تبیان، دستیار زندگی
عدم سرمایه گذراری مناسب روی فلسفه و كلام، موجب ناتوانی در پاسخگویی به شبهات اعتقادی و در نتیجه ضعیف شدن عقاید دینی مردم می¬گردد .
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : حامد رهنما
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آفات فلسفه خواندن در حوزه (1)

فلسفه
عدم سرمایه گذراری مناسب روی فلسفه و كلام، موجب ناتوانی در پاسخگویی به شبهات اعتقادی و در نتیجه ضعیف شدن عقاید دینی مردم می­گردد .

بسم الله الرحمن الرحیم

بسیاری از طلبه­های امروزی از جهات مختلفی مهم بودن فلسفه را می­دانند و احساس نیاز به آن دارند؛ چرا که پرداختن به مباحث عقلی، تفکر آزاد و فلسفی را درباره اولیای دین مانند امیرالمؤمنین، امام صادق و امام رضا علیهم السلام شنیده­اند، تأکیدات زبانی و عملی بزرگان حوزه مانند امام (ره)، آیت الله خامنه­ای، علامه طباطبایی (ره) و شاگردانش و... را دیده­اند، عمیق و دقیق اندیشی و جامعیت اساتیدی چون علامه شهید مطهری، استاد جوادی آملی و... را در حوزه­های مختلف معارف اسلامی نسبت به سایرین درک کرده­اند، با سؤالات متعدد نسل امروز در داخل و خارج از کشور مواجه شده­اند که در زمینه کلام جدید، فلسفه مصطلح و فلسفه­های مضاف همچون فلسفه دین، فلسفه احکام، فلسفه اخلاق و... پرسش­های دقیقی دارند و حوزه علمیه متولی پاسخ به سؤالات و شبهات مرتبط با دین و معرفی صحیح فرهنگ اصیل اسلامی و مکتب اهل بیت علیهم السلام است.

نوشتار پیش روی، نگاهی است به برخی از آفاتی که مبتلا به آن­ها هستیم.

1.      تک بعدی شدن

تردیدی نیست كه فقه علاوه بر نقش مهمی كه در تعیین تكالیف فردی انسان در زندگی مادی و معنوی او دارد؛ اساسی ترین دانش برای اداره جامع اسلامی محسوب می شود.

اما باید توجه داشت که اسلام و اولیای الهی تنها به احکام فقهی و بیان تکالیف شرعی اکتفا نکرده و به اخلاقیات و مسائل فکری و اعتقادی و جهان­بینی هم بسیار اهتمام داشته­اند، لذا حوزه­های دینی به عنوان متولیان معرفی و گسترش اسلام حقیقی نباید تک بُعدی شوند؛ اگر علوم دیگر مورد بی توجهی قرار گیرند، احكام شرعی نیز منزوی می­شوند؛ عدم سرمایه گذراری مناسب روی فلسفه و كلام، موجب ناتوانی در پاسخگویی به شبهات اعتقادی و در نتیجه ضعیف شدن عقاید دینی مردم می­گردد و عدم سرمایه گذاری روی اخلاق موجب کم اثر شدن تبلیغات دینی می­شود.

حوزه ما باید مطابق نیازهای زمان، دانشمند بپروراند و باور کند پرداختن به مباحث فلسفى به معناى فاصله‌گرفتن از فقه و منزوی کردن آن نیست. چنان که در سخنرانی رهبر انقلاب در جمع طلاب و فضلا آمده است: «اهمیت فقه و عظمت فقه نباید ما را غافل کند از اهمیت درس فلسفه و رشته فلسفه و علم فلسفه؛ هر کدام از این‌ها مسئولیتى دارند. رشته فقه مسئولیاتى دارد، فلسفه هم مسئولیت‌هاى بزرگى بر دوش دارد.» (1)

نداشتن جامعیت

این توقع اشتباهی است که بخواهیم همه حوزویان جامع معقول و منقول شوند، اما همانطور که مجموع حوزه هم نیازمند فقیه و اصولی است و هم نیازمند مفسر قرآن، پژوهش­گر حدیثی، عالِم اخلاق، فیلسوف، متکلم و...؛ یک طلبه هم در زندگی فردی نباید آن­چنان به یک بُعد بپردازد که از سایر نیازهایش غافل شود، مثلا فقط به فقه یا فلسفه بپردازد و قرآن را به فراموشی بسپارد و یا نهج البلاغه و کتب حدیث در گوشه کتاب­خانه­اش خاک بخورد.

