انذار تکان دهنده رسول خدا(ص)
انذار در برنامهی کار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آ له و سلم موقعیّت بیشتری دارد و مخصوصاً در سورههای مکیّه روی انذار تکیهی بیشتری شده است. علّتش این است که اکثریّت مردم، مقهور شهوت هستند. اگر انذارشان نکنیم و از عاقبت شوم زندگیشان نترسانیم، از حالت غفلت بیدار نمیشوند! با مردمی که مقهور شهوات هستند اگر زیاد حرف رجاء و بشارت بزنیم، مغرورتر و فاسدتر میشوند. از این رو اکثریّت مردم به انذار محتاجند.
با توجه به این نکته که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آ له ) هم مأمور به انذار است و هم مأمور به تبشیر؛ (یا أیّها النّبیّ إنّا أرسلناکَ شاهداً و مبشراً و نذیرا.(1)
«ای پیامبر! ما تو را فرستادهایم که شاهد [اعمال مردم] و بشارت دهنده و بیم دهنده باشی»، ولی در عین حال انذار در برنامهی کار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آ له و سلم موقعیّت بیشتری دارد و مخصوصاً در سورههای مکیّه روی انذار تکیهی بیشتری شده است. علّتش این است که اکثریّت مردم، مقهور شهوت هستند.
اگر انذارشان نکنیم و از عاقبت شوم زندگیشان نترسانیم، از حالت غفلت بیدار نمیشوند! با مردمی که مقهور شهوات هستند اگر زیاد حرف رجاء و بشارت بزنیم، مغرورتر و فاسدتر میشوند. از این رو اکثریّت مردم به انذار محتاجند.
در مکّه که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آ له و سلم مبعوث شد، چون اهل مکّه مردمی خشن، ثروتمند و زورمند و غرق در هوای نفسانی بودند و با آنها نمیشد از رجاء و بشارت صحبت کرد؛ لذا به آن حضرت خطاب شد:
(یا أیّها المدّثِّر قُم فأنذر)(2)
«... به پا خیز و انذار کن»
خداوند در آیهی مزبور فقط دستور انذار داده و هیچ صحبتی از بشارت به میان نیاورده است؛ زیرا آنها اهل بشارت نبودند، برخیز و اینها را از آیندهی شومشان بترسان.
(إنّما أنتَ منذرُ)؛(3) «اصلاً تو منذر هستی».
(قل یا أیّها النّاسُ إنّما أنا لکم نذیرٌ مبینٌ)؛(4)
(... إن هوَ الاّ نذیرٌ لکم بینَ یدَی عذابٍ شدیدٍ)؛(5)
انذار تکان دهندهی رسول اکرم صلی الله علیه و آ له و سلم
در جملهای (که نمیدانیم از رسول اکرم صلی الله علیه و آ له و سلم است یا خیر) میگوید:
(اَنَا نذیرٌ عریانٌ)؛
کلمهی «نذیر عریان» در ادبیّات عرب هست، امّا در وجود کلمهی «اَنا» تردید داریم که آیا این حدیث از رسول اکرم صلی الله علیه و آ له و سلم رسیده یا نه! چون نذیر عریان در عرب به این مفهوم بوده که وقتی مردی متوجّه میشد دشمن به سمت قومش هجوم آورده است، برای این که آنها را از این حادثهی شوم با خبر کند و آنها را تکان بدهد، برهنه میشد و در میان مردم فریاد میزد، از این برهنه شدن او مردم میفهمیدند حادثهای در شرف وقوع است و خودشان را آماده میکردند. این حدیث نیز همین حرف را میزند؛ یعنی من همان نذیر عریان هستم و همان هشدار را به مردم میدهم.
اگر این جمله از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آ له و سلم هم نباشد، در تاریخ هست که وقتی رسول اکرم صلی الله علیه و آ له و سلم در اوایل بعثت خواستند دعوت خود را اعلان کنند، بالای کوه صفا رفتند، بالای سنگ بلندی ایستادند و آنجا با صدای هر چه رساتر فرمودند: (یا صباحاه)
کلمهی «یا صباحاه» زمانی گفته میشود که یک حادثهی وحشتناکی پیش آمده باشد و بخواهند مردم را با خبر کنند، رسول خدا صلی الله علیه و آ له و سلم با صدای بلند فرمود «یاصباحاه» مردم شنیدند و دست از کار کشیدند و همه پای کوه صفا آمدند چون قبل از بعثت به رسول خدا صلی الله علیه و آ له و سلم اعتماد داشتند و او را امین میدانستند و اموال خود را به او میسپردند و گفتارش برای مردم سند بود، لذا در قصهی نصب «حجر الا سود» نقل شده که وقتی سیلی آمد و کعبه را ویران کرد خواستند دوباره آنجا را آباد کنند، کعبه را ساختند تا رسیدند به حدّ نصب «حجرالاسود».
در نصب آن اختلاف شدیدی بین قبایل عرب به وجود آمد، هر کس متصدّی آن میگردید، صاحب افتخار میشد و به همین جهت هر قبیله میخواست عهده دار نصب آن شود. اختلاف شدّت پیدا کرد و نزدیک بود به جنگ خونینی تبدیل شود. در این حال گفتند: صبر میکنیم، هر کس از این در (باب بنی شیبه) وارد مسجدالحرام شد، او را حَکَم قرا میدهیم که هر چه او گفت، به آن عمل کنیم.
