تبیان، دستیار زندگی
علامه سید جعفر مرتضی العاملی، مورخ و اندیشمند لبنانی، روایت دیگری از مناظرات حضرت رضا علیه السلام دارد که در پی می آید...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گفتمان عقلانی امام رضا علیه السلام

در گفتگو با علامه محقق حضرت آیه الله سید جعفر مرتضی عاملی

آیت الله مرتضی عاملی

برخی ایده تقریب بین ادیان را باطل و تحقق آن را باطل می پندارند، اما واقعیات تاریخی جهان اسلام از امور دیگری پرده برمی دارد.فرایند مناظره درباره موضوعی خاص، برپایه خرد و زبان مشترک استوار است، یعنی دو طرف مناظره تا وقتی فهم مشترکی از موضوع بحث در ذهن نداشته باشند، نمی توانند درباره آن به تبادل نظر بپردازند. شریعت اسلام از آن جا که به گفت و گو و تبادل آرا اهمیت خاصی می دهد، در همه ادوار باب مناظره را با دیگران گشوده است.امام رضا علیه السلام که از او می توان به عنوان سردمدار این حرکت فرهنگی جهان اسلام یاد کرد، با پذیرش شرکت در مناظرات سران ادیان در دربار مأمون اثبات کرد که ادیان مختلف معارف مشترکی دارند که با مطرح کردن آن می توان باب گفت وگو را گشود و حق و باطل را از یکدیگر تمیز داد...

علامه سید جعفر مرتضی العاملی، مورخ و اندیشمند لبنانی، روایت دیگری از مناظرات حضرت رضا علیه السلام دارد که در پی می آید...

* اگر مایل باشید، بحث را با بیان سابقه تاریخی مناظره و گفت و گو در اسلام آغاز كنیم...

گفت وگوی بین الادیان از زمان پیامبر اعظم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و ماجرای مباهله آغاز شده است. مباهله از جمله قضایای تاریخی معروف صدر اسلام است كه درآن بین پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و سران مسیحیت مناظره ای صورت گرفت و در نهایت به مباهله ختم شد.

ائمه علیهم السلام در مقابل این گونه حركات، روش عقلانی در پیش گرفتند و سعی داشتند آنچه را كه مورد قبول اسلام است و منافاتی با احكام عقل و فطرت و دین و حقایق واقعی ندارد را برای مردم تشریح نمایند و در واقع معیارهای واقعی را در اختیار مردم قرار دهند

علت این امر هم عدم پذیرش استدلالات منطقی و عقلی اسلام و رهبر آن توسط رهبر مسیحیت بوده است، به عبارت دیگر عناد، مانع پذیرش حقیقت توسط آنان شد. به همین دلیل خداوند دستور به انجام مباهله داد تا آنان در مقابل واقعیات قرار گیرند. مسیحیان، هم حق را نپذیرفتند و هم مباهله را.

پس از این ماجرا یهودیان مدینه نزد پیامبر آمدند و سؤالاتی را مطرح می نمودند علاوه بر مدینه، اقلیتهای مذهبی و دینی سایر شهرهای عربستان و حجاز نیز نزد رسول ا... صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می آمدند و به بحث و مناظره می پرداختند.

این رویه در دوره های خلفای پس از پیامبر نیز ادامه داشته است.

مناظره امام صادق
* شیوه پاسخ گویی در مناظرات پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و ائمه علیهم السلام چگونه بوده است؟

وقتی قرآن می فرماید «ان مثل عیسی عندا... كمثل آدم خلقه من تراب» این یك استدلال عقلی، وجدانی و فطری است. بنابراین قرآن كریم و شارع مقدس از همان ابتدا، عقل، فطرت و وجدان را مبنای مناظرات قرار داده اند. در واقع تكیه اسلام از ابتدا بر مناظره عقلی استوار بوده است.

