ناگفته های زنان از 8 سال دفاع مقدس

روایت سال های جنگ تحمیلی را همیشه از نگاه مردان خوانده و شنیدهایم، روایت زنانه از جنگ کم است، آن ها که در جنگ حضور داشتند و دوشادوش مردان جنگیدند. زنانی که در دل جنگ حضور داشته اند. به اندازه مردان زخم خوردهاند،اما ما کمتر چیزی از آنها و خاطراتشان شنیدهایم. زهره آقاجری و نرگس کریمی از جمله زنانی هستند که خاطرات دوران جنگ تحمیلی بخشی از وجودشان است. یکی در دل جنگ بوده و دیگری در پشت جبهه، اما هر خاطرات زیادی از آن روز”‹ها دارند.
به این بهانه به همراه زهره آقاجری و نرگس کریمی خاطرات شان از جنگ را مرور می کنیم.
زهره آقاجری 15 سال داشته که به عنوان امدادگر پا به جبهه می”‹گذارد تا امروز همچنان با آن روز”‹ها و خاطرات تلخ و شیرینش زندگی می”‹کند.
آقاجری اعتقاد دارد که بیشترین سختی را خانمها در این جنگ کشیدند،«جنگ زده شده بود فحش برایمان، این یعنی کسانی که از شهر فرار کردهاند. از آن طرف برای بچههای خرمشهر گفتن «خونین شهر» بر خورنده بود و خوششان نمیآمد. جنگ را مردان نوشتهاند و جنگ را آنها شروع میکنند و حتا میگویند که زنان چگونه در آن زندگی کنند.
یادم هست که من، مادرم، خواهرم و برادر کوچکم مانده بودیم. تمام فامیل میآمدند که ما را ببرند؛ ولی مادرم تصمیم را به ما واگذار کرد، ما گفتیم ما شهر را ترک نمیکنیم. یکی از دوستان برادرم آمد گفت اگر عراقیها آمدند، اولین تیری که میخواهم خالی کنم به جای زدن به آنها مجبور به شما بزنم. بعد وسیله دفاعی به ما دادند. قرار شد اگر عراقی به ما نزدیک شدند اولین کاری که میکنیم کشیدن ضامن نارنجک باشد. در یکی از اردوهایی که ما رو برده بودند، میگفتند اگر قرار است زنان در جنگ اسیر شوند، بهتر است کشته شوند. من بلند شدم گفتم این چه حرفی است که شما میزنید که زنان نباید در اجتماع کار کنند مگر امام حسین(ع) حضرت زینب(س) را به جنگ نبرد، آیا او گفت که شما اگر قرار است اسیر شوید خودتان را بکشید؟ تمام حرف آقایان این بود که شما اولین کاری که میکنید این است که خودتان را بکشید.»
نرگس کریمی خواهر حاج داوود کریمی است، همسرش را هم در دوران انقلاب از دست داده است، او با آنکه خودش در جنگ حضور مستقیم نداشته اما در طول سالهای جنگ در پشت جبهه خدمات بسیاری را ارایه داده است. او در جبهه حضور نداشته اما معلمی بود که در پشت جبهه در بخش آموزش امدادگری فعال بود و در کنار آن فعالیتهایی چون فرستادن بچهها به اردوهای نظامی را نیز انجام میداد.

