تبیان، دستیار زندگی
ظلم که به معنای قرار دادن چیزی در غیر جایگاه اختصاصی و مناسب خود به کم یا زیاده است؛ به سه شکل در آموزه‌های قرآنی ترسیم و تصویر شده است که عبارت از ظلم انسان به خود و یا به خدا و یا به مردم می‌باشد. ظلم یکی از شنیع‌ترین گناهان است؛ بلکه با کمی دقت و تحلیل
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اثر وضعی ظلم به دیگران


ظلم که به معنای قرار دادن چیزی در غیر جایگاه اختصاصی و مناسب خود به کم یا زیاده است؛ به سه شکل در آموزه‌های قرآنی ترسیم و تصویر شده است که عبارت از ظلم انسان به خود و یا به خدا و یا به مردم می‌باشد. ظلم یکی از شنیع‌ترین گناهان است؛ بلکه با کمی دقت و تحلیل عقلی باید گفت زشتی و شناعت گناهان دیگر هم به مقدار ظلمی است که در آن‌هاست.


ظلم
ظلم و ستم، نابهنجاری اجتماعی

یکی از نابهنجاری‌های اجتماعی که البته ریشه در ظلم به خدا و خود دارد، ظلم و ستم اجتماعی است. هر گاه انسان موقعیت خود و خدا را به درستی نشناسد و تحلیل نکند و موقعیت خویش را فراتر از آن چه هست، قرار دهد؛ از حد تجاوز کرده و نتیجه بینش و نگرش وی در رفتارهای وی به شکل ظلم و ستم به دیگری نمودار می‌شود. از این روست که آموزه‌های قرآنی ظلم به دیگری را در چارچوب ظلم به خود تحلیل می‌کند.

ظلم و ستم اجتماعی به آن دسته از ظلم‌ها و تجاوز از حدود و قوانینی را می‌گویند که دارای تأثیر در سرنوشت جمعی همگان باشد: «وَ لَمّا رَجَعَ مُوسی إِلی قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفًا قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونی مِنْ بَعْدی أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ وَ أَلْقَی اْلأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنی فَلا تُشْمِتْ بِیَ اْلأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْنی مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ»؛ « و هنگامی که موسی خشمگین و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت، گفت: پس از من، بد جانشینانی برایم بودید (و آیین مرا ضایع کردید)! آیا در مورد فرمان پروردگارتان (و تمدید مدت میعاد او)، عجله نمودید (و زود قضاوت کردید؟!). سپس الواح را افکند و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانیت) به سوی خود کشید؛ او گفت: فرزند مادرم! این گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند؛ و نزدیک بود مرا بکشند، پس کاری نکن که دشمنان مرا شماتت کنند و مرا با گروه ستمکاران قرار مده».(1)

آیه دیگری از قرآن نیز هلاکت جوامع در اثر ظلم را این چنین بیان کرده است: «ذلِکَ أَنْ لَمْ یَکُنْ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُری بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها غافِلُونَ»؛ «این به خاطر آن است که پروردگارت هیچ‌گاه (مردم) شهرها و آبادی‌ها را به خاطر ستم‌هایشان در حال غفلت و بی‌خبری هلاک نمی‌کند. (بلکه قبلاً رسولانی برای آن‌ها می‌فرستد

ظلم گاه به شکل جمعی و اجتماعی اتفاق می‌افتد و آن، زمانی است که جامعه راه تباهی در پیش گرفته است و بیشتر افراد آن از راه اعتدال و عدالت بیرون رفته و راه ستم و تجاوزگری را در پیش گرفته باشند. در این زمان است که جامعه دیگر نمی‌تواند خود را از شر و آثار زیانبار خروج از حدود و قوانین حفظ کند و اشخاص نیز به تبع اکثریت آسیب جدی می‌بینند.