اسلام از ابتدا بر مبنای فطرت و عقل شكل گرفت و تكیه مناظراتش بر عقل و بدیهیات اولیه نیز بر همین اساس است. این برخورد اسلام و تكیه بر عقل در گفت و گوها تنها با اهل كتاب و صاحبان ادیان الهی نبوده است، بلكه با مشركان و كفار نیز همین اصل رعایت شده است.

درسایر ادوار مثل دوران حیات حضرت علی علیه السلام و سایر ائمه علیهم السلام نیز بحث مراجعه بزرگان و رهبران ادیان به پیشوایان اسلام و پاسخهای متین عقلانی آن بزرگواران وجود داشته است.

این مراجعات علل مختلفی داشته است، یكی از مهمترین علل شكل گیری این مناظرات حكومتهای وقت بوده است. در دوره امویان و عباسیان، حكام سعی بر ترجمه متون فلسفی یونان و... داشتند، بخصوص در دوره بنی عباس سیاست بر این نهاده شد كه به ترجمه متون بیگانه اتكا شود و هیاهوی علمی- سیاسی برپا می كردند و ائمه علیهم السلام در مقابل این گونه حركات، روش عقلانی در پیش گرفتند و سعی داشتند آنچه را كه مورد قبول اسلام است و منافاتی با احكام عقل و فطرت و دین و حقایق واقعی ندارد را برای مردم تشریح نمایند و در واقع معیارهای واقعی را در اختیار مردم قرار دهند. آن معیارها بر علوم وارداتی جهان اسلام و آنچه در درون نظام اسلام تولید می شود، حاكم باشد، در واقع براساس این معیارهاست كه صحت و سقم آنچه تحت لوای علم عنوان می شود مشخص می گردد. ائمه معصومین علیهم السلام حقایق را به دست مردم و علما دادند و آنان را به سمت واقعیات، فطرت، دین و عقل رهنمون ساختند.

مبنای اسلام بر این است كه باید حق و باطل روشن شود. اما در سایر ادیان این گونه نیست كه حق و باطل روشن شود، بلكه ما باید فكر كنیم و شما قبول كنید، بدون آن كه حق چون و چرا داشته باشید

* سایر ادیان در تبیین و اثبات حقانیت خود از چه ابزاری بهره می جستند؟

سایر ادیان برای اثبات حقانیت خود از موضع بالا و فوق بشری استفاده می كنند. به عنوان مثال نصرانیت می گوید: حقیقت همان است كه ما مقرر كردیم و شما حق تفكر و وارد كردن شبهه و اشكال ندارید و باید بدون دلیل آنچه را در دینمان مطرح كردیم بپذیرید. اما آیات قرآن از همان اولین آیات، انسان را به طرف دلیل و حجت و عقل هدایت می كند؛ «ان فی ذلك لآیات لقوم یتفكرون»، «یعقلوا اولی الالباب» و... دلیل بر این ادعاست. در جای دیگر می فرماید: «قد تبین الرشد من الغی فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیكفر»، این مسأله به حدی روشن است كه جای تردید باقی نمی گذارد. پس مبنای اسلام بر این است كه باید حق و باطل روشن شود. اما در سایر ادیان این گونه نیست كه حق و باطل روشن شود، بلكه ما باید فكر كنیم و شما قبول كنید، بدون آن كه حق چون و چرا داشته باشید.

به عبارت دیگر، اعتقادات در اسلام چیزی جدا از واقعیات نیست، اسلام سعی می كند مسایل ذهنی و فكری را به واقعیات عملی تبدیل كند، مسایلی نظیر توحید، معاد، امامت، شفاعت و نبوت و... و هرچه از مقوله اعتقادات است را از دایره ذهن خارج و در متن زندگی مردم جاری می سازد؛ یعنی این اعتقادات باید با حركت و كار و زندگی انسان ارتباط پیدا كند. پس اعتقادات یك امری منفصل از زندگی نیست، بلكه در اصل زندگی اثر دارد و اعتقادات است كه زندگی یك شخص را به هدف معینی هدایت می كند، و وقتی هدف یك شخص در زندگی مشخص شد، ابزار رسیدن به آن هم معین خواهد شد و با دیگری متفاوت و متناسب با آن هدف خواهد بود.