او میگوید:« شروع کننده جنگ ما نبودیم، طرف مقابل بود، ما دفاع کردیم. جنگ چه در یک خانواده باشد و چه در یک کشور آزار دهنده است. صلح چیزی است همه انسانها دوستش دارند و انسان بالغ و رشد یافتهای پیدا نمیکنیم که طالب جنگ باشد. در جنگ زنان بیشترین نقش را دارند؛ اما بیشترین آسیبها را میبینند. بعد از جنگ هم این آسیبها ادامه دارد. امروز میبینیم که زنان کسانی هستند که در این عرصه قدم گذاشته و پیامآوران صلح هستند. در جامعه ما هم کم نیستد زنانی که در این زمینه فعالیت میکنند. هنگام جنگ همه آسیب میبینند، و اولین قربانیان آن زنان و کودکان هستند. وقتی جنگ میشود مرد که به جنگ میرود، نقش زن چند برابر میشود. او نقش مرد را هم به عهده میگیرد، حالا اگر آن مرد برگردد یا مجروح یا جانباز یا شیمیایی یا اسیر بر میگردد. هر کدام از اینها پیامدهایی برای خانواده دارد. وقتی مردها از خانوادهشان خارج میشوند، زنها این مسئولیت را به عهده میگیرند. آقای مطهری میگوید که تاریخ اسلام ما تاریخ "مذنث" بوده است. حتی در مشروطه آنقدر که ستارخان و باقرخان را میشناسیم، زنانی که درکنار آنها جنگیدهاند را نمیشناسیم. این خانمها را معدود آدمهایی که تاریخ خواندهاند میشناسند. زنان در تاریخ نقش داشتهاند، اما کسی درباره آنها چیزی ننوشته است، یک بخشی هم خود زنان هستند که نیامدند خاطراتشان را بازگو کنند. نمیتوان گفت که صد در صد از آن طرف بوده است، یک بخشی هم به خود زنان مربوط است که تاریخ ننوشتهاند؛ »
حضور زنان در تمامی امور اجتماعی و نظامی الزامی است
آقاجری میگوید نگاهی که الان حاکم شده با نگاه اول انقلاب فرق دارد، او اعتقاد دارد الان نگاهی حاکم شده که اول انقلاب به امام(ره) گفتند همانطور که زنان را به خیابان آوردی حالا باید به خانه ببری. در حالی که امام اعتقاد داشت که زنان باید در تمام امور اجتماعی و نظامی شرکت داشته باشند. او بر این باور است اگر زنانی که درجنگ اسیر شدهاند حاضر نیستند امروز از آن روزها بگویند به این دلیل است که اولین سوالی که از آنها میشود این است که آیا به شما تجاوز شده است، وقتی این دیدگاه حاکم شد که زن فسادآور است همه مشکلات جامعه را زنان دانستند به این سمت سوق پیدا می”‹کنیم.
کریمی نیز در این باره میگوید: «سال 62 یکی از علما نامهای به امام نوشت که حالا انقلاب پیروز شده، ما خواهشی از شما داریم که خانمها به خانه برگردند. این حرف مصداق این نظریه پارسون در جامعهشناسی است که زنان نقش خانگی دارند؛ باید بپزند و شیر دهند و مردان باید کار کنند. این نامه را به امام دادند، امام پاسخی ننوشتند تا پیام روز زن را دادند. ایشان در دیداری که با خانمها داشتند گفتند:زنان باید در مسایل اجتماعی و نظامی وارد شوند. یکی از دستاوردهایی که نهضت امام برای زنان داشت، خودباوری بود که بدانند چه هستند.»
زنانی که هستند اما انگار نبوده اند!
کریمی میگوید: «تصویر کوتاه و تندی از 45 روز مقاومت خرمشهر را میبینیم که یک دختری اسلحه دستش است و میدود. مسئولیت بخش تسحلیات سپاه را شهید جهانآرا به تعدادی دختران مجرد میسپارد. تعدادی از آنها هنوز هستند، وقتی قصههای زندگیشان را میشنوی، فکر میکنی که واقعیت ندارد. آنها خیلی از رموز دفاعی را بلد بودند. در تمام این هشت سال یک روز از خرمشهر خارج نشدند. بعد از جریان قطعنامه هم دلشان نمیآمد بروند. روز دفاع میکردند و شب شهدا را دفن میکردند. فکر کنید که یک زن چقدر میتواند روحیه بالایی داشته باشد که تمام این کارها را باهم انجام دهد.»
او به زنان و دختران خوزستانی اشاره دارد که در مقاومت 45 روزه کشته میشوند اما امروز نامی از آنها نیست. از شهناز علیشاه نام میبرد که وقتی میخواستند کتابی درباره او بنویسند چیزی پیدا نکردند. این همان چیزی است که درباره بسیاری از زنان ما وجود دارد، طبیعی است وقتی از واقعهای سی سال میگذرد همه چیز از یاد میرود.
نگاه تفکیک جنسیتی در جامعه

کریمی، میگوید که اردویی که سپاه ما را برد یا عاشورا تاسوعای اولین سال جنگ ما در کنار آقایان بودیم. اما بعدها نگاه تفکیک جسنیتی غالب شد. آن زمان میرفتیم مسجد اصلا تفکیک جنسیتی نبود در مراسم عزاداری در کنار مردان سینه میزدیم همه افراد نگاه انسانی داشتند نه نگاه جنسی اما هر قدر جلوتر رفتیم نگاه جنسی حاکم شد.
او به یاد دارد که در جنگ تیپهای مختلفی حضور داشتند و برعکس نگاهی که امروز نشان میدهند که تنها تیپهای خاص مذهبی در جبهه حضور داشتند، هر آدمی با هر پایگاه اجتماعی و تفکری در جنگ حضور داشت، بدون اینکه نگاه خاصی حاکم باشد.
همین نگاه را در انقلاب هم میبینید. خانمهایی را میبینید که بدون پوشش در راهپیماییها شرکت داشتند، آنها که با حجاب بودند یک یا دو روسری یدک داشتند که اگر آنها میخواستند به آنها میدادند؛ نگاه انسانی حاکم بود. نگاه خواهرانه و برادرانه و دوستانه. در تظاهرات که یکی کفشهایش جا مانده بود، یکی کفش نویش را می”‹داد به او. الان اگر کسی کفشاش جا بماند، ما میگوییم که برو یک جفت دمپایی بخر.
غلبه بر ترس
آقاجری درباره نقش تلطیف کننده زنان در فضای جبهه و پشت جبهه هم حرف دارد. او در بیمارستان حضور داشته، همان زمان خیلیها میگفتند که زنان باید شهر را ترک کنند اما آنها مقاومت کردند و ماندند، آنقدر ماندند که خیلیها احساس کردند که وجود خانمها در جنگ مفید است و رفتند زن و بچههایشان را آوردند و در هتل روبری بیمارستان اسکان دادند.
او سختیهای جنگ را به یاد دارد، در طول جنگ مردهشوری هم کرده است، اولش میترسیده اما کمکم بر ترساش غلبه کرده. یک بار که در اورژانس بوده، یکی از افراد همانجا شهید می”‹شود. او هم باید او را با برانکارد تنها میبرد سردخانه، در طول راه جنازه مدام میافتاد و او گریه میکرد و دوباره میگذاشت روی برانکارد و به راهش ادامه میداد.
او میگوید:« شاید آدم ترسویی بودم. من نمیتوانستم کسی را بکشم، اگر به او میگفتند جنگ را شروع کن نمیتوانست این کار شروع کند، میگوید: «به آن حد نرسیده بودم که کسی را بکشم.»
البته کریمی در اینباره میگوید اگر کسی به شما حمله کند شما از خود دفاع میکنید، اما حتی آنکسی که در دفاع از خود کسی را میکشد در خلوتش به آن فکر میکند.
او پیامدهای جنگ را تلخ میداند، به آنها فکر میکند که جانشان را کف دست گذاشتهاند و به جنگ رفتهاند، نمیدانستند که بر میگردند یا نه؟
فرآوری: مهسا رضایی
بخش ادبیات تبیان
منبع: خبرآنلاین