خداوند در قرآن بیان می‌کند که ظالمان، بیدادگران و ستمگران از فلاح، رستگاری و سعادت بی بهره‌اند و نصیبی نخواهند برد و در گروه شقاوتمندان و تیره بختان قرار خواهند گرفت و جامعه‌ای نیز که به ظلم ظالمان تن بدهد، نابود خواهد شد: «وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا هُمُ الظّالِمین * وَ نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ»؛ « ما به آن‌ها ستم نکردیم، آنان خود ستمکار بودند. آن‌ها فریاد می‌کشند: ای مالک دوزخ! (ای کاش) پروردگارت ما را بمیراند (تا آسوده شویم)! می‌گوید: شما در این جا ماندنی هستید».(2)

آیه دیگری از قرآن نیز هلاکت جوامع در اثر ظلم را این چنین بیان کرده است: «ذلِکَ أَنْ لَمْ یَکُنْ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُری بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها غافِلُونَ»؛ «این به خاطر آن است که پروردگارت هیچ‌گاه (مردم) شهرها و آبادی‌ها را به خاطر ستم‌هایشان در حال غفلت و بی‌خبری هلاک نمی‌کند. (بلکه قبلاً رسولانی برای آن‌ها می‌فرستد)».(3)

اختلاف و تفرقه

«کانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ فیمَا اخْتَلَفُوا فیهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فیهِ إِلاَّ الَّذینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ فَهَدَی اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللّهُ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»؛ « مردم (در آغاز) یک دسته بودند؛ (و تضادی در میان آن‌ها وجود نداشت. به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آن‌ها پیدا شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت؛ تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی که به سوی حق دعوت می‌کرد، با آن‌ها نازل نمود؛ تا در میان مردم در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند. (افراد با ایمان در آن اختلاف نکردند) تنها (گروهی از) کسانی که کتاب را دریافت داشته بودند و نشانه‌های روشن به آن‌ها رسیده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگری، در آن اختلاف کردند. خداوند، آن‌هایی را که ایمان آورده بودند، به حقیقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبری نمود. (اما افراد بی‌ ایمان، همچنان در گمراهی و اختلاف باقی ماندند) و خدا هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت می‌کند».(4)

تأثیر ظلم در ویران کردن شهرها و جامعه‌ها با هیچ چیز قابل مقایسه نیست. ظلم صاعقه مرگبار است، زلزله ویرانگر است، همچون صیحه مرگ آفرین آسمانی است و تاریخ بارها و بارها این حقیقت را اثبات کرده است که دنیا ممکن است با کفر ادامه یابد، اما با ظلم قابل دوام نیست

تجاوز و بغی انسان در جامعه موجب می‌شود تا اختلافات در میان امت‌ها پدیدار شود و همبستگی و همگرایی به واگرایی تبدیل شده و جامعه دچار فروپاشی و سستی گردد. بنابراین باید برای دست یابی به امنیت اجتماعی از هرگونه ظلم پرهیز کنند. در حقیقت برای دست یابی به امنیت اجتماعی لازم است که همه افراد از هرگونه ظلم و ستم پرهیز کنند و در حقیقت اکثریت جامعه اهل دوری و اجتناب از ظلم و ستم باشند.

هر نوع ستم و ظلم از سوی ستمگران، علاوه بر جامعه برای خود آنان نیز اثر وضعی به جای خواهد گذاشت، اثر وضعی ظلم در دنیا این است که بالاخره انسان و یا قوم ستمگر، در دنیا به نابودی و بدبختی خواهد رسید و در آخرت هرگز روی سعادت و رستگاری را نخواهد دید؛ بلکه در دوزخ ابدی گرفتار خواهند شد. کسی که‌ به غیر تجاوز کند، باز به خود ظلم کرده است: « وَ ما کانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُری بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ»؛ « و چنین نبود که پروردگارت آبادی‌ها را به ظلم و ستم نابود کند، در حالی که اهلش در صدد اصلاح بوده باشند».(5)

تأثیر ظلم در ویران کردن شهرها و جامعه‌ها با هیچ چیز قابل مقایسه نیست. ظلم صاعقه مرگبار است، زلزله ویرانگر است، همچون صیحه مرگ آفرین آسمانی است و تاریخ بارها و بارها این حقیقت را اثبات کرده است که دنیا ممکن است با کفر ادامه یابد، اما با ظلم قابل دوام نیست.

پی نوشت ها:

1. اعراف: 150.

2. زخرف: 76 و 77.

3. انعام: 131.

4. بقره: 213.

5. هود: 117.

زهرا رضاییان

بخش قرآن تبیان