تبیان، دستیار زندگی
انسان باید به حكم عقل، بندگى خداوند را بپذیرد. ما انسان‏ها عاشق كمال هستیم و نیازمند رشد و تربیت، و خداوند نیز جامع تمام كمالات و ربّ همه‏ى هستى است. اگر به مهر و محبّت نیازمندیم او رحمان و رحیم است و اگر از آینده دور نگرانیم، او صاحب اختیار و مالك آن روز
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اول بندگی، بعد طلب حاجت


انسان باید به حكم عقل، بندگى خداوند را بپذیرد. ما انسان‏ها عاشق كمال هستیم و نیازمند رشد و تربیت، و خداوند نیز جامع تمام كمالات و ربّ همه‏ى هستى است. اگر به مهر و محبّت نیازمندیم او رحمان و رحیم است و اگر از آینده دور نگرانیم، او صاحب اختیار و مالك آن روز است. پس چرا به سوى دیگران برویم؟! عقل حكم مى‏كند كه تنها باید او را پرستید و از او كمك خواست. نه بنده هوى و هوس خود بود و نه بنده زر و زور دیگران.


بندگی خدا

إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ (حمد 5)

(خدایا) تنها ترا مى‏پرستیم و تنها از تو یارى مى‏جوئیم.

تفسیر انسان در پیشگاه خدا

اینجا سر آغازى است براى نیازهاى بنده و تقاضاهاى او از خدا، و در حقیقت لحن سخن از اینجای سوره عوض مى‏شود، زیرا آیات قبل حمد و ثناى پروردگار و اظهار ایمان به ذات پاك او و اعتراف به روز قیامت بود.

اما از اینجا گویى" بنده" با این پایه محكم عقیدتى و معرفت و شناخت پروردگار، خود را در حضور او، و در برابر ذات پاكش مى‏بیند، او را مخاطب ساخته نخست از عبودیت خویش در برابر او، و سپس از امدادها و كمكهاى او سخن مى‏گوید:" تنها ترا مى‏پرستم و تنها از تو یارى مى‏جویم" (إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ).به تعبیر دیگر: هنگامى كه مفاهیم آیات گذشته در جان انسان جاى گیرد، و اعماق وجودش به نور اللَّه پرورش دهنده جهانیان روشن مى‏شود، و رحمت عام و خاص او و مالكیتش در روز جزا را درك مى‏كند، انسان به صورت یك فرد كامل از نظر عقیده در مى‏آید، این عقیده عمیق توحیدى نخستین ثمره‏اش از یك سو بنده خالص خدا بودن، و از بندگى بتها و جباران و شهوات در آمدن، و از سوى دیگر، دست استمداد به ذات پاك او دراز كردن است.

توحید افعال آنست كه تنها مؤثر حقیقى را در عالم او بدانیم (لا مؤثر فى الوجود الا اللَّه) نه اینكه عالم اسباب را انكار كنیم و به دنبال سبب نرویم بلكه معتقد باشیم كه هر سببى هر تاثیرى دارد، آن هم به فرمان خدا است، او است كه به آتش سوزندگى، و به خورشید روشنایى و به آب حیات بخشى داده است

در واقع آیات گذشته سخن از توحید ذات و صفات مى‏گفت و در اینجا سخن از توحید عبادت، و توحید افعال است.

توحید عبادت آنست كه هیچكس و هیچ چیز را شایسته پرستش جز ذات خدا ندانیم تنها به فرمان او گردن نهیم، تنها قوانین او را به رسمیت بشناسیم و از هر نوع بندگى و تسلیم در برابر غیر ذات پاك او بپرهیزیم.

توحید افعال آنست كه تنها مؤثر حقیقى را در عالم او بدانیم(لا مؤثر فى الوجود الا اللَّه) نه اینكه عالم اسباب را انكار كنیم و به دنبال سبب نرویم بلكه معتقد باشیم كه هر سببى هر تاثیرى دارد، آن هم به فرمان خدا است، او است كه به آتش سوزندگى، و به خورشید روشنایى و به آب حیات بخشى داده است.

