سفر به حله
مدرسه و حوزه علمیه حلّه در قرن هشتم هجرى از رونق بسزایى برخوردار بود و اندیشمندان بزرگ شیعه در آنجا حضور داشتند؛ به طورى که تشنگان دانش و فقاهت از هر سو به آن سرچشمه دانش و فضیلت روى مىآوردند. در این زمان حوزه درس فخرالمحققین، فرزند نابغه علّامه حلّى، اهمیت فوقالعادهاى داشت. از این رو شهید، آهنگ این شهر شیعه نشین و فقیه پرور را کرد و در سال 750 ق در حالى که شانزده بهار از زندگىاش گذشته بود براى تکمیل معلومات خویش و رشد فکرى و علمى بیشتر و استفاده از گنجینه دانش دانشمندان بزرگ و فقهاى نامى، به عراق هجرت کرد و وارد شهر تاریخى حلّه شد. نقل شده است که شهید، اولین شخصى بود که از جبل عامل براى تحصیل علم به عراق مهاجرت کرد.
شهید پنج سال در حلّه ماند و در آنجا از محضر فقهاى شیعى نظیر فخرالمحققین، سید فخّار موسوى، سید عمیدالدین حسینى و برادرش سید ضیاءالدین حسینى (خواهر زادگان علّامه حلّى)، تاجالدین ابن مُعیه حسنى، نجمالدین جعفر بن نما و دیگران که همه از دانشوران و فقهاى سترگ این دیار بودند، استفاده کرد و به زینت دانش، تهذیب اخلاق و تزکیه نفس، بیش از پیش آراسته گردید.
وى با نبوغ و پشتکار در تحصیل علوم، در سال 751 ق. در هفده سالگى، از دست فخر المحققین به دریافت گواهى اجتهاد و نقل حدیث موفق شد و نیز دومین و سومین اجازه را در سال 756 ق. از او دریافت کرد و نیز از دست تاجالدین ابن مُعیه حسنى، به اخذ گواهى اجتهاد و نقل حدیث مفتخر گشت.
شهید در زمان اقامتش در شهر حلّه، به بغداد، کربلا، نجف و دیگر شهرهاى عراق سفر کرد و در جوار بارگاه ملکوتى ابى عبداللَّه الحسین(ع) و امیرالمؤمنین(ع)، با استمداد از معنویت و روح بلند ائمه اطهار علیهم السلام از علماى آنجا نیز بهرهها برد.
بازگشت به وطن
شهید پس از رسیدن به مدارج عالى علمى و مسلح شدن به سلاح علم و عمل در سال 755 ق به وطنش «جزّین» بازگشت. چرا که وى فقیهى برازنده، متکلّم و محدّثى آگاه و ادیبى گرانمایه گشته بود همچون شجره طیبه سزا بود تا از میوه و معارف بلندش، شیفتگان و علاقهمندان زادگاهش بهره ببرند.
از نخستین خدمات فرهنگى او پس از بازگشت از هجرت علمى این بود که در جزّین مدرسهاى تأسیس کرد که ازبقیه مدارس جبل عامل، پیشرفتهتر و در تدریس فقه و اصول پیشگام بود. در حقیقت شهید فکر و اندیشه فقهى، اصولى و کلامى علامه و فرزندش فخرالمحققین را به جبل عامل منتقل و شاگردان زیادى را تربیت کرد و به جهان اسلام تقدیم داشت که همگى از ابرار و مجتهدان بنام بودند.
از دست پروردگان مکتب فقهى او، فرزندانش به نامهاى رضىالدین ابوطالب محمد،ضیاء الدّین ابوالقاسم على، جمالالدین ابومنصور حسن و دختر دانشمندش فاطمه امالحسن ملقّب به «ستّالمشایخ» و نیز همسرش ام على، بودند که شیخ حر
شرفالدین مقداد بن عبداللَّه، مشهور به «فاضل مقداد» (متوفاى 826 ق) نویسنده کتاب «کنزالعرفان فى فقهالقرآن» و «فصلالقواعد»، سید بدرالدین حسن بن ایوب مشهور به ابن نجمالدین اعرجى حسینى، شمسالدین محمد بن عبدالعالى کرکى عاملى، زینالدین ابوالحسن على بن حسن، مشهور به «ابن خازن»و شمسالدین محمد بن نجده معروف به «ابن نجده»، از شاگردان و تربیت یافتگان مکتب پربار فقهى شهید اول به شمار مىآیند.
شهیداول علاوه بر تدریس و تربیت شاگردان و تألیف کتاب در علوم مختلف، پاسخگوى مشکلات مذهبى، اعتقادى، اجتماعى و سیاسى مردم بود. به طورى که خانه مقدس و نورانى وى پناهى براى عموم مردم بویژه شیعیان بود که در مشکلات و سختیها بدانجا مىشتافتند و احساس امنیت و آرامش مىکردند. بدین سبب به لقب «ملجأ شیعه» مشهور گشت.
سیر در آفاق
بیشتر سفر باید
تا پخته شود خامى
شهید به منظور دیدار و ملاقات علماى بزرگ اسلام و کسب تجارب و بهرهمندى از اندوختههاى آنان به سیر آفاق پرداخت و به مراکز علمى دمشق، مصر، فلسطین، مکه و مدینه و دیگر شهرها مسافرت کرد.
در سال 768 ق. در دمشق به محضر فیلسوف بزرگ شیعى و حکیم فرزانه، قطبالدین رازى، مشرّف شد و از خرمن دانش او خوشهها چید و به گواهى نقل روایت از دست مبارکش مفتخر گشت.
وى با اطلاع و آگاهى کامل از فقه غنى شیعه، با دانشمندان بزرگ اهل سنت نیز در ارتباط بود و در حوزههاى درس آنها شرکت مىکرد. چنان بر نظریات فقهى آنان آگاهى و تسلّط داشت که اهل سنّت در اعمال عبادى و مسائل مذهبى به وى مراجعه مىکردند و بر مذهب آنان فتوا مىداد. خودش مىنویسد:
من مصنّفات و مرویات حدود چهل تن از علماى مکه، مدینه، بغداد، دمشق، بیت المقدس و مقام خلیل (در فلسطین) را از آنان روایت مىکنم. من صحیح بخارى را از گروه زیادى به سند خود آنها از بخارى و نیز صحیح مسلم، مسند ابى داوود، جامع ترمذى، مُسند احمد و دیگر کتابهاى آنان را روایت مىکنم.
منبع: سایت نیکان
تهیه و تنظیم: فریادرس گروه حوزه علمیه