بنابراین، معلوم می شود اعتقادات نقش اساسی در زندگی مردم و حركت فعلی و خارجی اعم از تجارت، ارتباطات، ارتباط با محیط اطراف و اشخاص دیگر و... دارد. در آیات قرآن به این امر اشاره شده است؛ «لو كان فیهما آلهة الا ا... لفسدتا» در این آیه عامل فساد در زندگی شرك دانسته شده است، پس توحید با صلاح زندگی بشر و حیات معنوی او ارتباط تنگاتنگی دارد. این آیه نشان می دهد خداوند می خواهد اعتقادات را از یك امر ذهنی به یك حركت عملی تبدیل نماید.در حالی كه در سایر ادیان درباره اعتقادات این گونه تصوری موجود نیست و اعتقادات هر شخص به شخص مربوط است و تأثیری در زندگی بیرونی او ندارد. لذا همیشه این تصادمات بین تفكر اسلامی نسبت به امور اعتقادات با دیگران وجود دارد.چون توحید در اسلام هم عملی است و هم قلبی، اما در سایر ادیان توحید تنها یك امر قلبی است.

* با توجه به دیدگاه اسلام نسبت به مسایل اعتقادی، ماهیت مناظرات حضرت رضا علیه السلام را تبیین نمایید.

برای پاسخ به این سؤال باید مفاد سخنان امام علیه السلام را به زنادقه و اهل كتاب بررسی كنیم. به عنوان نمونه حضرت مردم را به پرستش و اعتقاد به یك پروردگار دعوت می كند و با استدلال به اثبات وجود آن می پردازد. ایشان علاوه بر استدلالات خود با عمل و رفتار توحیدی، مردم را دعوت به انتقال اعتقادات ذهنی به عملی می كردند.

در واقع ماهیت مناظرات حضرت بیشتر اعتقادی است، آن هم اعتقاد از سنخی كه مورد پذیرش اسلام است، یعنی اعتقاد در فكر و عمل.

ائمه علیهم السلام در هنگام مناظره با دیگران از همین روش استفاده می كردند و از نقاط مشترك بین الادیانی برای رفع اختلافهای فكری و اعتقادی بهره می جستند و از موضع فكریِ خودِ آنها به بیان اشكالات اعتقادی شان می پرداختند

* شیوه مناظرات امام علیه السلام چگونه بوده است؟ آیا با توجه به رویكردهای عقلانی عصر امام علیه السلام استفاده از مبانی عقلایی بیشتر دیده نمی شده است؟

یك اصل در مناظره وجود دارد و آن اینكه نمی شود با هیچ فردی مناظره كرد مگر اینكه مشتركاتی بین افراد وجود نداشته باشد، به عبارت دیگر هر انسان حتی اگر بخواهد از دیگری سؤالی داشته باشد، باید یك امر مشترك بین آنها وجود داشته باشد و از آن نقاط مشترك برای رفع مجهولات استفاده شود، در واقع باید از مشتركات برای رسیدن به اختلافها و رفع آن حركت كرد.

این یك اصل مشترك در همه مناظرات است. بنابراین ائمه علیهم السلام در هنگام مناظره با دیگران از همین روش استفاده می كردند و از نقاط مشترك بین الادیانی برای رفع اختلافهای فكری و اعتقادی بهره می جستند و از موضع فكریِ خودِ آنها به بیان اشكالات اعتقادی شان می پرداختند.

این شیوه مناظره، شیوه عقلایی است. رویه امام رضا علیه السلام در مناظراتش این نیست كه اعتقادات اسلام را برای طرف مقابل حق بالقوه فرض كند، بلكه از طریق استدلال عقلی و براساس مشتركات اعتقادی و دینی به رفع اشكالات می پرداختند و به اثبات حقانیت اسلام می پرداختند، زیرا بدون تعقل نمی توان تناقضات بین ادیان را رفع نمود. این شیوه، یك روش ضابطه مند در مناظرات است و غیر از این، مناظرات راه به جایی نخواهد برد.

