اختلاف بخاطر نبود پول

این جمله را خیلی می شنویم که" وقتی پول نباشد جنگ و دعوا شروع می شود". این جمله گرچه به ظاهر درست به نظر می رسد ولی درست نیست. با این که برخی از زندگی های مشترک به خاطر فشار مالی فرو می پاشد ولی برخی دیگر نیز تحت تاثیر فشار مالی، محکم تر می شود.

اگر چه اختلافات مالی میتوانند زندگی مشترک را خراب کنند ولی خراب شدن زندگی مشترک معمولا دلایل بسیار عمیق تری دارد. گاهی اوقات رابطه زناشویی آن قدر استحکام ندارد که در برابر فشار مالی مقاومت کند. گاهی اوقات نیز قبلا در ورطه سقوط افتاده است و با یک تلنگر فرو می پاشد.

پول تاثیر زیادی بر رفتار انسان دارد. اگر چه پول آن قدر که می گویند در نابودی زندگی مشترک نقش ندارد ولی مشکلاتی ایجاد می کند که آن مشکلات، لذت و حتی صمیمیت زن و شوهر را خراب می کند. زن وشوهرها معمولا به قدر کافی پول ندارند یا آن قدر وقت و انرژی صرف پول می کنند که وقتی برای خودشان نمی گذارند. وقتی هم پول در می آورند می گویند"آن را چطور خرج کنیم؟"

پس پول خیلی مهم است و نقش پیچیده ای ایفا می کند. پول وسیله ای برای مبادله است و کنترل ما بر مردم و موقعیت ها را زیاد می کند. در باور برخی از افراد، پول خرج کردن مظهر عشق و محبت است،پول خرج کردن مظهر قدرت است و پول خرج نکردن مظهر خصومت. متاسفانه پول برای عده ای چیزی بیشتر از امنیت مالی است برای این دسته از افراد پول ارتباط تنگاتنگی با پایگاه و عزت نفس فرد دارد. لذا آدمهای با این طرز فکر و البته بی پول احساس بی کفایتی می کنند  لذا وقتی هویت را با داشته هایمان یکی می پنداریم امنیت هیجانی ما به پول گره می خورد.

مشکلات  مالی به قدری شایع هستند که بعضی از زن و مردها فکر می کنند یک عمر مشکل مالی خواهند داشت. بسیاری از آدمها هشیارانه یا ناهشیارانه برای خود مشکل مالی درست می کنند. بی حساب و کتاب خرج کردن کارت اعتباری، نداشتن بودجه بندی دقیق، ولخرجی، لباس خریدن، تفریح و مبلمان همگی وقتی از حد خارج شود مشکلات مالی ایجاد می کند.

تحقیقات نشان می دهد که مسایل مالی مهمترین عامل اختلافات زناشویی و حتی طلاق است. اختلاف درباره پول و مدیریت مالی جدی تر از اختلاف بر سر مسایل و مشکلات در رابطه جنسی و اختلافات ناشی از تربیت کودکان به عنوان بزرگترین حوزه دردسر ساز در ازدواج است. هر یک از زوجین با یک تاریخچه کاملا شخصی درباره این که چگونه باید وضعیت مالی را مدیریت کنند وارد زندگی زناشویی می شوند و این تاریخچه را اغلب افراد از خانواده شان کسب می کنند. وقتی که این دو نفر که در واقع ازدواج کرده اند و پیمان زناشویی با هم بسته اند توقعات و انتظارات مختلفی داشته باشند، نزاع و مشاجره بین آنها تقریبا قطعی است. خیلی از افراد درباره این مسایل خصوص زندگی زناشویی شان خیلی راحت تر از وضعیت مالی و میزان درآمد شان صحبت می کنند.

مسعود و طراوت یک نمونه از این زوجین هستند که علی رغم اینکه به شدت همدیگر را دوست دارند اما به دلیل اختلاف نظر درباره مسایل مالی کارشان به طلاق کشیده است.

مسعود تنها فرزند یک خانواده است که پدرش شخصی سخت کوش و مادرش زنی خانه دار است. وی از سنین خیلی کم، کارکردن در مغازه پدرش را شروع کرده است. پدرش اعتقاد خاصی به کار کردن داشته و به او سفارش کرده که حتی یک روز هم بیکار در خانه نماند حتی اگر بیمار باشد. آنها به ندرت تعطیلات داشته و یا به مسافرت رفته اند و برای هر کاری که به خوبی انجام شود پاداشی در نظر می گرفتند و در نهایت اینکه صرفه جویی یک ریالی امروز را داشتن یک هزار تومانی در آینده می دانسته اند.