پیشوایان دینی ما بهترین الگو برای ما هستند؛ مثلا حوزه علمیه بزرگ امام جعفر صادق علیه السلام تنها به فقه و حدیث نمی­پرداخت.

برخی محققان بر این باورند که «امام جعفر صادق علیه السلام نخستین کسی است که مدارس فلسفی اصلی را در اسلام تاسیس کرد.

در مجالس درس او، تنها، کسانی که بعدها مذاهب فقهی را تاسیس کردند، شرکت نمی‏کردند، بلکه فلاسفه و طلاب فلسفه از مناطق دور دست در آن حاضر می‏شدند.

«حسن بصری»، موسس مکتب فلسفی بصره و «واصل بن عط موسس مذهب معتزله، از شاگردان او بودند که از زلال چشمه دانش او سیراب می‏شدند.» (2)

استاد مطهری می­فرماید:

«از قرن هفتم به بعد فلسفه‏ تقریبا انحصارا در حوزه‏ شیعه قرار گرفت و قبل از این تاریخ هم اصلا شیعه بیشتر از اهل سنت در این موضوع سهم داشته است... حقیقت این است كه مسأله مهمتر، مسأله ائمه شیعه و مسأله احادیث شیعه است.

شما احادیث اهل تسنن را ببینید، احادیث شیعه را هم ببینید، همان احادیثى كه از هزار و دویست سال پیش تدوین شده است، آن وقت مى‏بینید كه این گونه مباحث [مباحث عقلی و فلسفی] در احادیث اهل تسنن خیلى به ندرت پیدا مى‏شود.

تازه آن­چه هم كه به ندرت در احادیث آن­ها پیدا مى‏شود (كه همان احادیثى است كه از پیغمبر روایت كرده‏اند) آن­ها اصلا دنبالش را نگرفته‏اند. ولى در احادیث شیعه و در دعاهاى شیعه مایه‏هاى فوق العاده زیادى هست و بدون شك اصلا محرك اصلى خود حضرت امیر (علیه السلام) بوده است. این حركت از آنجا شروع شده است، كه الآن در شیعه یك حیات دیگرى به نام حیات عقلانى وجود دارد؛ و ما در مقدمه جلد پنجم اصول فلسفه این مطلب را مقدارى تشریح كرده‏ایم.» (3)

افراط و تفریط

در حوزه‏هاى علیمه دو گرایش متضاد نسبت به علوم معقول وجود داشته است. عده‏اى که معمولا در اقلیت بوده‏اند و به شدت از آن حمایت مى‏کرده‏اند و گروهى که به سختى با آن مخالفت مى‏کرده‏اند و حتى گاهی طرفداران فلسفه را کافر مى‏دانسته‏اند که با موضع‏گیری‌هاى سرسختانه، باعث رکود این علم شدند.

از سوی دیگر می­بینیم برخی گمان می­کنند هرگونه تفکر عقلانی فلسفه است و مخالفان فلسفه مخالف تفکر عقلانی هستند و همه آن­ها را به چوب «ظاهر گرایی» می­رانند. در حالی که بزرگانی چون علامه مجلسی، شیخ حر عاملی، فیض کاشانی، شیخ انصاری، آیت الله بهاءالدینی، برخی از مراجع تقلید معاصر و... که از نظر ما اهل فلسفه نبوده­اند، عالمانی بسیار متعقل و ژرف­اندیش می­باشند؛ هرچند ممکن است علاقه و استعداد و یا تکلیف خود را در پرداختن فلسفه نمی­دانسته­اند.

از این رو باید عادت کنیم تحمل شنیدن حرف دیگران را داشته باشیم و نخواهیم با زدن برچسبِ کافر و نویسنده کتب ضاله و یا ظاهرگرا، متحجّر، مخالف عقل و... طرف مقابل را از میدان خارج کنیم.

ادامه دارد...


پی نوشت ها:

(1)   سخنرانی رهبر انقلاب در سفر سال 89 به قم در جمع طلاب و فضلا

(2)   وفیات الاعیان، تحقیق: دکتر احسان عباس، ط 2، قم، منشورات الشریف الرضی، 1364 ه.ش، ج1، ص327

(3)   مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏9، ص222، تاریخچه بحث «وجود ذهنى»

تهیه و تنظیم : رهنما، گروه حوزه علمیه تبیان