغ ارم، باغ عفیفآباد، باغ دلگشا و باغ جهاننما. از بین این چهار باغ، باغ ارم از همه قدیمیتر است و حتی کاشیکاریهایی در آن است که به زمان ساسانیان هم میرسد.
باغ ارم در شعر شاعران شیراز، مظهر خوشی و خرمی است: «تا به باغ ارم از خوشی و خوبی مثل است / باد بزمت به خوشی خوبتر از باغ ارم». اما حواستان باشد در شعر شعرای غیرشیرازی، منظور از ارم، بهشت شداد است. به هرحال شما اگر به باغ ارم بروید، هم میتوانید از موزه گیاهشناسی آن دیدن کنید و هم به یاد بیاورید که حافظ و سعدی در این باغ قدم میزدند و آن شعرهای شاهکار را میگفتند.
بخش گردشگری تبیان
برگرفته از همشهری