درآمد والدین طراوت، به اندازه خانواده مسعود بود ولی طراوت معتقد است که پول برای دادن و خرج کردن است و اینکه فردا هم خودش تامین خواهد شد. او به شدت بخشنده و دست و دل باز است و مواردی مانند کارتهای اعتباری، قرض، وام و .. را تنها موانع کوچکی در زندگی می داند که به وقتش باید مدیریت و رسیدگی شود. هر چند او شخص ولخرج و مسرفی نیست اما آدم بی خیالی است و موضوعات مالی برایش چندان مهم نیست. بازی کردن را دوست دارد . علی رغم اینکه می توان گفت شخص سخت کاری است اما معتقد است که برای احیا شدن و جوان ماندن باید تا جایی که می تواند به تعطیلات و مسافرت برود.

مسعود و طراوت عاشق هم شدند و با هم ازدواج کردند ولی بعد از سه ماه تقاضای طلاق خود را در دادگاه فریاد می زدند. مسعود احساس می کرد که طراوت کاملا مسئولیت پذیر نیست، شبیه بچه ها رفتار می کند و اینکه عادتهای هزینه ای او باعث شده در خانه محقری زندگی کنند. طراوت احساس می کرد بالهایش بسته شده و هر لحظه از طرف مسعود به شدت تحت فشار قرار می گیرد. معتقد است که حتی دیگر توانایی تنفس هم ندارد و از نظر احساسی و عاطفی دچار مرگ تدریجی شده است.

آنها مانند دو تکه پازل هستند که اگر در کنار هم قرار گیرند یکدیگر را تکمیل می کنند. به احتمال زیاد بخش معقول هر یک از آنها متوجه شده بود که آنها به تنهایی نامتعادل هستند و اگربا هم  باشند می توانند یک تیم خوب را تشکیل دهند به همین علت است که آنها در ابتدا یکدیگر را ترک نکردند.

روان درمانی و جلسات مشاوره زناشویی به آنها کمک کرد متوجه تاریخچه های متفاوتشان و انتظارات شان بشوند و با گذشت زمان به تدریج به طرف هم شروع به حرکت کردند. نزاع های فجیع و خطرناک شان را کنار گذاشتند و توانستند به خاطر آورند که چرا در ابتدا عاشق هم شدند. همچنین به هر یک از آنها این شجاعت داده شد یاد بگیرند چگونه به صحبتهای یکدیگر گوش دهند و چگونه کمی از عقاید محترم و گرامی داشته خویش را رها کنند.

آنها اکنون دیگر تحت درمان نیستند و مسایل مالی به ندرت برایشان تبدیل به یک سوژه می شود. به راستی اگر به این زوج کمک نمی شد چه اتفاقی می افتاد؟

به نظر می رسد که این ازدواج هم به شکست می کشید و همان راهی را می رفت که مانند اکثر این ازدواجها هر یک از زوجین نگرش و طرز تفکر و مدیریت مالی دیگری را به کلی دور از فهم و درک تلقی می کرد.

پول در این یادداشت هم یک واقعیت و هم یک استعاره است. آزادانه و به طور تعاملی درباره پول حرف زدن روش دیگری است که شما و همسرتان می توانید از این طریق همدیگر را بشناسید. نگرش افراد نسبت به پول در یک بازه بزرگتر از خساست تا اسراف و ولخرجی قرار می گیرد. دلیل ندارد که تنها به خاطر اینکه شما و همسرتان روشهای متفاوتی برای مدیریت پول دارید راهی دادگاهها شده و سپس طلاق بگیرید.

نگرش و ارتباطات مالی برای هر فردی منحصر به خود اوست و در واقع یک فرصت خوب از اینکه چه کسی هستید و چگونه عمل می کنید ارایه می دهد.

هر چه به هنگام مشکلات و دردسرهای مالی خود و همسرتان را بیشتر بشناسید شانس بهتری برای داشتن یک ازدواج موفق خواهید داشت.

مطالب مرتبط :

همسران نه چندان جالب!

فهرست انتظارات و حس خوشبختی

زن و شوهر های ناشی