در این حال دیدند رسول اکرم صلی الله علیه و آ له و سلم از باب بنی شبیه وارد شد (البّته پیامبر صلی الله علیه و آ له و سلم هنوز به رسالت مبعوث نشده بود) گفتند امین آمد و ما به امانت و صداقت او ایمان و اعتماد داریم... و او را بین خود حکم قرار دادند. رسول اکرم صلی الله علیه و آ له و سلم عبای خود را از دوششان برداشته؛ پهن کردند و آن سنگ را داخل عبا گذاشتند، بعد فرمودند: رئیس هر قبیله گوشهای از آن عبا را بگیرد و همه با هم آن را بلند کنند و سنگ را تا پای بیت برسانند.
رؤسای قبایل آمدند و در حمل سنگ شرکت کردند و آنگاه خود رسول اکرم صلی الله علیه و آ له و سلم سنگ را برداشته به زاویهی بیت نصب کردند و با این عمل اختلاف میان قبایل از بین رفت.
خبر از واقعه ای مهم
این ایمان و اعتماد مردم در زمان قبل از بعثت بود، حالا که آن حضرت به پیامبری مبعوث شده، رفت بالای کوه صفا صدا زد «یا صباحاه» مردم همه جمع شدند.
فرمود: آیا تا به حال از من دروغی شنیدهاید؟ حرفی خلافِ واقع شنیدهاید؟ همه گفتند: نه! ما از تو جز صدق و صفا چیزی ندیده و نشنیدهایم، فرمود: اگر من به شما اعلام کنم دشمن خونخواری کمین کرده و میخواهد به شما حمله کند، آیا شما گفتار مرا تکذیب میکنید و آسوده خاطر می نشنید؟ گفتند: ما حرف تو را تصدیق میکنیم و خود را برای دفاع آماده میکنیم، رسول خدا صلی الله علیه و آ له و سلم گفت: حال که این طور به من اعتماد دارید و حرف مرا تصدیق میکنید، اینک به شما اعلام میکنم پشت سر این زندگی دنیایی که دارید، عالمی پر غوغا فرا خواهد رسید، عالمی که دردها دارد، رنجها و عذابها دارد، شکنجهها و بدبختیها و محرومیتها دارد. این طور که شما آسوده خاطر زندگی میکنید، عاقبت به دست آن دشمن خون خوار و عذابهای الیم گرفتار میشوید.
(اِنّی لکم مثلُ رجُلِ رأی عدوّاً و فانطلقَ یریدُ اهلهُ فخَشیَ أن یستبقوه الَی اَهلهِ فجعلَ یصیحُ یا صباحاه)؛(6)
من نسبت به شما مانند آن دیده بانی هستم که وقتی دشمن را از نقطهی دور میبیند، برای این که قوم خودش را با خبر کند، به سمت آنها میرود و فریاد میکشد یا صباحاه و مردم را از دشمن با خبر میسازد؛ من هم آن دیده بانم که از راه دور عذابها و بدبختیها را میبینم و آمدهام اعلام کنم. آن حضرت این سخنان را میگفتند و خود نیز عملاً با خشیت(7) زندگی میکردند.
چرا گریه و ناله نکنم !
یکی از همسران آن حضرت چنین نقل کرده:
یک شب دیدم آن حضرت از بستر خود برخاست. وضویی گرفت و به نماز ایستاد، رکوع میرفت و اشک میریخت. سجده میرفت و اشک میریخت... در همین حال بود تا بلال مؤذّن آمد و رسیدن موقع نماز صبح را اعلام کرد. دید رسول خدا صلی الله علیه و آ له و سلم همچنان گریان است. گفت:
(ما یبکیکَ یا رسول الله و قد غفراللهُ لک ما تقدّم مِن ذنبک و ما تأخّرَ)؛(8)
«شما [برای چه ناراحت و] این چنین گریان هستید در حالی که خداوند همهی گناه گذشته و آیندهی شما را بخشوده است.
پیامبر صلی الله علیه و آ له و سلم فرمود: برای چه گریه نکنم؟ در حالی که امشب این آیه بر من نازل شده است:
(إنّ فِی خلقِ السّماواتِ و الاَرضِ و اختلافِ اللّیلِ و النّهار لآیاتِ لِاُولِی الألباب(9) الّذینَ یذکُرونَ اللهَ قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم و یتفکَّرونَ فِی خَلقِ السّماواتِ و الاَرضِ ربَّنا...)؛(10)
«به راستی در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز هر آینه نشانهایی است برای صاحبان خرد، همان کسانی که خدا را در حال ایستاده و نشسته و بر پهلو خوابیده یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین تفکّر میکنند...».
این آیه هشدار میدهد که انسان عاقل آن است که در آفرینش این عالم بیندیشد، مبدأ و منتهای خلقت را بفهمد و این طور غافلانه زندگی نکند.
پی نوشت ها :
1- سورهی احزاب، آیه 45.
2- سورهی مدثر، آیات 1و2.
3- سورهی نازعات، آیهی 45.
4- سورهی حج، آیهی 49.
5- سورهی سبá آیهی 46.
6-الدر المنثور، جلد 5، صفحه 95، با اندکی تفاوت.
7- خشیت: ترس و خوفی که مبنای آن معرفت به خدای تعالی باشد.
8- زبدة البیان، صفحهی 139، با اندکی تفاوت.
9- سورهی آل عمران، آیات، 19 و 191.
10- سورهی حشر، آیهی 21.
فرآوری : زهرا اجلال
بخش قرآن تبیان
منبع :
صفیر هدایت، سید محمد ضیاءآبادی
سایت اندیشه قم