اثری مانند سینمای دلهره
گفتوگو با آیت دولتشاه درباره مجموعه داستان «خویشخانه»

در سالهای اخیر و پس از یک دوره نسبتا طولانی شهریگرایی، توجه نویسندگان ایرانی دوباره به ادبیات بومی و اقلیمی جلب شده است.
اینگونه ادبیات که در سالهای پیش از انقلاب، بهویژه با کارهای غلامحسین ساعدی و محمود دولتآبادی، رشد قابل توجهی داشت، پس از انقلاب ناگهان جای خود را به ادبیات شهری داد تا جایی که دیگر به سختی میشد یک داستان اقلیمی یافت که به فضاهای غیرشهری و آدمهای غیرمدرن (به مفهوم ایرانیاش) توجه کرده باشد. اما از آنجایی که دورههای بازگشت، همواره بعد از زیادهرویهای ادبی سررسیده، دوره بازگشت به ادبیات اقلیمی و بومی نیز از راه رسید و حالا دوباره، توجه نویسندگان به فضاهای بکر روستایی جلب شده است. «خویشخانه» حاصل چنین بازگشتی است و نشان میدهد نویسندگان جوان علاقهمندند از نسلهای میانه عبور کرده و دوباره به بزرگان ادبیات ایران رجوع کنند.
اما خویشخانه بیش از اینکه به فرهنگ بومی یا روستایی توجه کند، به جنبههای رازآلود و شگفت باورهای مردم علاقهمند است. درست مثل بسیاری دیگر از داستانهای جوانان دوره بازگشت به روستا که بیش از آنکه فرهنگ روستایی را بشناسند یا برایشان جذاب باشد، در جستوجوی گنج ناشناختههای وهمآلود و جادویی این اقلیم، سراغش میروند.
آیت دولتشاه در خویشخانه البته از این کمی فراتر میرود و دستکم در 3-2 داستان از 16داستان، فضایی خلق میکند که علاوه بر شگفتی، واجد تحول و تفکر است؛ دو عنصری که نبودشان در بیشتر داستانهای این مجموعه (و اساسا اینگونه از داستانهای علاقهمند به مسائل عجیب و غریب) سبب میشود متن در حالت سکون باقی بماند و آغاز و پایانش بر یکدیگر بنشینند و... در یک کلمه، داستان در شکل آرمانیاش شکل نگیرد. نکتهای که اگرچه در حرکت نویسندگان برای بازگشت به دنیای بومیشان ریشه دارد اما رشد چشمگیر ادبیات آمریکای لاتین نیز بر بروزش بیتأثیر نبوده است.
خویشخانه را نشر افکار در 120صفحه، به قیمت 3500تومان منتشر کرده است.
آیت دولتشاه متولد 1360 خرم آباد است. کارشناسی ادبیات نمایشی را از دانشکده سینما تئاتر تهران اخذ کرده و به تازگی اولین مجموعه داستان کوتاه خود به نام «خویش خانه» را با همکاری نشر افکار منتشر نموده است. این گفتوگوی کوتاه با آقای دولتشاه، پیرامون این مجموعه داستان است.
مکانهایی که داستان شما در آنها اتفاق میافتد مکانهایی است که به خودی خود میتوانند ترس و دلهره ایجاد کنند. آیا برای ساختن این فضا در داستان سراغ مکانهای سادهتر و غیر کلیشهایتر میرفتید بهتر نبود؟ به نظر شما این گونه ارزش نوشته هایتان بیشتر نمیشد؟
ببینید، این یک انتخاب است که هر داستاننویسی با آن روبهرو است و هویت داستانش را تا آخر رقم میزند. این انتخاب لزوما بهترین انتخاب نیست و طبعا وقتی سراغ فضاها و مکانهای غیر معمول میروید این خطر همیشه وجود دارد که کسانی به شما خرده بگیرند که چرا مثلا از اینجا نوشتی ولی سراغ آنجا نرفتی!! البته اینطور نیست که قبلش انتخاب کرده باشم که داستانم در کجا اتفاق بیفتد و بعد شروع کنم به نوشتن آن بلکه در معرض این فضاها قرار گرفتن، خود از اول یک انتخاب است. فضاهایی که در داستانها میبینید همان نقطه برانگیزانندهایاند که به من انگیزه اولیه نوشتن را دادهاند. اکثر داستانهای این مجموعه فرآیندی معکوس را طی کردهاند. یعنی اول همان ویژگی ترس و دلهره آوری مکانها و فضاها به سراغم آمده است و بعد درآن فضا و با توجه با المانهای موجود و امکاناتی که فضا و محیط در اختیارم گذاشته است، داستان را شکل داده ام. اینکه بهتر بود به سراغ مکانهای دیگری میرفتم یا نه، جوابش در زمان نوشتن این داستانها، منفی است اما حالا و با پشت سر گذاشتن آن زمان و عبور از آن فضاها، ترجیح میدهم سراغ مکانهای تازه تری بروم.
