تبیان، دستیار زندگی
به گفته دکترها 48 ساعت در سردخانه بودم که علامت سردخانه و شماره آن نیز روی پایم هست ولی با خوابی که در سردخانه دیدم دوباره خدا ما را به این دنیا برگرداند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خوابی که در سردخانه دیدم


به گفته دکترها 48 ساعت در سردخانه بودم که علامت سردخانه و شماره آن نیز روی پایم هست ولی با خوابی که در سردخانه دیدم دوباره خدا ما را به این دنیا برگرداند.


خوابی که در سردخانه دیدم

آنچه خواهید خواند مصاحبه ایست خواندنی از نخستین سال‌های جنگ که با یکی از رزمندگان مجروح در عملیات بیت المقدس انجام شده است. مطالعه این مصاحبه برای درک حال و هوای آن روز‌ها بسیار مفید خواهد بود.

*با خبر شدیم که یکی از برادران مسئول در تیپ محمدرسول الله که فرماندهی چندین حمله را به عهده داشته است زخمی شده و در بیمارستان بستری است. ما نیز برآن شدیم از این شهید زنده احوالی بگیریم، لذا به بیمارستان رفته و با ایشان مصاحبه‌ای داشتیم که متن این مصاحبه ذیلاً از نظرتان می‌گذرد.

ضمن معرفی خودتان لطفاً بفرمایید که در تیپ محمدرسول‌الله چه سمتی داشته‌اید؟

بسم‌الله الرحمن الرحیم. اینجانب رضا علیپور مسئول عملیات محوری در مرحله سوم بیت‌المقدس و یکی از مسئولین تیپ محمد رسول‌الله که بنا به درخواست مسئولان سپاه برای پاکسازی هرچه سریعتر منطقه از لوث وجود مزدوران عراقی این مسئولیت را متقبل شده و به خرمشهر آمدم و در عملیات فتح‌المبین و آخرین بار هم در مرحله سوم عملیات بیت‌المقدس شرکت داشتم تا اینکه زخمی شدم و نحوه زخمی شدنم به این ترتیب بود که در عملیات اروندرود (شط ‌العرب)، بعد از تصرف اولین خاکریز دشمن که مستحکم‌ترین دژ دشمن بود دو تیر به صورتم اصابت نمود که چون مسئولیتم در آن برهه از زمان خیلی سنگین بود صورت خود را با چفیه‌ای که برگردنم بود بستم و نیرویی را که زیر نظر من بود تا کنار اروندرود کشیدم و پدافند نمودیم که آنجا نیز توسط اسلحه کالیبر 50 دشمن از ناحیه پا زخمی شدم و چون عملیات ادامه داشت و می‌بایست نیروها پیشروی نمایند من در همان‌جا ماندم که دشمن مرا اسیر گرفت. 800 متر نیز مرا با خود بردند که با معجزه‌ای الهی من از اسارت آنها خارج شدم و چون اونیفورم سپاه بر تن داشتم و تعدادی کارت شناسایی و نقشه نیز همراهم بود و مزدوران عراقی نیز در ایجاد فاجعه و جنایت بی‌سابقه‌اند مرگ خود را حتمی می‌دیدم ولی به یاری خدا من 24 ساعت در بیابان با خونریزی زیاد و درد شدید ماندم و فردای آنروز مرا بوسیله آمبولانس به مقر اورژانس لشکر نصر بردند و از آنجا نیز بوسیله هلیکوپتر به اهواز منتقل نمودند.

من در همان‌جا ماندم که دشمن مرا اسیر گرفت. 800 متر نیز مرا با خود بردند که با معجزه‌ای الهی من از اسارت آنها خارج شدم و چون اونیفورم سپاه بر تن داشتم و تعدادی کارت شناسایی و نقشه نیز همراهم بود و مزدوران عراقی نیز در ایجاد فاجعه و جنایت بی‌سابقه‌اند مرگ خود را حتمی می‌دیدم ولی به یاری خدا من 24 ساعت در بیابان با خونریزی زیاد و درد شدید ماندم و فردای آنروز مرا بوسیله آمبولانس به مقر اورژانس لشکر نصر بردند و از آنجا نیز بوسیله هلیکوپتر به اهواز منتقل نمودند.

نظرتان راجع به فرمایش امام که توطئه جدید‌ آمریکا را گوشزد نموده‌اند و فرموده‌اند که ابتدا باید جنگ ایران و عراق به پیروزی ایران منجر شود سپس نیروها متوجه لبنان شوند چیست؟

الحمدالله ما بقدر کافی نیرو داریم که هم جبهه خود را نگهداریم و هم به جاهایی که احتیاج باشد بفرستیم و این اعزام نیرو تغییری در حالت نیروهای ما ایجاد نمی‌نماید، زیرا نیروهای فعال و پرتحرک برادران بسیجی و سپاهی و ارتشی فراوانند و تا وقتی این نیروهای ارزنده و انقلابی وجود دارند، بفرمایش امام «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند» لذا اگر اماممان صلاح بدانند و اجازه دهند می‌توانیم در هرجا که احتاج باشد حاضر شویم و بر علیه نیروهای ضد اسلام به مقاومت برخیزیم.