در واقع حضرت رضا علیه السلام در مناظرات خود با سران ادیان به دنبال برتری جویی نبودند و با استفاده از عنصر عقل و منطق به اثبات حقانیت اعتقادات اسلامی می پردازند.

امام رضا

نكته مهمی كه در این مناظرات قابل توجه است، هدف از برگزاری این مناظرات توسط مأمون است، او و اطرافیانش می خواستند با برگزاری این مناظرات مردم و ذهن عموم جامعه را به این مباحث مشغول كنند، به طوری كه مردم در یك وادی و حاكم در وادی دیگر باشد، چون در این صورت حاكم خیلی راحت تر می تواند به مقاصد خودش برسد. در واقع یك سری هدفهای سیاسی در پس برگزاری این مناظرات وجود داشته است.

حضرت رضا علیه السلام با شركت در این مناظرات و بهره مندی از احاطه كامل بر مبانی شریعت اسلام و اعتقادات طرفین مقابلش، دایره این بازی سیاسی را به شكلی دیگر و به سمت دیگری بچرخاند و به جای این كه این مناظرات سبب اخلال و اغتشاش فكری جامعه شود، باعث تقویت علمی علمای اسلام شد و این مشخص می كند كه امام علیه السلام توانستند نقشه شوم مأمون را خنثی كنند، همچنین باعث تقویت سطح فكری جامعه شدند كه این به ضرر هدفهای سیاسی عباسیان بود.

وقتی امام رضا علیه السلام این مناظرات را انجام دادند، مأمون متوجه شد كه خلاف انتظاراتش، امام علیه السلام به هدفهای خود دست یافته و سطح اطلاعات مردم و التفات آنان به مسایل اعتقادی بالا رفته است، زیرا در سابق برای مردم این گونه استدلال عقلی برای رفع شبهات تبیین نشده بود و ممكن بود كه آن شبهات را براساس دانسته های قبلی خود یا بپذیرند یا رد كنند، اما استدلال عقلی بر آنها را حاكم نبوده است، اما در زمان امام رضا علیه السلام، تفكر دارای ضابطه و قاعده شده بود و در واقع تفكر ضابطه مند، معیار تشخیص حق و باطل قرار گرفته بود، و این به نفع اسلام ختم شد.

* آیا شیوه ای كه امام رضا علیه السلام برای انجام گفت و گو با رهبران سایر ادیان در قرنها قبل برای اثبات حقانیت اسلام و روشنگری به كار می بردند، در جهان امروز هم كه مسلمانان از نظر سیاسی در مهجوریت قرار گرفته اند و به لحاظ فكری و فرهنگی مورد تهاجم جهان غرب واقع شده اند، كاربرد بیرونی و عملی دارد؟

لذا این مناظرات بر هر دو بخش از علم امام استوار است، برخی از آنان بر علم لدنی امام استوار است و برخی بر علم عقلا و اهل علم

امروزه شما شاهد ایجاد اغتشاش فكری توسط رسانه های جمعی و ارتباطی وابسته به دولتهای غرب هستید كه در فكر، تعقل و شعور مردم هم بی اثر نیست و شبهاتی كه توسط آنان به فكر مردم تزریق می شود تا اندازه زیادی اثر خودش را گذاشته است، بنابراین ما ناگزیر به اثبات عقلانی داشته های اعتقادی خود هستیم، لذا بهره مندی از همان شیوه ای كه امام رضا علیه السلام در مقابله فكری با جهان مسیحیت و یهود به كار بردند و یا در قبال زنادقه و سایرین بهره جستند، می تواند به ما كمك كند تا معیارهای تفكر و تعقل ضابطه مند را در جهان امروز بسط دهیم و اگر همان طور تسلیم شویم و تعصب گونه برخورد كنیم، راه به جایی نخواهیم برد.