در داستان اول این مجموعه(قرارگاه رازآلود و مبهم) این ناشناخته بودن منبع صداها و حوادث پیش رو است که موجب ترس اشخاص میشود اما در واقع آنها همزمان با ترسیدن و تحت تاثیر قرار گرفتن، همواره با یک سوال بزرگتر روبهرو هستند که چه رازی پشت این صداها نهفته است؟
تعداد مجموعه داستانهای شما تقریبا زیاد است اما به نسبت تعداد حجم مجموعه چندان قابل توجه نیست. در واقع میتوان گفت داستانهای شما حجم اندکی دارند. آیا به نظر خودتان این کم حجمی به پرداخت داستان هایتان لطمه نزده است؟
خویش خانه الان حدود 120 صفحه حجم دارد که خیلی هم حجم کمی نیست اما بخشی از کم حجمی مجموعه به فرمت و نوع فونتی که ناشر برای چاپ در نظر گرفته است بر میگردد. اما در مورد حجم خود داستانها تا حدودی با شما موافقم. داستانهای این مجموعه بهزعم خودم آزمایشهایی بودهاند در حیطه روایت و داستانگویی و از آنجایی که خط طولی داستانها برایم ارزش بیشتری از گسترش عرضی داشتهاند، سعی کردهام داستانها خط سیرهای محکم و دقیقی باشند از نقطه صفر وآغاز تا پایان. در این شکل روایت و با توجه به واقعه محور بودن داستانها و گریز از ریز شدن در اکثر شخصیتها و پیش بردن داستانها با تیپهای آشنا، این فشردگی و عدم گسترش خیلی زیاد عرضی، به نوعی اجتنابناپذیر بوده. هر چقدر داستانها جدیدترند، حجم داستانها هم به تناسب شخصیت پردازی بیشتری که به آن دچار شده ام، طولانیتر از آب در آمدهاند.
گاهی خواننده احساس میکند شما میخواهید با ایجاد فضای ترس و توهم در داستان چیز خاص یا تازهای را بیان کنید. اما با پایان داستان خواننده چیز خاصی در داستان مشاهده نمیکند و همان توهم و ترس به همان شدت باقی میماند. آیا صرفا ایجاد یک فضای مرعوب و توهم زا رسالت داستان است یا اهداف دیگری داشتید که از دید خواننده دور مانده است؟
به اعتقاد من داستانهای این مجموعه بیشتر از اینکه داستان ترس باشند داستان تردید بهحساب میآیند و هرگز نشان دادن ترس هدفم نبوده است. ترس و فضای وهم آلوده تنها بستری هستند که اتفاق اصلی داستانها در آن شکل میبندد اما آن چیزی که به عنوان جانمایه به دنبال آن بودهام تردید است. تردیدی که شخصیتها در هر لحظه با آن گرفتار هستند. برای مثال در داستان اول این مجموعه(قرارگاه رازآلود و مبهم) این ناشناخته بودن منبع صداها و حوادث پیش رو است که موجب ترس اشخاص میشود اما در واقع آنها همزمان با ترسیدن و تحت تاثیر قرار گرفتن، همواره با یک سوال بزرگتر روبهرو هستند که چه رازی پشت این صداها نهفته است؟ چرا همه چیز پنهان است و چرا هرچقدر سوال میپرسند به جواب مشخصی نمیرسند؟ در داستان (خویش خانه) هم جدا از فضای پر تنش و گاهی ترسناک، این تردید در مورد سرنوشت نهایی حجت و راست و دروغ بودن حرفهایش وجود دارد. در داستانهای دیگر این مجموعه هم به نوعی با همین جنس تردید طرف هستیم. در واقع تردید داستانها از نوعی است که اطلاعات و پیش فرضهای قبل از خودش را زیر سوال میبرد که در صورت درست بودن این تردیدها جهان پیرامون شخصیتها میتواند نظم دیگری داشته باشد و این همان چیزی است که من آن را تردید هولناک میدانم.
آیا مجموعه داستان یا کتاب دیگری آماده چاپ دارید؟ اگر دارید باز در همین فضاها نوشته شده یا تجربه دیگری از شخصیتها و حوادث داستانی است؟
داستانهای مجموعه داستان خویش خانه حاصل یک دوره چهار، پنج سالهاند که موقعیتهای تکرار شوندهای را در خود دارند و شباهتهای عرضیای با هم پیدا کردهاند. از دو، سه سال پیش و از زمانی که احساس کردم ممکن است به تکرار در این فضاها گرفتار شوم بهتدریج شروع به عوض کردن آن کردم و از آنجایی که یکی از سختترین مجاهدتهایی که یک داستان نویس با آن طرف است، شکست قالب و سبکی است که در آن به مهارت رسیده، این دوره برای من همراه با مشقت و آزمون و خطاهای بسیاری بود. در نظر بگیرید که مجبور بودم از خیلی از فضاهایی که سالها برای کشف شان وقت گذاشته بودم جدا شوم و پا در مسیر ناشناختهای بگذارم که تبحر چندانی در آن نداشتم. اما این فرآیند خوشبختانه به نتیجه رسید و در داستانهای متاخرم دیگر خبری از فضاهای مجموعه داستان خویش خانه نیست و مسیر تازهای را شروع کرده ام. اینکه چقدر در این مسیر تازه موفق بودهام را هنوز به درستی نمیدانم اما حاصل این تلاش هر چه باشد، تاحدی توانسته خودم را راضی کند. خیلی سخت است که هم در مورد فضاهای آشنا بنویسی و هم بخواهی داستانی با جذابیت و کشش برای مخاطب بیان کنی. کشفهای تازهام بیشتر در محیطهای آشنا اتفاق میافتند و داستانها طولانیتر از قبل هستند و آهنگ ملایمتری دارند. در حال حاظر رمانی به نام (این بازی کی تمام میشود؟) در دست چاپ دارم و مجموعه بعدیام هم در حال گذراندن بازنویسیهای نهایی است. مدتی هم هست که روی رمانی با عنوان (تصاویر پراکنده) کار میکنم که هنوز در نیمه راه است و معلوم نیست کی به منزلگاه میرسد.
فرآوری: مهسا رضایی بخش ادبیات تبیان
منابع: تهران امروز، همشهری آنلاین