یکی از بهترین خاطرات خود را برایمان تعریف نمایید.

شبی که برای شناسایی رفته بودیم هوا بسیار گرم بود و با آن گرمای 45 درجه خوزستان عده‌ای در بین راه از حال می‌رفتند و نمی‌توانستند به شناسایی ادامه بدهند، که با توسل به امام زمان باران شدیدی شروع به باریدن نمود که هوا بسیار خنک شد و ما توانستیم به کارمان ادامه دهیم. خاطره دیگر من که قصد داشتم خدمت امام برسم و فقط به ایشان بگویم این بود که بعد از آنکه زخمی شدم و مرا بعد از 24 ساعت خونریزی به اهواز منتقل نمودند وقتی به اهواز رسیدم تقریباً دیگر کارم تمام شده بود و شهید تلقی می‌شدم. بگفته دکترها 48 ساعت در سردخانه بودم که علامت سردخانه و شماره آن نیز روی پایم هست ولی با خوابی که در سردخانه دیدم دوباره خدا ما را به این دنیا برگرداند که شاید بتوانیم خدمت بیشتری نماییم. در خواب صاحب‌الزمان و وزیر محترم کشور را دیدم که حضرت مهدی (ع) سرم را به بالین گرفت و بلند نمود و وزیر کشور (که یک شب قبل از آنکه به سردخانه منتقل شوم با من دیدار کردند) نیز در خواب دست مرا گرفتند. متاسفانه توفیق پیدا نکردم که دست حضرت صاحب‌الزمان را ببوسم و ایشان به من فرمودند به این برادران بسیجی و رزمنده و جانباز بگوئید که به پاکی و عظمتی که دارند خدا را قسم دهند که خدا زودتر فرج مرا نزدیک نماید. حضرت خودشان نیز در ناراحتی بسر می‌بردند و از خدا می‌خواهند که هرچه زودتر فرجشان را نزدیک نماید و ما نیز از خدا چنین درخواستی را داریم که هرچه زودتر فرج آقا امام زمان را نزدیک نماید که بتوانیم جوامع اسلامی و بشری را از دست این ابرقدرتها و صهیونیسم خبیث نجات داده و یهود متجاوز را که رسول خدا فرمودند من از دست هیچ قومی به اندازه یهود زجر و عذاب نکشیدم به خاک ذلت نشانیم.

شبی که برای شناسایی رفته بودیم هوا بسیار گرم بود و با آن گرمای 45 درجه خوزستان عده‌ای در بین راه از حال می‌رفتند و نمی‌توانستند به شناسایی ادامه بدهند، که با توسل به امام زمان باران شدیدی شروع به باریدن نمود که هوا بسیار خنک شد

در آخر اگر پیامی دارید بفرمایید.

پیامم به مردم این است که دست از این موسی زمان امام عزیز خمینی کبیر برندارند و پشتیبانی خود را از ولایت فقیه محکمتر نمایند و از دولت و مجلس حزب‌اللهی و تمام ارگانهای انقلابی حمایت نمایند و از برادران دانش‌آموز که خدا حفظشان نماید می‌خواهم که در کلاس مدرسه خود سنگری بسازند که هرگز دشمن فکر نفوذ بین آنها را نکند که بخواهد از طریق مدرسه و کلاس و درس به این انقلاب و این مردم رشید و شهید پرور صدمه‌ای برساند. ای برادران دانش‌آموز بعد از اتمام درس و کلاستان به جبهه‌ها بشتابید و این رزمندگان عزیز را یاری نمایید. من از روی این تخت به مردم عزیز و تحت ستم و آواره لبنانی و فلسطینی عرض می‌کنم خداوند به همه شما توفیق عنایت فرماید که تا آخرین قطره خونتان بتوانید از اسلام و مسلمین پشیتبانی نمایید و نگذارید که این خبیثان سرزمین شما را در اشغال خود بگیرند، هر گامی که برمی‌دارید برای رضای خدا باشد که رضای خدا پیروزی حتمی است و توکل به یگانگی خدا نمایید و از یاد امام زمان نیز غافل نشوید که آمریکا که هیچ بلکه تمام ابرقدرتها را به نابودی خواهید کشاند. چون هدف ما رضای خداست و انشاالله که پیروزی به زودی نصیب تمام مسلمانان خواهد شد. خداوند هرچه زودتر فرج امام زمان را نزدیک نماید که بتوانیم از دست جنایتکاران شرق و غرب نجات پیدا نماییم و پرچم اسلام را در تمام جهان به اهتزاز درآوریم، در آخر آرزوی سلامتی امام و تمام رزمندگان و شفای هرچه زودتر مجروحین جنگ را از درگاه ایزدمنان خواهانم. والسلام

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع :

خبرگزاری فارس