* بحث دیگری كه مطرح است، بحث احاطه امام رضا علیه السلام به مبانی فكری طرفین مقابل خود است و به عبارت دیگر ایشان نسبت به فرهنگ جهانی آن روز آگاهی كامل داشتند. این امر چه اندازه در موفقیت ایشان مؤثر بوده است؟

این مسأله از دو منظر قابل بررسی است. یكی اینكه حضرت رضا علیه السلام ، به عنوان امام نزد ما مطرح هستند و بر همه آنچه در عالم هست، احاطه دارند كه از آن به علم لدنی امام تعبیر می شود. مسأله دیگر این است كه امام علیه السلام یك انسان كامل است، یعنی معیارهای صحیح در دست اوست، با حكمت برخورد می كند، هدفش در مسیر زندگی مشخص است و... اینها مسایلی است كه احتیاج به علم لدنی ندارد، اما برخی مسایل وجود دارد كه معیارها را مشخص می كند كه حق و باطل چیست و آن توسط علم خاص الهی فهمیده می شود. لذا این مناظرات بر هر دو بخش از علم امام استوار است، برخی از آنان بر علم لدنی امام استوار است و برخی بر علم عقلا و اهل علم.

* گفته شده بهترین دوره گفت و گوی ادیان، دوره حضرت رضا علیه السلام است، چون ایشان توانستند با بهره گیری از موقعیت سیاسی به وجود آمده و فضای باز سیاسی به بیان و انتشار فرهنگ اسلام دست بزنند، آیا جهان آن روز از روشنگریهای امام علیه السلام بهره مند شد؟

بر این نظریه یك اشكال وارد است كه بیان آن نیازمند یك توضیح است؛ جهان در آن روز 2 قسمت داشته است، جهان اسلام و ادیان دیگر، بخصوص یونان كه پرچمدار علم و فلسفه غرب بوده است كه آنها هم همچون مسلمانان دارای معرفت و معیارهای علمی و دینی بوده اند. لذا این مناظرات فرصتی شد تا بین این معارف و معیارها بحثی صورت بگیرد و نقاط افتراق آن مورد ارزیابی طرفین واقع شود.

بخش دوم جهان آن روز كه همان دنیای غیر اسلام است، شمولیت معارفی، عقیدتی، فرهنگی و فكری اسلام را نداشته است. تنها برگ زرینی كه دردست آنها بوده طب و فلسفه یونانی است، اما در امور تمدنی حرفی برای گفتن نداشتند. لذا به نظر می رسد امام رضا علیه السلام در این جلسات نقاط ضعف و قوت اعتقادات و علوم معارفی آنها را بیان داشتند

نكته دیگر این كه بخش دوم جهان آن روز كه همان دنیای غیر اسلام است، شمولیت معارفی، عقیدتی، فرهنگی و فكری اسلام را نداشته است. تنها برگ زرینی كه دردست آنها بوده طب و فلسفه یونانی است، اما در امور تمدنی حرفی برای گفتن نداشتند.

لذا به نظر می رسد امام رضا علیه السلام در این جلسات نقاط ضعف و قوت اعتقادات و علوم معارفی آنها را بیان داشتند نكته مهم این كه امام آنها را در فلسفه كه نقطه اتكاء آنان بود، مغلوب كرد. با این همه چون وسایل ارتباط جمعی و رسانه ها به شكل امروزی در آن ایام وجود نداشته، پیام پیروزی امام علیه السلام در مناظرات آن گونه كه باید، بازتاب نداشته است، بخصوص بیان و اطلاع رسانی این پیروزی ها برای دستگاه خلافت مأمون با آن هدفهایی كه او دنبال می كرد چندان همخوانی نداشته، اما این پیام سینه به سینه و نسل به نسل تا امروز حفظ شده و آثار و بركات آن در متون علمی امروز ما به چشم می خورد.

بخش عترت و سیره تبیان


منبع: پایگاه تخصصی امام رضا علیه السلام

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.