ثمره این عقیده آنست كه انسان تنها متكى به" اللَّه" خواهد بود، تنها قدرت و عظمت را مربوط به او مى‏داند، و غیر او در نظرش فانى، زوال‏پذیر، و فاقد قدرت مى‏باشد.

تنها ذات اللَّه قابل اعتماد و ستایش است، و لیاقت این دارد كه انسان او را تكیه گاه خود در همه چیز قرار دهد.

این تفكر و اعتقاد انسان را از همه كس و همه موجودات بریده و تنها به خدا پیوند مى‏دهد، حتى اگر به دنبال عالم اسباب مى‏رود نیز به فرمان او است یعنى در لابلاى اسباب، قدرت خدا را كه" مسبب الاسباب" است مشاهده مى‏كند.

این عقیده آن قدر روح انسان را وسیع و افق فكر او را بالا مى‏برد كه به بى‏نهایت و ابدیت مى‏پیوندد و از محیطهاى محدود آزاد و رها مى‏سازد.

نكات آیه:

الله جل جلالة
1- نقطه اتكاء فقط او است‏

طبق آنچه در ادبیات عرب مطرح است هنگامى كه" مفعول" بر" فاعل" مقدم شود، معنى حصر از آن استفاده مى‏گردد، و در اینجا مقدم شدن كلمه" ایاك" بر" نعبد" و" نستعین" دلیل بر انحصار است و نتیجه آن همان توحید عبادت و توحید افعالى است كه در بالا بیان كردیم.

حتى در عبودیت و بندگى خود نیز احتیاج به كمك او داریم، و در این راه نیز باید از او استعانت جست، مبادا گرفتار انحراف و عجب و ریا و امورى مانند اینها بشویم كه عبودیت ما را پاك در هم مى‏ریزد.

به تعبیر دیگر در جمله اول كه مى‏گوئیم تنها تو را مى‏پرستیم كمى بوى استقلال دارد، بلافاصله با جمله" إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ" آن را اصلاح مى‏كنیم و آن حالت" بین الامرین" (نه جبر و نه تفویض) را در عبارت خود مجسم مى‏سازیم و الگویى خواهد بود براى همه كارهاى ما.

یعنى نه جبر است و نه تفویض. چون مى‏گوییم: «نَعْبُدُ» پس داراى اختیار هستیم و نه مجبور. و چون مى‏گوییم: «نَسْتَعِینُ» پس نیاز به او داریم و امور به ما تفویض نشده است

2- ذكر صیغه جمع در" نعبد" و" نستعین"

و همچنین آیات بعد كه همه به صورت جمع است نشان مى‏دهد كه اساس عبادت مخصوصا نماز بر پایه جمع و جماعت است، حتى به هنگامى كه بنده در برابر خدا به راز و نیاز بر مى‏خیزد باید خود را میان جمع و جماعت ببیند، تا چه رسد به سایر كارهاى زندگیش.

به این ترتیب هر گونه فردگرایى، و تك‏روى، انزواطلبى و مانند اینها از نظر قرآن و اسلام مفاهیمى مردود شناخته مى‏شود.

مخصوصا نماز، از اذان و اقامه كه دعوت به اجتماع براى نماز است گرفته (حى على الصلاة- بشتاب به سوى نماز ...) تا سوره حمد كه آغازگر نماز است، السلام علیكم كه پایان آن است همه دلیل بر این است كه این عبادت در اصل جنبه اجتماعى دارد، یعنى باید به صورت جماعت انجام شود، درست است كه نماز فرادى نیز در اسلام صحیح است اما عبادت فردى جنبه فرعى و درجه دوم را دارد.

3- در برخورد نیروها از او كمك مى‏گیریم

بشر در این جهان با نیروهاى مختلفى روبرو است، هم از نظر نیروهاى طبیعى، و هم از نظر نیروهاى درون ذاتى خود. براى اینكه بتواند در برابر عوامل مخرب و ویرانگر و منحرف كننده، مقاومت كند احتیاج به یار و مدد كارى دارد، اینجا است كه خود را در زیر چتر حمایت پروردگار قرار مى‏دهد، همه روز از خواب بر مى‏خیزد، و با تكرار جمله" إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ" اعتراف به عبودیت پروردگار كرده و از ذات پاك او براى پیروزى در این مبارزه بزرگ كمك مى‏گیرد، و شامگاهان نیز با تكرار همین جمله سر به بستر مى‏نهد، با یاد او بر مى‏خیزد و با یاد و استمداد از وجود او بخواب مى‏رود و خوشا به حال كسى كه به چنین مرحله‏اى از ایمان برسد، در برابر هیچ گردنكشى و زورمندى سر تعظیم فرود نمى‏آورد، در مقابل جاذبه مادیات خود را نمى‏بازد، همچون پیامبر اسلام مى‏گوید: إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُكِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ:" نماز و عبادتم، مرگ و حیاتم همه از آن خداوند است كه پروردگار جهانیان است" (انعام- 162).

در نماز نیز، گویا شخص نمازگزار به نمایندگى از تمام خداپرستان مى‏گوید:

خدایا نه فقط من كه همه‏ى ما بنده توایم، و نه تنها من كه همه‏ى ما محتاج و نیازمند لطف توایم. خدایا! من كسى جز تو را ندارم «إِیَّاكَ» ولى تو غیر مرا فراوان دارى و همه هستى عبد و بنده‏ى تو هستند. «إِنْ كُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً» (مریم، 93) درآسمان‏ها و زمین هیچ چیزى نیست مگر این كه بنده و فرمان بردار تو هستند.

مراحل پرواز معنوى، عبارت است از: ثنا، ارتباط و سپس دعا. بنا بر این اوّل سوره‏ى حمد ثناست، آیه‏ى «إِیَّاكَ نَعْبُدُ» ارتباط و آیات بعد، دعا مى‏باشد.

از آداب دعا و پرستش این است كه انسان خود را مطرح نكند و خود را در حضور خداوند احساس كند. «إِیَّاكَ نَعْبُدُ»

پیام‏های آیه:

ابتدا باید بندگى خدا كرد، آن گاه از او حاجت خواست. «نَعْبُدُ» «نَسْتَعِینُ»

2ـ بندگى، تنها در برابر خداوند رواست نه دیگران. «إِیَّاكَ»

3ـ قوانین حاكم بر طبیعت محترم است، ولى اراده‏ى خداوند حاكم و قوانینِ طبیعى، محكوم هستند. (در نظام خلقت، از اسباب و وسایل بهره‏مند مى‏شویم، امّا مى‏دانیم كارآیى یا بى‏اثرى هر سبب و وسیله‏اى، بدست اوست. او سبب ساز است و سبب سوز)

لذا فقط از او كمك مى‏خواهیم. «إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ»

4ـ گر چه عبادت از ماست، ولى در عبادت كردن نیز نیازمند كمك او هستیم.«إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ» («وما كُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ» اگر هدایت الهى نبود ما هدایت نمى‏یافتیم. اعراف، 43)

5ـ چون خداوند بیشترین لطف را بر ما كرده، ما بهترین تذلّل را به درگاهش مى‏بریم.«الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِیَّاكَ نَعْبُدُ»

«إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ» یعنى نه جبر است و نه تفویض. چون مى‏گوییم: «نَعْبُدُ» پس داراى اختیار هستیم و نه مجبور. و چون مى‏گوییم: «نَسْتَعِینُ» پس نیاز به او داریم و امور به ما تفویض نشده است.

7ـ عبادت، مقدّمه و وسیله‏ى استمداد است. ابتدا عبادت آمده آن گاه استمداد. «إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ»

8ـ شناخت خداوند و صفات او، مقدّمه دست‏یابى به توحید و یكتاپرستى است.

«رَبِّ الْعالَمِینَ، الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ، إِیَّاكَ نَعْبُدُ»

9ـ از آداب دعا و پرستش این است كه انسان خود را مطرح نكند و خود را در حضور خداوند احساس كند. «إِیَّاكَ نَعْبُدُ»

10ـ توجّه به معاد، یكى از انگیزه‏هاى عبادت است. «مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ إِیَّاكَ نَعْبُدُ»

آمنه اسفندیاری

بخش قرآن تبیان


منابع:

1-  تفسیر نور ج1

2-  تفسیر نمونه ج1